امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

من همیشه  برای فرار از دست یک آدم  به آدم دیگری پناه برده ام، اعتیاد به آدم ها  بدترین نوع اعتیاد است.
[تصویر:  13549514_1769525440000987_1540688562_n.j...%3D%3D.2.c]
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
اصلا شرایط روحی درست حسابی ندارم و بشدت اعصابم بهم ریخته
همچنین حس میکنم فشار خونمم زده بالا و الانه که سکته کنم
نمیدونم چرا ادما از اذیت کردن هم لذت میبرن
چند روزی هم هست خواب درست حسابی ندارم نمیدونم این دیگه چه عادتی بود که تو این ماه رمضون پیدا کردم شب و تا صبح و گاها تا خود اذان ظهر بیدار میموندم و بجاش از همون موقع خواب تازه تو سرو صدا تا یک ساعت قبل افطار.
حس میکنم دچار مشکل عصبی شدم و استانه تحملم خیلی پایین اومده اینکه میگم خیلی یعنی با صدای
خیلی ضعیف هم اعصابم بهم میریزه.
فکر میکنم همش بخاطر خلقیات مزخرف خودمه که هی میریزم تو خودم.
حس  میکنم دیگه دارم خودم و از بین میبرم از یک طرف خ ا و از طرف دیگه با این همه حرث و جوش بیخود
یه عادت مزخرف دیگه هم دارم که میشینم و غرق خیالبافی و فکر میشم و واقعا خودمو گم میکنم.
محاله از یک مسئله کوچیک برای خودم فکر و خیال نبافم.نخندین ها ولی بعضی وقتا فکر خیال میکنم و تو خیالم با زنم به مشکل خوردم و اعصابم خراب میشه در حالی که من اصلا زن ندارم22
خود درگیری تا این حد22 واقعا مریض به معنای واقعی شدم ای خدا لعنت کنه خودمو یک عدد درس رو سال سوم 1سال طولش دادم تا پاسش کردم و از زار و زندگی و دوستان و همه چی جدا شدم و بجاش گوشه گیر و خونه نیشین شدم.
زندگی من رو میدونین چی نابود کرد بچه ها؟ زندگی من از وقتی نابود شد که رفتم سمت اون فیلمای لعنتی مستهجن!
تا سال 2وم دبیرستان درسم بسیار خوب پیش میرفت و معدلم 17بود که یه معدل متوسط رو به بالا بود
اما از همینجا همه چی خراب شد وقتی ذهنت پر بشه از مزخرفات جنسی که دیدی دیگه زندگیتو با دستای خودت از بین بردی
باورتون میشه من بخاطر 1درس 1سال کامل هی امتحان میدادم هی رد میشدم و اصلا عین خیالمم نبود
فقط کارم شد خونه اینترنت بازی خ ا با فیلم های مستجن و بعدا حتی بدتر هم شد
حتی یه دونه سالن هم نمیرم دیگه سینما و استخر به کنار یعنی اخرین باری که رفتم استخر بیش از 3سال میشه22
الان چقدر حالم خوب شد اومدم اینار نوشتم میدونم این هم کافی نیست 2 روز دیگه همین نوشتن ها هم ارومم نمیکنه باید یکاری کنم دوباره برگردم زندگیمو بدست بیارم مخصوصا این هیجاناتو باید از راه درستش تخلیه کنم یچیزی که فهمیدم اینه که من یه خیلی ببخشید یه موقع هایی میرم سمت دیدن این فیلم ها فقط بخاطر استرس و هیجانی که دارم قایمکی این کارو میکنم طوری که حتی دستام میلرزید و نفسم بند میومد
و واقعا باید بگم که معتاد این هیجان شدم اینقدر خودمو عین احمقا تو خونه حبس کردم که نیاز به هیجان و غضب رو دارم اینطوری تخلیه میکنم یعنی به بدترین شکل ممکن که میدونم خیلی بده حتی خطرناک هم هست میدونم خودم از این وضعیت میترسم.
از شما دوستان میخوام دعا کنین که بتونم این لعنتی رو ترک کنم و بشم یه ادم نرمال 302
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
از دست اشتباهاتم به کی پناه ببرم؟
از ماست که بر ماست

