اورژانس کانون

[شادن]

تو هر وضعیتی که هستید تغییر موقعیت بدید اگه تو خونه اید برید بیرون حتما حتما دعای ارامش رو با خودتون زمزمه کنید صفحات ابتدایی تاپیک اورژانس رو بخونید به هیچ وجه بهش توجه نکنید
وضو بگیرید دوزکعت نماز بخونید یا سوره یاسین با صدای یوسف کالو گوش بدید 
توکل بر خدا ان شاالله سربلند بیرون میاید
شما 5ماه پاکی دارید بخاطر ی لذت دوسه ثانیه ای خرابش نکنید
خدایا خودت هوای مهندس مارو داشته باش

[سالِک]

ممنون بابت راهنمایی و دعاها تون .. الحمدالله رفع شد

[آقای اراده]

تنها هستم و این خیلی بده 
در سال های گذشته این حس تنها شدن رو کمتر تجربه کرده بودم 
خیلی باید مراقب باشم 
که این تنهایی نذاره من له بشم داغون بشم شرمنده بشم

[K_1]

تنهایی شاید خوب نباشه ... شاید اصلا رنج آور باشه
ولی میشه رنجها رو تبدیل کرد ... تصمیم بگیریم اصلا یه مدتی این معما که چه طور میشه رنجها رو تبدیل کرد رو حل کنیم.

[آرمین]

تنها هستم و این خیلی بده 
در سال های گذشته این حس تنها شدن رو کمتر تجربه کرده بودم 
خیلی باید مراقب باشم 
که این تنهایی نذاره من له بشم داغون بشم شرمنده بشم

سلام

تنهایی هم اندازه ای داره.
به اون اندازه ای که لازمه، باید باشه. کلی رشد و تجربه های جدید توش هست. 

اما از حدش که بگذره تبدیل به آفت میشه.
اون جاست که باید مراقب باشی و با همراه خوب جای خالی رو پر کنی.

آقای اراده اگه له هم بشه اما کار اشتباه نمی کنه؛
چاره می اندیشه برای تغییر شرایط. 

[rezvaneh]

سلام

بعضی وقتا هیچ راهی برای آرامش بنظرم نمیاد...خدایا کمک کن خطا نکنم

[K_1]

سلام

بعضی وقتا هیچ راهی برای آرامش بنظرم نمیاد...خدایا کمک کن خطا نکنم

رابطه نزدیک ابن ابی عمیر با امامان معصوم و مرجعیت علمی او سبب شده بود که وی آماری از پیروان آل علی(ع) در اختیار داشته باشد. نزد هارون شکایت کردند که وی اسامی شیعیان عراق را در اختیار دارد. خلیفه از او خواست نام شیعیان را افشا کند. وی از افشای نام آنها خودداری کرد. این مطلب بر هارون گران آمد؛ دستور داد او را دستگیر کردند و در زندان افکندند و چندین سال زندانی بود.

پس از آن، او را به نزد هارون آوردند و از او خواستند تا نام شیعیان را بگوید. او مقاومت کرد. هارون دستور داد تا صد ضربه تازیانه به او بزنند. خود او گوید:
هنگامی که مرا می زدند، تعداد شلاقها که به صد رسید، توانم از دست رفت و نیروی ایمانم به سررسید؛ نزدیک بود نام شیعیان را بر زبان آورم؛ در این لحظه شنیدم محمد بن یونس بن عبدالرحمن به من می گفت:

«یا ابن أبی عمیر! اذکر موقفک عند اللّه؛

ای محمد بن ابی عمیر! جایگاه خودت را در پیشگاه خداوند در نظر آر».

من با شنیدن این سخن به خود آمدم و قوّت قلب پیدا کردم و به زجر و شکنجه صبر کردم و نگفتم. الحمدللّه!

["Zeus"]

خداروشکر امروز بخیر گذشت نزدیک بود باز اشتباه کنم

[rezvaneh]

سلام.کسی هست؟

خدایا کمک کن

[K_1]

سلام خانم رضوانه 

باید هم امشب وسوسه باشه ... شیطان چشم محبت بین ما و رسول رو نداره ...

کاری رو بکنید که درست میدونید ... فقط چند دقیقه فکر بکنید ... حتما راه خارج شدن از وسوسه رو پیدا میکنید ...

شاید کار سنگین فیزیکی ... شاید تغییر موقعیت ... شاید دعا ...

ولی هر کاری که انتخاب کردین، نیت کنید برای پیامبر و امام صادق ...

به نیت خدمت به این دو سرورمون بکنید ...


تایید پیامبر و امام صادق به همراهتون

[K_1]

[K_1]

[rezvaneh]

سلام.ممنونم ازتون . خداروشکر بهترم

فردا چندساعتی تنهام..یه کم نگرانم ...خدا کمک کنه فردا به خیر بگذره

[رامین.]

سلام.ممنونم ازتون . خداروشکر بهترم

فردا چندساعتی تنهام..یه کم نگرانم ...خدا کمک کنه فردا به خیر بگذره

فردا روز عزیزیه
ان شاءالله که پاک میمونین

اگه نگرانش نباشین راحت تر باهاش کنار میایین
 تنهایی همیشه بد نیست
خیلی وقتا فرصت خوبیه برای خلوت با خدا
تو گوشه ای از خونه قران رو بغل بگیرین و با صدایی که خودتون هم بشنوین با خدا صحبت کنین
انگار روبروتون نشستن و دارین باهاش درد دل میکنین
به چشم دل ببینین و مثل دوست خوب باهاش حرف بزنین
انقدر لذت بخشه که ادم دوست داره بیشتر از قبل تنها باشه

[آقای اراده]

سلام.ممنونم ازتون . خداروشکر بهترم

فردا چندساعتی تنهام..یه کم نگرانم ...خدا کمک کنه فردا به خیر بگذره

سلام 
بخیر میگذره 
چون برنامه دارید 
چون براتون پاک بودن خیلی مهمه 

فقط بهش فکر نکنید 
یعنی درگیرش نباشید 
یجورایی روش تمرکز نکنید 
فردا که هیچی 
من مطمئنم دیگه هیج اتفاقی قرار نیست بیفته