فرق هوای نفس با وسوسه شیطان چیست؟ اگر شیطان نبود ، هوای نفس کار شیطان را نمیکرد؟
همان گونه که برای رشد و رستگاری انسان، دو دسته عوامل درونی و بیرونی وجود دارد، وجدان اخلاقی، عقل و فطرت و گرایشهای عالی، انسانی از درون و انبیا و ائمه (ع) از بیرون، انسانها را به سوی کمال و سعادت دعوت میکند.
موانع رشد و کمال انسان نیز دو دسته است: هوای نفس (از جمله عوامل و موانع درونی) و شیطان یا ابلیس (به عنوان عامل بیرونی) .
بعضی خیال میکنند شیطان همان هوای نفس است، در صورتی که شیطان در قرآن به معنای هوای نفس، یا نفس امّاره یا قوة واهمه یا یکی دیگر از قوای نفس نیست، بلکه موجودی مستقل از انسان و جنّ است و خداوند آن را از آتش آفرید.(1)
کار شیطان و هوای نفس
دشمنان خارجی بدون هماهنگی با مهرههای داخلی و بدون داشتن زمینه و پایگاه درونی نمیتوانند موفق شوند. شیطان (که یک دشمن بیرونی است و قسم خورده که به عزت حق تعالی درصدد وسوسه گمراه کردن انسانها برمیآید)(2) هرگز نمیتواند بدون همراهی نفس درونی و خواستههای نفسانی،کمترین موفقیت به دست آورد.
ابلیس میگوید: خواستم انسانها را از راه وسوسه کردن به گناه وادار کنم، دیدم آنان همة زحمتهایم را با استغفار برباد میدهند، وقتی توبه واستغفار گناهکاران را دیدم، راه دیگری در پیش گرفتم و از راه هواهای نفسانی، آنان را زمین زدم و به هلاکت رساندم، به گونهای که میپندارند در مسیر هدایت قرار دارند، از این رو استغفار نمیکنند.(3)
به همین جهت پیامبر (ص) فرمود: "اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک؛(4) بدترین و سرسختترین دسمنان تو، نفس تو است که میان دو پهلویت قرار دارد".
بنابراین شیطا
ن از راه هواهای نفسانی در انسان نفوذ میکند و کار و تلاش وی را تأیید میکند . کارهای زشت را در نظر انسان ، پسندیده جلو میدهد و وی را در انجام آن ثابت قدم میکند.
پس اگر هوای نفس نمیداشتیم و آمادگی از درون نباشد، شیطان توان ندارد آن را در ما ایجاد کند اما چون هوا و هوس داریم، هنگامی که در نفس خویش خواستهای داشته باشیم و دنبالش برویم ،شیطان همان را زینت داده و تأیید میکند تا بیشتر به آن جذب شویم.(5)
گرچه شیطان موجودی مستقل از هوای نفس است،اما امستقل از هوای نفس نمیتواند کاری بر ضد انسان انجام دهد، بلکه هواها و خواستههای نفسانی ما را تأیید و تشویق و ترغیب میکند،یعنی در برابر هوای نفس استقلال وجودی دارد،ولی استقلال عملی ندارد.(6)
با توجه به توضیحات ذکر شده معلوم گشت هر یک از دو نیری درونی و بیرونی، تأثیرات ویژهای دارند، بنابراین نمیتوان گفت اگر شیطان نبود، هوای نفس کار شیطان را انجام میداد، بلکه هوای نفس کار خودش را انجام میداد، نه کار شیطان را . در واقع اگر شیطان نبود، هوای نفس توسط شیطان تأیید وتقویت نمییافت.
تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که که هیچ روشی توی ترک گناهان مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار نمیده !
نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت ...
گفتم : ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟
بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند ...
شیطان گفت : خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
گفتم : ... به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟
گفت : من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم.
دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند.
اینان را به شیطان چه نیاز است؟
شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.
حضرت علی (ع) فرمودند : شیطان هفتاد هزار سال خدا را عبادت کرد و فقط یک نمازدو رکعتی او چهار هزار سال طول کشید. وقتی خدا انسان را از خاک آفرید و در آن روح دمید به تمام ملائکه دستور داد که بر آدم سجده کنند و همه سجده کردند به غیر از ابلیس. شیطان به خدا گفت : من هفتاد هزار سال تو را عبادت کرده ام و خودت فرموده ای که هر کس مرا عبادت کند عبادتش را بی نتیجه نمی گذارم و عوضش را به او می دهم . خداوند فرمود هر چه بخواهی در دنیا به تو عطا می کنم. شیطان گفت: اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم. خداوند فرمود : تا روز معلومی تو را مهلت می دهم.
دو اینکه در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به ما عطا کنی که برای هر یک از اولاد آدم دو فرزند را مسلط کنم تا آنها را به گمراهی بکشانند. خداوند باز هم قبول کرد.
سوم اینکه از تو می خواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر جای بدن او بتوانم او را به معصیت بکشانم .
چهارم اینکه می خواهم اولاد آدم ما را نبیند ولی ما آنها را ببینیم.
پنجم اینکه از تو می خواهم به من قدرتی دهی که به هر شکلی که
می خواهم در آیم و هر کجا می خواهم بروم.
ششم اینکه می خواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم ( یعنی حتی وقتی حضرت ملک الموت برای قبض روح به سراغ آدم انسان می آید شیطان هم حاضر می شود و انسان را وسوسه میکند) .
امام محمد باقر (ع) فرمودند: هنگامی که انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه می شود و در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب می آید و می گوید اگر بر من سجده کنی و کافر شوی این آب را به تو می دهم و اگر انسان کافر نشود شیطان آب را می ریزد و می گوید من از تو بیزارم و می رود.
هفتم اینکه از تو می خواهم که مرا به سینه اولاد آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم .
خداوند در پایان می فرمایند: تمام خواسته هایت را برآورده می کنم . ولی هر کس پیرو تو باشد او را با تو به جهنم می فرستم. بعد شیطان می گوید: ای خدا به عزت و جلالت قسم که همه انسانها را گمراه می کنم مگر عده ی معدودی که بنده خاص تو هستند. سپس گفت: حالا که مرا بیرون می کنی جایی برای زندگی کردنم معین کن. خداوند فرمودند : تو را در هر کجا که محل رفت و آمد مردم است قرار دادم . شیطان گفت: غذای من چه باشد؟ خداوند فرمود: سر هر سفره ای که نام من ( بسم الله الرحمن الرحیم) برده نشود بنشین و با آنها که همچون حیوان گرسنه هستند غذا بخور.
حضرت امام محمد باقر (ع) در این باره می فرمایند: اگر اول غذا یادتان رفت بسم الله بگویید آخر غذا بگویید تا شیطان هر چه خورده استفراغ کند. بعد شیطان گفت که من احتیاج به آب دارم خداوند فرمودند: آب تو شراب و هر چیز مست کننده باشد . بعد گفت برای من کتابی قرار بده
خداوند فرمودند: کتاب تو وشم ( خال کوبی ها و کتاب سحر و جادو) است . اولین کسی که سحر و جادو را به انسان آموخت شیطان بود. بعد شیطان گفت : برای من حدیثی قرار بده خداوند فرمودند: حدیث تو دروغ است . بعد شیطان گفت برای من دام و وسیله شکار قرار بده خداوند فرمودند: زنان را وسیله صید و به دام انداختن مردم قرار دادم .
روزی حضرت محمد (ص) شیطان را حاضر در مسجد الحرام دید پیش او رفت و گفت : ای
ملعون چرا ناراحتی؟ شیطان گفت : از دست تو و امت تو ناراحتم . حضرت فرمود: چرا از من ناراحتی؟ شیطان گفت که چون این همه تلاش می کنم که مردم را گمراه کنم ولی تو در قیامت از آنها شفاعت می کنی و تمام زحمات مرا به هدر می دهی به همین خاطر با تو دشمنم و از تو بدم می آید. حضرت فرمودند: از امتم چرا ناراحتی ؟ شیطان گفت :
امت تو خصوصیاتی دارند که امتهای دیگر ندارند( منظور شیعیان می باشند) :
اول اینکه وقتی به هم می رسند سلام می کنند که سلام اسم خداوند است و من از این اسم می ترسم.
دوم اینکه وقتی همدیگر را می بینند به یکدیگر دست می دهند و تا دستهایشان از هم در نیامده گناهانشان بخشیده می شود.
سوم اینکه وقتی می خواهند غذا بخورند بسم الله می گویند و من دیگر نمی توانم غذا بخورم و گرسنه می مانم .
چهارم اینکه بعد از خوردن غذا الحمدالله می گویند .
پنجم اینکه وقتی اسم تو می آید بلند بلند صلوات ختم می کنند و آنقدر ثواب آن زیاد است که من فرار می کنم .
ششم اینکه وقتی می خواهند کاری بکنند ان شاء الله می گویند و من دیگر نمی توانم در آن کار دخالت کنم و آنها را بر هم زنم.
هفتم آنکه صدقه می دهند و وقتی که صدقه می دهند هم گناهانشان آمرزیده می شود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور میکنند.
به همین دلیل حضرت نبی اکرم (ص) فرمودند: وقتی انسان دستش را در جیبش می کند تا صدقه بدهد هفتاد شیطان دست او را می گیرند تا او را منصرف کنند .
هشتم آنان که قرآن می خوانند و در خانه ای که قرآن خوانده می شود دیگر جایی برای من نمی ماند چون در آن خانه ملائکه رفت و آمد می کنند. نهم آنکه مرا زیاد لعنت می کنندو با هر لعنت یک زخم بر بدنم می افتد و تا زمانی که آن شخص را به گمراهی نکشانم آنها خوب نمی شود.
دهم اینکه هنگامی که گناه می کنند سریع توبه می کنند و زحمات مرا به هدر می دهند.
یازدهم اینکه عطسه که می کنند الحمدالله می گویند.
حضرت فرمودند عطسه از طرف خداوند و خمیازه از طرف شیطان است .وقتی عطسه می کنید باید الحمدالله بگوئید
و وقتی انسان نماز خواند شیطان از او دور می شود به خصوص اگر سجده نماز طولانی باشد شیطان از روی ناراحتی فریاد می کشد.
حضرت امام صادق (ع) فرمودند: هر کس نماز نخواند از شیطان پست تر است چون شیطان یک خطا کرد و آن هم اینکه بر آدم سجده نکرد ولی انسان اگر نماز نخواند برای خدا سجده نمی کند.
همچنین از امام صادق(ع) منقول است از صفات مومن این است که
بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند می گوید: اگر سر نماز بسم الله را بلند نگوییم شیطان تا آخر نماز بر روی شانه انسان می نشیند و انسان را وسوسه می کند و نیز فرمودند :
هرکس بعداز تکبیر نماز ( قبل ازشروع حمد) اعوذبالله من الشیطان الرجیم را بگوید به اندازه هر مویی که در بدن اوست هزار حسنه برای او می نویسند .
روزي شيطان همه جا جار زد كه قصد دارد از كار خود دست بكشد و وسايلش
را با تخفيف مناسب به فروش بگذارد.او ابزارهاي خود را به شكل چشمگيري به
نمايش گذاشت. اين وسايل شامل خودپرستي، شهوت، نفرت، خشم، آز،
حسادت، قدرت-طلبي و ديگر شرارت-ها بود.ولي در ميان آنها يكي كه بسيار
كهنه و مستعمل به نظر مي-رسيد، بهاي گراني داشت و شيطان حاضر نبود
آن را ارزان بفروشد.
كسي از او پرسيد: «اين وسيله چيست؟»
شيطان پاسخ داد: «اين نوميدي و افسردگي-ست.»
آن مرد با حيرت گفت: «چرا اين قدر گران است؟»
شيطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: «چون اين مؤثرترين وسيلة مناست
است هرگاه ساير ابزارم بي-اثر مي-شوند، فقط با اين وسيله مي-توانم
در قلب ها رخنه كنم و كاري را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم كسي را
به احساس نوميدي، دلسردي و اندوه وا دارم، مي-توانم با او هر آنچه
مي خواهم بكنم. من اين وسيله را در مورد تمامي انسان-ها به كار برده-ام.
به همين دليل اينقدر كهنه است.
راست گفته-اند كه شيطان دو ترفند اساسي دارد كه يكي از آنها نوميدكردن
ماست.
به اين طريق دست كم مدتي نمي-توانيم براي ديگران خدمتي انجام دهيم
و مفيد باشيم. ترفند ديگر شيطان ترديد افكندن در وجود ماست، تا رشتة
ايمانمان كه ما را به خدا متصل مي-كند، گسسته شود.
پس مراقب باشيم كه فريب اين دو ترفند را نخوريم!
ولین چیزی که در آفرینش شیطان به ذهن میرسد این است که آیا آفرینشش
خیر بود یا شر؟ و بعد استمرار حیاتش خیر است یا شر؟ در کره زمین
(قبل از آدم و حوا) موجوداتی آفریده شدند یک زن و مرد به نامهای مارج و
مارجه که از جنس ما بشر هم نبودند و کلمه مارج در قرآن نیز آمده است.
وقتی این دو با هم ازدواج کردند جن به وجود آمد که شیطان هم جزو آنها بود
اما بعدا خون و خونریزی راه انداختند همه به راه باطل رفتند جز شیطان و
خداوند همه آنها را نابود کرد و چون شیطان تنها ماند او را به آسمان
چهارم آورد .در آنجا شیطان شش هزار سال خدا را عبادت کرد. اما پس از
تمرد از فرمان الهی ، دوباره به زمین بازگشت. اما از آنجاییکه تنها بود و خودش
به تنهایی نمی تواند به دلهای بندگان نفوذ کند. در حالیکه میلیونها آدم در
کره زمین متولد می شوند ، مانند سوسک تخم ریزی می کند. در روایت است
که شیطان پاهای خود را به هم می ساید و هر روز ده تخم شیطانی از این
ساییدن به وجود میاید و از این تخمها ۷۰ شیطان درست می شود.
(۱۰ تا ۷۰ تا میشه ۷۰۰ تا).
اینها شیاطینی هستند که وقتی متولد می شوند مثل تجربه ابلیس را
در خودشان دارند. اما فرق آدم و شیطان در اینجا این است که آدم می میرد اما
شیاطین تا روز قیامت زنده هستند. در اینجا می توان چنین نتیجه گرفت که
آدمهایی که در قرون گذشته بودند شیاطینشان هم از این دوره کمتر بوده
است. و روایت از حضرت رسول که "هر چه از عصر من می گذرد گرایش
مردم به خوبی کمتر می شود" شاید یکی از دلایل این است که شیاطین
اضافه می شوند اما نمیمیرند.
امام صادق فرمودند " شیاطینی که بر یک مومن مسلطند زیادتر هستند
از زنبورانی که اطراف لاشه گوشتی را فرا گرفته اند." پس مومنی که
بتواند مقاومت کند و به سمت گناه نرود اجر زیادی نزد پروردگار خود
خواهد داشت.
روزسوم از زندگی آدم و حوا در زمین بود که آدم نزد خدا شکایت نمود که با این
همه شیاطین در اطراف خود چه کنیم.من در بهشت از عهده یک شیطان بر
نیامدم و فریب خوردم حال با این همه چه کنیم؟
خداوند فرمود : من به شما هشت چیز می دهم چون می خواهم شما
به سمت من بیایید. اگر هم یک عاملی مثل شیطان گذاشته شده که
شما را اغوا کند به خاطر مبارزه شما با او و سیر و عروج شما به سمت من است.
شما با مبارزه با شیطان اوج می گیرید.
۱- هر قصد معصیتی که کردین و انجام ندادین برای شما گناه نمی نویسم.
۲- تا هفت ساعت در توبه باز است و اگر توبه کردی در نامه اعمال ثبت نمی شود.
۳- به هر نیت خیری که به عمل نینجامید پاداش می دهم.
۴- هر کار خالص(بدون ریا) را ده برابر پاداش می دهم.
۵- گناهانتان را بعد از توبه می بخشم.
۶- با هریک از شما فرشتگانی همراه می کنم تا کمکتان کند.
۷- در هنگام قبض روح تا روح به سینه نرسیده اگر کسی توبه کرد می بخشم.
۸-بعضی از گناهان را یادتون رفته اما می دونم اگه یادتون بیاد توبه می کنید در روز قیامت می بخشم.
خوب دوستان دیگه چی می خواهیم چی از این بهت
استغفار قطع کننده رگ حیات شیطان
نفس ما گرو گناهانی است که کردیم و اگر بخواهیم آن را آزاد کنیم
باید استغفار نماییم .استغفار رگ گردن شیطان را قطع می کند.
همانگونه که در قرآن آمده خداوند از ما توبه نصوح خواسته است .
توبه نصوح یعنی به طور قطع دیگر
آن گناه را نمی کنم .
از امامان ما سوال شد که یابن رسول الله چگونه می شود انسان قاطعا
توبه کند در حالیکه مقتضیات زمان ، نفس ، شیطان و عوامل شیطانی
وجود دارند؟
حضرت فرمودند : همان قاطعیت شما مطلوب پروردگار است ولو در آینده
فریب بخورد و شیطان او را وسوسه نماید.
خوشا به حال کسی که زیر هر گناهی یک استغفار دارد.
آن وقت که خدا به تو زنگ می زند !!!
هر روز شیطان لعنتی خطهای ذهن مرا اشغال می کند! هی با شماره
های غلط زنگ می زند آن وقت من اشتباه می کنم و او با اشتباهای
دلم حال می کند.
دیروز یک فرشته به من می گفت : تو گوشی دل خود را بد گذاشتی
آن وقتها که خدا به تو زنگ می زد چرا جواب ندادی چرا بر نداشتی؟!
یادش به خیر آن روزهای مکالمه با خورشید که دفترچه های ذهن
کوچک مرا سرشار از خاطره های ناب می کرد.
امروز پاره است آن سیمها که دلم را تا آسمان مخابره می کرد.
خدایا با ما تماس بگیر حتی هزار بار ، وقتی که نیستم لطفا پیام
خودت را روی پیامگیر دلم بگذار.
وسوسه شيطانى معمولا تدريجى و گام به گام است . او نمى تواند
يك باره و ناگهانى بر انسان مسلط شود و او را به دام خود و بدبختى
بكشاند. بلكه آرام آرام و گام به گام در او نفوذ مى كند تا بر او تسلط
كامل يابد.
قرآن مى فرمايد: ((اى مردم ! از نعمت هاى حلال و پاكيزه خداوند كه
در روى زمين است بخوريد و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد، كه او
دشمن آشكار شما است ))
از اين آيه معلوم مى شود كه ، تسلط افكار شيطان بر انسان تدريجى و
لحظه به لحظه است نه دفعى و ناگهانى .
خدایا به ما توفیق مقابله بده بدون کمک تو محاله
شیطان بنده ای را که زیاد توبه می کند وادار به گناه نمی کند بلکه از
طریق هواهای نفس او را مشغول می کند تا از یاد خدا غافل شود.
(هوای نفسی که به نظرش گناه نیست اما از خدا هم خبری نیست.)
به خاطر همین در طی چند روز براتون میزارم امیدوارم که مورد استفاده تون باشه و فیض ببرین
علائم دعوت هاى شيطاننويسنده: آية الله مصباح يزدى
1- بقره/ 268:الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء.
شيطان شما را از فقر مى ترساند و به كار ناشايسته فرمان مى دهد. هنگامى كه مى خواهد انسان را از انفاق فى سبيل الله بازدارد ، مى گويد:خرج نكن ،خودت فقير مى شوى!
يا براى آنكه آدم ها را از جهاد باز دارد،آنان را مى ترساند. 2-آل عمران / 175:
انما ذلكم الشيطان يخوف اولياءه فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين.
همانا اين شيطان است كه پيروان خود را مى ترساند ، شما از آنان نهراسيد و اگر مؤمن هستيد از من بترسيد.
از علائم و قرائن وسوسه های شيطانى ، يكى امر به فحشاء است ، هر گاه آدمى احساس كرد كه تمايل به فحشاء دارد بداند كه وسوسه اى از شيطان است.
ادامه دارد............
.............................
یا جلیل
آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید.
سلام 3-نور/20:
و من يتبع خطوات الشيطان فانه يامر بالفحشاء و المنكر. كسى كه از گامهاى شيطان پيروى مى كند، (بدان) كه او به كار ناشايسته و ناپسند فرمان مى دهد.
4- انعام/68:
و اما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين.و چون شيطان تو را به فراموشى اندازد (از ياد خدا) ، پس از ياد آوردن (اين مطلب يا خدا) ديگر با گروه ستمكاران منشين.
در جزء نخستين همين آيه آمده است:
5- انعام/68:
و اذا رايت الذين يخوضون فى اياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره. اگر ديدى كسانى در آيات ما فرو رفته اند (آن را به استهزاء گرفته اند) ، از آنان رو بگردان تا هنگامى كه گفتگو را تغيير دهند و مطلب ديگرى بگويند.
خطاب خداوند به پيامبر بزرگوار و ارجمند اسلام است البته از باب «به در مى گويند كه ديوار بشنود» : «اياك اعنى و اسمعى يا جار (1) » با كسانى كه آيات خدا را به استهزاء مى گيرند منشين.
......................
یا تواب
آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید.
6-نساء/140:
...ان اذا سمعتم ايات الله يكفر بها و يستهزا بها فلا تقعدوا معهم...
اينكه ميفرمايد: هنگامى كه شنيديد كه (اهل مجلسى) به آيات خدا كفر مى ورزند يا آنها را مسخره مى كنند،با آنان منشينيد ، و بعد مى افزايد:
ان الله جامع الكافرينو المنافقين فى جهنم جميعا
اشاره به اين واقعيت است كه نشستن در چنين مجالس،كم كم ايمان را از بين مى برد و آدمى را به نفاق و كفر مى افكند.
ما به خاطر داريم كه بسيارى از مسلمانان ، بر اثر معاشرت با ماركسيست ها، كارشان به جايى كشيد كه منافق و كافر شدند. اينها در اصل و ذاتا مخالف اسلام نبودند، كم كم كشيده شدند به سويى كه به اينجا ختم مى شد.اگر كسى هم بخواهد به عنوان بحث و مجادله با ماركسيست ها ، با آنان معاشرت كند بايد نخست ظرفيت خود را بسنجد ، حتى در مسابقه كشتى نيز «وزن كشى» به دقت انجام مى گيرد و دو هموزن كشتى مى گيرند. و اما آيه مشهور:
7-زمر/18:
الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه .
اولا: منظور از قول در اين آيه ، «القول» قرآن است ، ثانيا بايد بتواند (2) «احسن» راتشخيص دهد ، پس هر كس حق ندارد با هر كس بنشيند و در هر بحثى شركت كند ، اگر معلوماتش كم است يا قدرت تشخيص ندارد و يا ضعف اراده و شخصيت دارد ،حق شركت در هر بحثى را ندارد.
از ديگر نشانه هاى تبعيت از شيطان، «تبذير» است:
8-اسراء/27:
ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين.
اهل تبذير و اسراف برادران شيطانند.
......................
یا رازق
آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید.
2- اين مساله «ضعيف الاراده بودن» و كم شخصيتى و «داشتن عقده حقارت» ، خصوصا در اين زمينه بسيار مهم است.
غالبا اينگونه افراد تحت تاثيرهاى جنبى قرار مى گيرند، خاصه اگر «حريف ها» رند و «وارد» و روانشناس هم باشند كه اغلب هستند!
بى مناسبت نيست براى تقريب ذهن در اينجا حكايتى نقل شود اگر چه موضوعا با آنچه گفتيم در يك زمينه نيست،اما براى نشان دادن «ضعف» ها مفيد است.
مرحوم آية الله بروجردى اعلى الله مقامه،كسى را به يكى از كشورهاى غربى براى امر تبليغ گسيل داشتند،اين شخص كه در لباس روحانيت بود ، از همان نخست از معظم له خواسته بود كه اجازه دهند تا مدتى با لباس معمولى(غير روحانى) در آن كشور تبليغ كند و وقتى به اصطلاح «جا افتاد» آن وقت لباس روحانيت خود را آشكار نمايد.
ايشان در پاسخ وى فرمودند:من تو را فرستادم كه آنان را به شكل خود درآورى ، تو مى خواهى از همان نخست خودت به شكل آنها درآيى؟
آرى، اگر مسلمان ، مؤمنى باشد به تعبير قرآن: صف/4: ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص .
مثل پايه هاى مستحكم از سرب ريخته ، به اصطلاح امروز «بتون آرمه» ،باكى نيست ، با هر كس مى خواهد بحث كند،البته باز بشرط آن كه علاوه بر اين آمادگى روحى،از جهت علمى نيز آمادگى داشته باشد،همراه با طلاقت لسان و قدرت بيان.
در صدر اسلام نمونه هاى عالى اين گونه افراد ، طرماح بن عدى فرستاده حضرت امام على بن ابيطالب عليه السلام نزد معاويه و نيز هشام بن حكم شاگرد بزرگ رئيس مذهب حقه جعفرى اثنا عشرى حضرت ابو عبد الله جعفر بن محمد الصادق عليه السلام است.
توصيه مى كنيم زندگينامه اين دو شخصيت بزرگ را مسلمانان بويژه جوانان مسلمان بخوانند.
...........................
یا باطن
آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید.
ابلیس وقتی نزد فرعون آمد
وی خوشه ای انگور در دست داشت و تناول می کرد .
ابلیس گفت :
هیچکس تواند که این خوشه انگور تازه را خوشه مروارید خوشاب ساختن ؟
فرعون گفت : نه
ابلیس به لطایف سحر ، آن خوشه انگور را خوشه مروارید خوشاب ساخت .
فرعون بسیار تعجب کرد و گفت : اینت استاد مردی که تویی !
ابلیس سیلیی بر گردن او زد و گفت :
مرا با این استادی به بندگی حتی قبول نکردند ،
تو با این حماقت ، دعوی خدایی چگونه می کنی ؟؟!!
~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
شیطان می خواست که خود را با عصر جدید تطبیق بدهد، تصمیم گرفت وسوسههای قدیمی و در انبار ماندهاش را به حراج بگذارد.
در روزنامهای آگهی داد و تمام روز، مشتری ها را در دفتر کارش پذیرفت. حراج جالبی بود! سنگهایی برای لغزش در تقوا، آینههایی که آدم را مهم جلوه میداد، عینکهایی که دیگران را بیاهمیت نشان میداد. روی دیوار اشیایی آویخته بود که توجه همه را جلب میکرد: خنجرهایی با تیغههای خمیده که آدم میتوانست آنها را در پشت دیگری فرو کند، و ضبط صوتهایی که فقط غیبت و دروغ را ضبط می کرد. شیطان رو به خریدارها فریاد می زد: «نگران قیمت نباشید! الان بردارید و هر وقت داشتید، پولش را بدهید.» یکی از مشتریها در گوشهای دو شیء بسیار فرسوده دید که هیچکس به آنها توجه نمیکرد. اما خیلی گران بودند. تعجب کرد و خواست دلیل آن اختلاف فاحش را بفهمد. شیطان خندید و پاسخ داد: «فرسودگیشان به خاطر این است که خیلی از آن ها استفاده کردهام. اگر زیاد جلب توجه می کردند، مردم میفهمیدند چه طور در مقابل آن مراقب باشند. با این حال قیمت شان کاملاً مناسب است. یکی شان `شک` است و آن یکی `عقدة حقارت`. تمام وسوسههای دیگر فقط حرف میزنند، این دو وسوسه عمل می کنند.»
~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
[highlight=#ffffff]در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند»[/highlight][highlight=#ffffff] عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.[/highlight][highlight=#ffffff] ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد،[/highlight][highlight=#ffffff] و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.[/highlight][highlight=#ffffff]ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت.[/highlight][highlight=#ffffff] روز دوم دو دینار دید و برگرفت.[/highlight][highlight=#ffffff] روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»[/highlight][highlight=#ffffff] [/highlight][highlight=#ffffff][/highlight][highlight=#ffffff][/highlight][/size][/font]
ای طلیعه هشتم! من آمدم تا دلم را بر ضریح تو حلقه زنم و به دور کعبه عشق تو طواف دهم. آمدم تا اشک چشمانم را دخیل سقا خانهات کنم. آمدم تا از کبوتران حرمت گردم تا به هر صبح به دور گنبد طلائیت به پرواز درآیم مولایم! ای طبیب دردمندان!
شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟» پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد» پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟» گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام» با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!» جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.» پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟» پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز
~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش
را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد
ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست
در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،
خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم
و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.
به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر
باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.
بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید
چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر
دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.
این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.
ستایش خدایی را است بلند مرتبه
.....................
یا قوی
آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید.
روزی حضرت رسول اکرم (ع) از شیطان پرسید: ای ملعون ! چرا مانع از صدقه دادن می شوی ؟ عرض کرد : ای رسول خدا اگر اره ای بر سرم گذارند و مانند درخت اره ام کنند ُ برایم راحتر است از تحمل صدقه دادن اشخاص. حضرت فرمود: چرا از صدقه دادن مردم ناراحتی ؟ شیطان گفت : در صدقه پنج خصلت است:[/color][/font] ۱. مال را زیاد می کند.[/color][/font] ۲. مریضان را شفا می دهد.[/color][/font] ۳. بلاها را دفع می کند.[/color][/font] ۴. صدقه دهندگان به سرعت از پل صراط عبور می کنند.[/color][/font] ۵. بدون حساب وارد بهشت میشوند و عذابی برایشان نیست.[/color][/font] رسول اکرم ( ع) پس از استماع این سخنان از شیطان به او فرمود : خدا عذابت را زیاد گرداند.[/color][/font]
منبع : کتاب داستانهای عبرت انگیزاز شیطان[/color][/font]
~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
شیطان در طی اعترافاتی که در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داشته بیست و دو گروه از امت آنحضرت را بیان داشته که از دست کارها و افکار و عقاید آنها همواره در رنج و عذاب بوده است که در این نوشتار فهرست وار به آنها اشاره میشود.
پیامبر
شیطان گفت: اولین و سخت ترین دشمن من شما هستی. پیامبر صلی الله علیه و آله از علت آن پرسید، در جواب گفت: چون در قیامت گناهکاران را شفاعت میکنی و زحمات مرا ضایع و امیدم را قطع مینمایی.
عالم عامل
عالمی که به علمش عمل کند، دشمن است من هم دشمن او هستم. پیامبر در این مورد فرمودند: عالم و دانشمندی که به علمش عمل کند، از هزار عابد برای شیطان خطرناک تر است.
حافظ و عامل قرآن
کسی که قرآن را فرا گرفته و حفظ نموده و به تمام دستورات و احکام آن عمل میکند، او دشمن من و من هم دشمن او هستم.
موذن
کسی که پنج وقت نماز، اذان بگوید و اقرار به شهادتین کند و مردم را از خواب بیدار و متوجه عبادت خدا و نماز نماید.
دوستان فقرا
آنها کسانی هستند که فقرا و مساکین را از یاد نمیبرند، همیشه متوجه آنها و به فکر ایشان هستند. در همه جا و در هر شرایط از آنان دفاع میکنند و زندگی ایشان را تامین میکنند.
دوستان ایتام
کسانی که با یتیمان دوست و مهربان هستند و همچون پدر و مادر دلسوز با آنان رفتار میکنند تا یتیمی را احساس نکنند.
فرد مهربان
که دلسوز مردم است و در مقابل کوچکترین ستمی که به یکی از بندگان خدا شود، ناراحت شده و از او دفاع میکند و دلداریش میدهد.
فرد ناصح
کسی که برای رضای خدا، مردم را نصیحت میکند و به جز رضایت الهی، چیزی در دل ندارد.
دائم الوضو
کسی که در تمام حالات با وضو باشد و اگر وضوی او باطل شده، فورا تجدید وضو نماید.
فرد بخشنده
کسی که مردم را در مالش شریک میکند و مقداری از داراییاش را به محرومان جامعه میبخشد و به فکر ذخیره و جمع آوری مال نیست.
فرد خوش خلق
کسی که با همه با گشاده رویی رفتار میکند و با زبان و اعضایش افراد را آزار نمیرساند.
فرد قانع
کسی که در زندگی به کم دنیا و به آنچه خدا برایش مقرر فرموده راضی است.
پاک دامنان
زنان و مردانی که عفت داشته باشند؛ دامنشان آلوده به فحشا و فساد نشده و پوشش اسلامی را در همه جا حفظ کنند.
آمادگان مرگ
کسانی که همواره به فکر مرگ و آماده شدن برای آن هستند و هیچ وقت، آخرت را فراموش نمیکنند و همیشه برای اصلاح آن در تلاشند.
فروتنان
ایشان در برابر خدا و خلق او تواضع میکنند و خود را کوچک میپندارند.
جوان عابد
جوانی که عاشق دین است، شب زنده داری کرده، از بندگی خدا لذت میبرد.
باز دارندگان نفس از حرام
کسی که نفس خود را از حرام باز دارد، کسانی که حلال و حرام الهی را رعایت کرده و اعضا و جوارح خود را به آن عادت نمیدهند.
خیر خواهان
کسانی که در نبود برادران مومن خود، دعای خیرشان میکنند، هر چیزی را که برای خود میپسندند، برای دریگران هم میپسندند و هر آنچه برای خود نمیپسندند، برای دیگران نیز نمیپسندند.
مهربان با پدر و مادر
کسانی که با پدر و مادر مهربان باشند و به آنان احترام بگذارند.
پادشاه عادل
که از روی عدالت با مردم رفتار کند و مردم در سایه او در آسایش باشند.
روزه داران بخشنده
روزه دارانی که مقداری از مال خود را به درماندگان میبخشند، مانند این است که مرا پاره پاره کرده و در آتش انداخته باشند.
همنشین صالحان
کسانی که رفت و آمد، نشست و برخاست، گفت و شنود و خورد و خوراک و خواب آنان با صالحان و پرهیزکاران است.
...................
یا رازق
آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید.