درد دل های شما

**خدا همراهمونه** · 1394 آبان 5، 1:57

انشاالله ک هست

**خدا همراهمونه** · 1394 آبان 5، 2:19

خدايا مرا ببين...

کجاست گوشه آرامي که لحظه اي بياسايم؟ خسته ام...

**می توانم** · 1394 آبان 5، 5:37

خدا همراهمونه
مراقب خودت باش
انقدر ذار اذیت بشی
من می دونم حتما مشکل خیلی بدی پیش اومده
اما حتما بهت خدا کمک می کنه چون خودت خوبی
خدا هم خوبیا رو دوست داره

می دونی؟
با وجود این همه خرابکاری
خدای مهربونم منو بیدار کرد
داشتم کابوس می دیدم بیدارم کرد سعی کردم بخوابم نذاشت
رفتم ساعتو نگاه کردم چند دقیقه به اذان بود
قبلا سر اذان بیدارم می کرد بهش گفته بودم خدایا قبل از اذان بیدارم کن که تا وضو می گیرم و اماده می شم دیر نشه:x
خودم اشکم در میاد بهش فکر می کنم

باورم نمی شه که بعد این همه ...

امروز کلی دعا کردم
برای شمام دعا کردم

**هبوط** · 1394 آبان 5، 11:34

طیران مرغ دیدی , تو ز پای بند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت

8 سال توی مردابش دست و پا زدم و هر چه تلاش کردم از آن بیرون بیایم بی نتیجه بود
تا وقت , انرژی و عزت نفسم را بگیرد و در عوض درد , حسرت و سرزنش بدهد
به صرافت افتاده ام به جای ریشه کن کردنش شاخ و برگ هایش را بزنم و جولان دادن هر چند روزه اش را تحمل کنم به این امید که بتوانم تدریجا و با همگرایی کند به صفر میلش دهم

**خدا همراهمونه** · 1394 آبان 5، 11:46

ممنون آبجی می توانم.خوش ب حالت حتما خدا خیلی دوستت داره ک برا نماز بیدارت میکنه.آخه میگن کیفیت بحا آوردن نماز صبح ب اعمالمون در روز قبل بستگی داره. اگه میبینی قضا میشه یعنی خدا نخاسته بیدار شی و باهاش حرف بزنی اگرم مثل تو خودش بیدارمون بکنه ک میزان اشتیاقشو نسبت ب بنده اش مشخص میکنه.خوش ب سعادتت. انشاالله سحرخیزی و با خدا بودن روزی هممون بشه.آمین

برادر هبوط نگران نباشید حتما میشه. من از بچگی بهش اعتیاد پیدا کردم یعنی خیلی بیشتر از شما.ولی ب لطف خدا تونستم ترکش کنم.شما هم میتونی همه میتونن.کافیه از خود خدا از ته ته دل بخایم و بذاریمش کنار

**عبد الله** · 1394 آبان 5، 13:48

سلام
خدا را شکر فقط خدا راشکر اگر هم کمبودی هست خدا در آن دنیا جبران میکند

**پارادایس**

باید واقعا قید یه سری آدما رو بزنم واقعا نباشن بهتره :
آدمایی که گذشته منفی من رو احاطه کردن

**پارادایس** · 1394 آبان 6، 10:40

سلام ای همیشه ی من...
سلام ای همه دارو ندار من ...
سلام ای تنها امید من...
سلام ای خدای مهربان من...
دوستت دارم

**منشور** · 1394 آبان 6، 12:01

ای کاش ای کاش میدونستم که چه کارهایی رو باید انجام بدم و چه مسیری رو باید برم که 10 یا 20 سال بعد نگم که ای کاش میتونستم به عقب برگردم.

**تـــواب** · 1394 آبان 6، 12:56

سلام
من توابم
نزدیک به یک سال از کانونی شدنم می گذره
روزهای سخت و آسون و شاد و غمگینی رو در کانون گذروندم
بیشتر رکورد پاکی اونم با ارفاق 48 روز بوده
مدت زیادیه که به ده روزه هم نرسیدم از 8 بیشتر نرفتم
همه شم تقصیر خودمه
دوستای خوبی اینجا دارم از برادرا و خواهرا
که به حق برای من نهایت زحمت رو کشیدن تا من به خودم بیام
اما متاسفانه من گوشم بدهکار نبود و به راه خودم ادامه دادم

چرا این چیزارو می گم ؛ دوستان من رفقای عزیزم
علت غمگین بودن من سردرگمی تو مسیرمه
درسته می دونم باید ترک کنم اما فقط چون گناه داره و ترس از عاقبتمه
هنوز ترک و پاکی هدف و اولویت من نشدن خودم اینطور حس می کنم
بارها و بارها مرتکب شدم از عمد و با آگاهی
و بعد از هر بارشم پشیمون شدم
تازگیا بیشتر در طول روز مرتکب می شم یا حتی پشت سر هم
اینجا آبرومو میارم وسط و توضیح می دم چون همه شما رو از خودم می دنم و خدا می دونه چقدز دوستون دارم
نمی دونم چی باید بگم دیگه
هنوز مدیریت بحران رو یاد نگرفتم اینکه تا وسوسه شدم چه کنم برای رهایی ؟
می دونم دارم اشتباه می کنم با دیدن فیلمی تصویری اما ادامه می دم
نمی دونم چه کنم دیگه ؟؟؟
البته می دونم اما ... عملی در کار نیست و همش زبانیه

**خدا همراهمونه**

آقای تواب توی سخنرانی استاد رایفی پور ی جمله ای شنیدم تنمو لرزوند؛ گفت وقتی گناه میکنی داری ظهور صاحب الزمانو عقب میندازی و چون تو شیعه ای باهات تو اون دنیا چندبرابر گناهاتو حساب میکنن.مثلا در مورد خ.ا وقتی توی دینمون منع شدید شده این همه احادیث داریم خب تو اون دنیا میگن تو میدونستی غلطه و انجام دادی.ی مسیحی یا... تو کشورش ی خ.ا گناه محسوب نمیشه و مشروعه پس اون دنیا کمتر گیره. شما بگو خدایا من تا الان هزار بار از روی غفلت اشک امام زمانمو درآوردم ولی دیگه خستم شرمندم ب خق امام زمانت کمکم کن ترک کنم و هربار ک وسوسه اومد سراغت خودتو در محضر امام زمان تصور کن تا شرمت بشه و انجامش ندی.من خودم پاکیمو نذر سلامتی امام زمان کردم و خداروشکر تا الان جواب داده شمام امتحان کن.

ی فیلمی دیروز دیدم شما هم ببین آدمو تکون میده.بجه ها بقیه هم ببینید واقعا تاثیرگداره و راهبردی.
http://www.aparat.com/v/OhfTE

**منشور** · 1394 آبان 6، 18:01

نقل قول: نمی دونم چی باید بگم دیگه
هنوز مدیریت بحران رو یاد نگرفتم اینکه تا وسوسه شدم چه کنم برای رهایی ؟
می دونم دارم اشتباه می کنم با دیدن فیلمی تصویری اما ادامه می دم
نمی دونم چه کنم دیگه ؟؟؟
البته می دونم اما ... عملی در کار نیست و همش زبانیه

داداش تواب فکر کنم بدونم مشکل اصلیه شما چیه:

ببینید باید با خودتون رو راست و صادق باشید و قبول کنید که شما در درجه اول یک بیمار هستید و یک بیمار برای خوب شدنش باید به حرف دکتر گوش کنه و اونارو انجام بده.
برای بهبود پیدا کردن باید از خیلی چیزها بگزری و خیلی کارها و درمانهارو باید انجام بدی.
و برای انجام دادن همچین کارایی باید سختی کشید چون ترک کردن، رنج و سختی داره.
حالا اگه کسی طاقت این سختی هارو نداشته باشه نمیتونه ترک کنه.
داداش تواب باید طوری باشی که این نوع رنجهارو قبول کنی و بپذیری.

البته باید در رابطه با رنج بگم که دو نوع رنج وجود داره:
1- رنج سازنده : که موجب پیشرفت میشه. مثل رنج کشیدن و عرق ریختن برای کار برای درس خوندن...
2- رنج سوزنده: مثل آدم چاق تنبلی که از رنج ورزش کردن (رنج سازنده) فرار میکنه و در آخر رنج چاقی و مریضی نصیبش میشه

حالا کسی که از رنج سازنده فرار کنه به رنج سوزنده دچار میشه

**پارادایس**

امروز عصر کل خیابانو برای پیدا کردن یه مغازه گشتم تقریبا تمام بعد ازظهر قیمتا گرون بودن منم که پس اندازم خیلی کم:(( ولی سعی خودمو کردم که همه جاهای پر رفت و آمدمو حسابی گشتم
حتی گفتم خونه سر خیابان چی داری... یارو بنگاداره در حالیکه سیگار میکشید بهم میگفت چقدر داری؟؟؟ یه دره فکر کردم گفتم خدایا بگم چقدر دارم که در حد معمول باشه
گفتم بیست تومن؟ دارم (الکی)

منو برد و خونه رو نشونم داد منم گفتم ممنونم باهاتون تماس میگیریم

منی که حتی روم نمیشد به ویترین بنگاه معاملاتی نگاه کنم حالا 10 تا بنگاه معاملاتی رو رفتم در به در دنبال یه مغازه
حالا یه جا رو پیدا کردم ماهی 500 و 2 میلیون تومن پیش
ببینم بهتر پیدا میکنم

**Mehdi.R** · 1394 آبان 6، 20:37

ی چند وقت بود خدا از زندگیم رفته بود بیرون
البته اون باوری که نسبت به خدا داشتما
یعنی باورم تغییر کرد به اینکه بابا ی زندگی روزمره هست دیگه
باید رفت سرکار
تلاش کرد
پول درآورد
هر چی تلاش بیشتر پول بیشتر
موفقیت بیشتر
اصلا ی جورایی بی خیال خودمم شدم
نه شور و نشاطی
نه عشقی
نه شوقی
مثل یک رباتیک رفتار میکردم
تا اینکه یهو با ی تلنگر به خودم آمدم و دیدم
اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووه در چه شرایط بحرانی گیر کردم
تراز مالی منفی اونم چه منفی
از نظر روحی داغون
و خلاصه ی مرده متحرک که لاشخورها دور سرش تاب میخورند
رو دو سه تا حساب ویژه باز کردم
گفتم در این شرایط بحرانی شاید ی کمکی بهم بکنند
و همه این دو سه نفر دست رد به سینم زدند
و من در یک شرایط افتضاح قرار گرفتم
ی جنبی به خودم دادم
دیدم نه این مهدی سابق نیست
تو این فکر بودم که چی شد و چی نشد
تا اتفاقی تو ی سایت به ی مطلب که در مورد بت ها ذهنی اشاره کرده بود
و جایگاه خدا شده بود خوندم
و دیدم
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا تو زندگیم خدا نیست
هیچی دیگه خودمونی رفتم سمت خدا گفتم خدای جون حالا ما تو رو فراموش کردیم تو هم مارو فراموش کردی...؟؟؟
منتظر بودم ندای بیاد دیدم نه خبری نیست
هیچی خدا رو به هر حال مد نظر قرار دادم
دیدم چه ایده های بکری آمد تو ذهنم
ی مثالش اینکه منی که طراز حسابم منفی پنج میلیون بود الان طراز حسابم مثبت 5 میلیون هست
خیلی جالب
خودمو نمیدونم چطوریا
اما به این نتیجه که رسیدم که
هر جور که هستیم
هر چی که هستیم
هر سطحی که هستیم
هر طبقه ای که هستیم
خیلی خودمونی خدا رو مد نظر بگیریم
نمیگم جانماز آب بکشیدا اما به جایی اینکه رو پارتی بازی و دیگران حساب باز کنید
فقط فقط رو خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا حساب باز کنید اون هم از نوع ویژه
آنوقت متوجه میشید که خود به خود همه چیز درست میشه Khansariha (57)

**بازگشت به خاک** · 1394 آبان 6، 22:55

آخ آخ منم رائفی پور رو خیلی دوست دارم چند هفته پیش اومده بود شهر ما رفتم فقط یه مسجد کوچیک دعوتش کرده بود برای اون همه جمعیت جا نبود

کلا خیلی اقاست - شاید بعضی جاها احساسی صحبت کنه شاید حتی درصدی از حرفاش غلط هم باشه

ولی خیلی مرده پاکیه - سالهاست سخنرانی هاشو گوش میدم واقعا دوسش دارم

==========

سخنرانی پناهیان در مورد : نزدیک شدن به خدا

شب سوم محرم در مورد عشق الهی و هدف خلقت صحبت میکنه

از دقیقه 30 به بعد اختصای در مورد رابطه عشق به الله و شهوت وجودی ما صحبت میکنه خواستین دانلود کنید مخصوصا از دقیقه 30 به بعد رو گوش کنید

دانلود