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
امشب ساعت نزدیک یک شب بود که یک زباله گرد میانسال رو دیدم داره لای زباله هارو میگرده،مغازه ریخت و پاش بود دیدم آمد چند تیکه چوب برداشت ،گفتم بازم هست بیا بردار،خلاصه تاجایی که تونست برداشت،اول فکرکردم گاری داره که ببره،بعد گفت دیگه توان ندارم ببرم،دیدم یک چرخ چینی قدیمی داره ،گفتم چرا چوب میبری ،به چه دردی مخوره،چیزی نگفت بعد با خجالت گفت خانه ندارم اینهارو میبرم تو خرابه تا صبح بسوزونم،خیلی خوب و با ادب هم صحبت میکرد و میگفت سرط کلاه گذاشتن و اموالش رو بالا کشیدن،حالا راست و دروغ کار ندارم،دوتا کیسه رو کمک کردم گذاشت سر شونش و با یک دستش دوچرخه قدیمیه خرابش رو گرفت و تو تاریکی شب از دیدم محو شد.
خیلی برام صحنه سنگینی بود،خیلی بد بود که یک آدم ۴۰-۵۰ ساله این روزگارش بود،من به گذشتش کار ندارم فقط از خودم شرمنده ام با این همه نعمت زورم میاد یک نمازم رو سر وقت بخونم.خدایا شرمنده ام اول بهم توان بده واجبات رو بجا بیارم بعد توان بده به همه کمک کنم.
امیدوارم که صبح رو نبینم ...
مشکلات پشت مشکلات دیگه خدایا این بی خوابی چزه افتاده به جونم
این استرس ها و این عصبانیت ها چیه بقران دیگه نمیکشم
یک روز کامله که نخوابیدم با این امید که خوابم بگیره خبر مرگم. نیم ساعت خوابم برد و الان پاشدم و اصلانم دیگه خوابم نمیاد چرا باید اینطوری باشه اه تا کی استرس و اعصاب ضعیف
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
نمیدونم ربط دادن گره های زندگیم به این مورد اصلا منطقی هست یانه ولی من خیلی آدم خوشبختی بودم ازیه جایی به بعدهمه چی بهم ریخت همه چی فاجعه شد خیلیا میگن به این عمل ربطی نداره ولی چوب خدا بی صداست ومنم قبل ازاینکه بفهمم چجوری مجازات شدم یک چیزی که الان یعنی این دوسه سال توزندگیم باهاش دارم میجنگم گره های زندگیمه همه ی تلاشمومیکنم همه کاری میکنم ولی آخرش نمیشه که نمیشه وقتی به بقیه نگاه میکنم میپرسم پس چراهمه چی برای اونا اینقدراحته چرا من بااینکه دوبرابراونا تلاش میکنم به نتیجه نمیرسم ازهرراهی واردشدم ولی آخرش بن بست بود..ترک کردن نه بخاطرتموم شدن مشکلات بلکه فقط چون حرامه ..ترک کردن نه بخاطرترس ازآینده یاغرق شدن توباتلاق بلکه چون عذاب وجدان میاره آرامشوازم میگیره وچه انگیزه ای بالاترازاین؟

ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon
[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
وقتی توی چاه گناهی یا تونل گناه ، نوری نمی بینی که به سمتش بری هر چی جلوتر می ری سیاهی بیشتر احاطه ت می کنه 
ای کاش هیچوقت وارد این تونل بی انتها نمی شدم 
هر لحظه صفر شدن داره عادی می شه 
خسته از همه چی ، حتی از خوشحالی و پاکی های مسخره ای که روزی  داشتم 
حالم من خوب نمی شود... 
دنیای من سیاه تر از همیشه است 
چون گناهان بیشتری انجام می دهم و کبیره 
با دردت خو بگیر و منتظر مرگ باش
(1396 تير 10، 13:33)تـــواب نوشته است: وقتی توی چاه گناهی یا تونل گناه ، نوری نمی بینی که به سمتش بری هر چی جلوتر می ری سیاهی بیشتر احاطه ت می کنه 
ای کاش هیچوقت وارد این تونل بی انتها نمی شدم 
هر لحظه صفر شدن داره عادی می شه 
خسته از همه چی ، حتی از خوشحالی و پاکی های مسخره ای که روزی  داشتم 
حالم من خوب نمی شود... 
دنیای من سیاه تر از همیشه است 
چون گناهان بیشتری انجام می دهم و کبیره 
با دردت خو بگیر و منتظر مرگ باش

بنظرمن اولین کاری که بایدانجام بدی کنارگذاشتن ناامیدیه اگه بتونی چندروزاولویاحتی چندساعت اولودووم بیاری پاک موندن برات راحت ترمیشه اینوهم هیچوقت فراموش نکن که همین عذاب وجدان وناراحتیه که باعث میشه بازم بشکنی همین سرزنش کردن خودت...این کاره سختی نیس توهم بابقیه ی آدمایی که اینوگذاشتن کنارهیچ فرقی نداری کسایی بودن که حتی2سال دووم آوردن..ازخونه بزن بیرون مدام فکرتومشغول چیزای دیگه کن مطمعنا دلیل اینکارت بیشترواسه اینه که نتونستی یه جایگزین خوب واسش انتخاب کنی ...تو لایق آرامش هستی خدا میبخشه منتهاوقتی تلاشتوببینه

ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon
[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
(1396 تير 10، 13:26)venoos21 نوشته است: نمیدونم ربط دادن گره های زندگیم به این مورد اصلا منطقی هست یانه ولی من خیلی آدم خوشبختی بودم ازیه جایی به بعدهمه چی بهم ریخت همه چی فاجعه شد خیلیا میگن به این عمل ربطی نداره ولی چوب خدا بی صداست ومنم قبل ازاینکه بفهمم چجوری مجازات شدم یک چیزی که الان یعنی این دوسه سال توزندگیم باهاش دارم میجنگم گره های زندگیمه همه ی تلاشمومیکنم همه کاری میکنم ولی آخرش نمیشه که نمیشه وقتی به بقیه نگاه میکنم میپرسم پس چراهمه چی برای اونا اینقدراحته چرا من بااینکه دوبرابراونا تلاش میکنم به نتیجه نمیرسم ازهرراهی واردشدم ولی آخرش بن بست بود..ترک کردن نه بخاطرتموم شدن مشکلات بلکه فقط چون حرامه ..ترک کردن نه بخاطرترس ازآینده یاغرق شدن توباتلاق بلکه چون عذاب وجدان میاره آرامشوازم میگیره وچه انگیزه ای بالاترازاین؟

ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon

داستانت خلی شبیه منه متاسفانه به نظرم ربط داره خیلیم ربط داره وقتی خدا بهت یه پتانسیلیو بهت میده که میتونی از بقیه بزنی جلو و تو در جهت نادرست ازش استفاده میکنی همین میشه باید خودتو سرزنش کنی نه کس دیگه Hanghead
کامل اب پاکی رو ریختن کف دستم
هنوز نمیدونم به خانواده چی بگم
این رسمش نبود خدا
فک کنم تو همین مدت کم گره ها دارن بازمیشن چیزهای خوبی برام اتفاق افتاده!
[تصویر:  nasimhayat.png]
من هنوزخواهرم رو سر قضیه ای که واسم پیش اومد مسئول میدونم امروز برام چایی آورد میوه آورد داشتم درس میخوندم واسم لقمه هم گرفت ولی خب من سرسنگینم باهاش خدایا من که نمیتونم خواهر خودمو از ته دل ببخشم چطور از تو میخام منو ببخشی؟ باهاش حرف نزدم ولی خب اونم حتما دلایلی داره برای رفتاری که کرد خدایا اون بنده خدا چکار میخواست واسم کنه اصلا چکار واسم کرده بود که خواهرم نکرده؟ خودمم دارم عذاب میشکم خدایا کمکم کن بتونم فراموش کنم همه چیو و رفتارم با خواهرم مثه سابق بشه توانایی بخشیدن رو بهم بده 53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
ببین بی همسری با من چه می کنه که به خاطر رفع نیاز دارم چه کارا که نمی کنم 
خدایا یه کاری می کنی برام ؟
شاید دیگه تو جهنمم راهم ندن ...
 سپاس شده توسط
(1396 تير 13، 15:24)تـــواب نوشته است: ببین بی همسری با من چه می کنه که به خاطر رفع نیاز دارم چه کارا که نمی کنم 
خدایا یه کاری می کنی برام ؟
شاید دیگه تو جهنمم راهم ندن ...

منم همسر میخوام Hanghead
                  
                 الم یعلم بأن الله یری


[تصویر:  7m1m_2222222222222.png]
[تصویر:  34z.png]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان