امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

دلم برای کانون تنگه.  
هی آمد و شد؛ هی ندیدن من و اون. 

دلم برای یه دل سیر فعالیت کانونی تنگ شده.  Khansariha (60)

این تنها مشکل منه؟
نه

همکارم پرسید چه خبر؟
گفتم از چی؟
گفت از خودت. 
لبخند زدم.

من از خودم خبر ندارم.
اون اندک اخباری هم که به من رسیده، قابل به اشتراک گذاری نیست.
همون بهتر که با یه لبخند مهمونت کنم.

بعد از مدت ها بالاخره این کشف بزرگ رو کردم
که وقتی نمی دونی چی بگی لبخند بزن
ته تهش اینه که فکر می کنن دیوونه ای!

هنوز هم غریب و هنوز هم بی آشنا...
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من

گر از قفس گریزم، کجا روم  کجا  من؟

کجا روم، که راهی به گلشنی ندانم

که دیده بر گشودم به کنج تنگنا، من

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل

چو تخته پاره بر موج رها رها رها  من

ز من هرآنکه او دور  چو دل به سینه نزدیک

به من هر آنکه نزدیک  از او جدا  جدا  من

نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟

که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟

ستاره ها نهفتم در آسمان ابری

دلم گرفته  ای دوست! هوای گریه با من ...
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
من  وقتی زیاد به مرگ فکر میکنم و میترسم به اینا فکر میکنم:
8700000میلیون گونه جانوری شناخته شده تا الان که چرخه حیات در باره شون صدق میکنه مطمئنا
6000000000 سال از عمر دنیا میگذره
یه تخمین میگه تا الان  57000000000 انسان روی کره زمین زندگی کردن

میبینید؟ ما هیچیم؟ کمتر از هیچ
زندگی یه چرخه است که واسه این همه موجود تو این همه سال طی شده چه بخوایم و نخوایم ما هم جزیی از این فرآیندیم.
مرگ خیلی ناگهان تر و آرامتر میاد. آب توی دل کسی هم تکون نمیخوره. 49-2
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
خیلی وقته که احساس میکنم چیزی فراتر از زندگی باید وجود داشته باشه که دلیل زندگی کردنه , فعلا تو همین حال هستم , فکر کنم در حال گذارم,
حس میکنم مرگ باید چیز شیرینی باشه , حس میکنم با خوبی میشه زندگی کرد,با کمک به دیگران میشه زندگی کرد, با بخشش میشه بزرگ شد و با مرگ میشه وارد دنیای زیبای دیگه ای شد و اونجا تازه فهمید تا الان همه چیز بازی بوده.این بود حس این روزهای من 49-2
 سپاس شده توسط
داشتم با خودم فکر می کردم که این چن سالی که درگیر خ ا بودم چقد رابطم با خدا کمرنگ شده چن سال پشت سره هم یه گره هایی تو زندگیم میفتاد که ته دلم میگفتم اینا تلنگره ولی بی تفاوت از کنارشون رد میشدم امسال تو اوج نا امیدی وقتی روزام تکراری تر از همیشه داشت میگذشت یه اتفاقی تو زندگیم افتاد که بی نهایت خوشحال شدم وهمون لحظه با خدا عهد کردم هر جور شده این گناهو بزارم کنار تا الان که نتونستم ولی حداقل یه جنب و جوشی تو زندگیم افتاده و در جهتش هر چند کم دارم تلاش می کنم. میگن تو یه قدم برو سمت خدا اون ده قدم میاد سمتت من چقدر بدبختم که هنوزاینقد به خودم زحمت ندادم که اون یه قدمو بردارم یاد این بیت افتادم که میگه 
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم 
خدایا شکرت.
 سپاس شده توسط
مولانا میگه:از جمادی مردم و نامی شدم وزنما مردم زحیوان سرزدم مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی زمردن کم شدم؟
هروقت ترس مردن به سراغم میاد یاداین ابیات مولوی میفتم و واقعا آروم میشم مرگ درد نیست مرگ آسودگی وترقی به درجه ی بالاتراز انسانی است
اول جماد بودیم بعد نبات شدیم بعدحیوان شدیم بعد انسان شدیم
ذرات والکترونهای توی بدن ما ازاینا بوده که الان بعدازمرگ یکی به دیگری تبدیل شده وباردیگه ازانسان بودن میمیریم و...

ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon
[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
قبل از اینکه شروع به خ ا کنم همه چیزم کامل بود ، نمازای اول وقت ، قرائت روزانه ی قرآن ، چله گرفتن دعاهای مختلف ، بیداری سحر ، هیئت رفتن ، دوستی نزدیک با شهدا و .....
اما از وقتی اون فیلم لعنتی رو دیدم که کس دیگه ای بهم داده بود خ ا شروع شد . خ ا همه چیزمو ازم گرفت ، الانم داره خرد خرد ایمانمو میگیره . با اینکه دارم تمام تلاشمو برا ترکش میکنم اما روز به روز سست تر میشم  . نمیدونم به اون روزا یعنی چهار سال پیش میتونم برگردم یا نه؟
اون روزا شده بزرگترین حسرت این روزای زندگیم
                  
                 الم یعلم بأن الله یری


[تصویر:  7m1m_2222222222222.png]
[تصویر:  34z.png]
 سپاس شده توسط
[تصویر:  145.jpg]
خدایا کمکم کن درک کنم رحمت تو و لطف تو رو 302
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
خدایا خیلی چاکریم 1
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
من فقط سکوت میکنم
نقل قول: چرا نمیتونی ترک کنی؟

 چون جدی نمیگیری ؟چون خودتو تو معرضش قرار میدی ؟

چون جایی که احتمال میدی گناه کنی ازونجا فرار نمیکنی؟

چون باید ها و نباید هارو رعایت نمیکنی؟

چون بی برنامه ای؟

چون خودتو به کارای مفید مشغول نمیکنی؟

به من بگو اون رکوردی که داشتی  و همین چند وقت پیش زدیش از رو هوا اومد؟



و حرف از ناامیدی نزن

میدونی بدترین گناه ها چی هست؟

گناهی که از همه این خ ا ها بدتره 

گناه ناامیدی تو اولین درجه هست

پس نبینم ناامید باشی اونم به درگاه خدایی که ارحم الراحمین هست

ببین مار از چی آفرید ؟

از ی نطفه بد بو و بی ارزش الان تبدیل شدی به ی جوونی رعنا

هر نفسی که میکشی اگه بهش دقت کنی شادی بخشه و ممد حیاته و مفرح ذات

سعی کن تو درجه اول به خدا حسن ظن داشته باشی این خیلی مهم هست توی به دست آوردن ارامش

سعی کن خودخوری نکنی سرزنش خودتو بذار کنار

سعی کن برا خدا ترک کنی نه خودت

اگه برا خودت ترک کنی بعد از شکست خودخوری میکنی که چرا چرا چرا این کارو با خودم کردم

اما اگه برای خدا ترک کنی خود خوری رو میذاری کنار

از خدا معذرت میخوای توبه و دوباره برنامه ترکتو از سر میگیری

این وسط اون زمانی که برای خود خوریت تلف میشه میتونه صرف انجام برنامه ترکت بشه

سخت نگیر

اون آرزو های قشنگ رو هم میتونی بهشون جامه عمل بپوشونی

یادت باشه اصل و فرع زندگی رو باهم قاطی نکنی

درس و زن و زندگی  ازدواج و... همه فرعن

اصل اونیه که بهت ارامش میده

اصل خداس و عبادتش

و دوست دارم دوست خوبم

مراقب خودت هم باش

[تصویر:  53.gif]
قدیمیای کانون این پست رو بیشتر یادشون میاد. پست alireza68 داشتم میخوندم گفتم قشنگه بفرستم
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
گاهی وقتاست که باید سکوت کرد و حرف دلتو با بغض قورت داد هرچند سکوتت قریاد میزنه و صداش به اسمون خدا میرسه
 سپاس شده توسط
 یاد آخرین لغزش سریالیم افتادم. پاکی خوبی داشتم تا اینکه یه شب ماشین برادرمو خواستم بیارم تو حیاط  دزد نبره درشو مالوندم به دیوار. حالا ماشینم صفر هنو پلاستیک صندلیاش روش. اینقدر حالم بد شد و استرس گرفتم که لغزش کردم که فکر و خیال بره و شب بخوابم فردا بردم درستش کنم که کسی نفهمه داداشم متوجه شد به مادرم گفته بود اگه پسرم رو میدیدم که قطع عضو شده فشارش برام کمتر بود مادرمم به من گفت منم از شدت عصبانیت باز لغرش کردم. بردمش صافکاری گفت واسه اینکه بی رنگ در بیاد باید اینقدر بدی منم پول نداشتم باز رفتم لغزش کردم. با پولی که واسه کارگرا بابام بهم داده بود درست کردم ماشین رو طرف خیلی خوب درستش کرد جوری که افت قیمت پیدا نکرد و اصن معلوم نبود من از خوشحالی زیاد لغزش کردم بابام فهمید پول کارگرا رو خرج کردم غر زد باز لغزش کردم. رفتم رو زدم به یکی از دوستام پول قرض گرفتم واسه کارگرا خجالت کشیدم لغزش کردم بعد این قضیه خواهرم گفت چرا اینقدر آزار دادی خودتو مگه چی شده بود یه خرده جنم داشته باش منم حس خود کم بینی بهم دست داد باز لغزش کردم اینقدر به خودم سرکوفت زدم که چرا مرد نیستم باز لغزش کردم  در به در دنبال یکی میگشتم که حالمو خوب کنه باهاش حرف بزنم بهم روحیه بده رفتم سراغ شماره هایی که حفظ بودم و باز هم لغزش و لغزش و لغزش
همین امروز داداشم همون ماشینو کوبونده به بلوار تا داشبورد جمعش کرده. قوطی حلبی شد.  بعد دیدن ماشین اولین چیزی که یادم اومد همین بالا واسه شما گفتم
............................................................................................................
ارزششو نداشت واقعا اتفاق خیلی پیچیده ای هم نبود و شهوترانی هم دردی از من دوا نکرد. یه اتفاق کوچیک عدم تصمیم گیری و مدیریت صحیح سقوط آزاد به نکبت
خدایا من بدون کمک تو نمیتونم خودت یاورم باش 53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
اکثر شکستای من موقعیه که از چیزی ناراحتم و آرامش فکری ندارم یا اعصابم خورده می شینم پای لبتاب و سرچ سرچ...... مخصوصا اگه ساعت از 12 شب گذشته باشه که دیگه کار تمومه. دیشب خیلی اعصابم خورد بود نمیدونستم چیکار کنم نشستم پای لبتاب یهو نگاه کردم دیدم ساعت 2ونیم شبه و من هنوز پای لبتابم دیگه کم کم داشتم می شکستم که یهو به خودم اومدم. واقعا خدایا کمکم کرد، خدایا شکرت 303
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
آها راستی یه چیز دیگه هم که از تقریبا از همون سالها در ذهنم بود و میخواستم بگم این بود که کلا میشه روی عنوان ترک هم بازنگری داشت. بنظر میرسه از نظر روانشناسی وقتی به خودت میگی تو ترکم یعنی داری هر بار به خودت یادآوری میکنی که گرفتاری و خودت رو در بند می بینی! کلا برچسب های منفی زدن روی خودمون اثرات مخرب داره و ما رو بیشتر در ناتوانی نگاه میداره و باعث میشه موفق نشیم! کسی که میخواد موفق بشه باید سعی کنه ذهنیت معتاد بودن رو کنار بذاره و دیگه خودش رو در ذهنش دائم به عنوان فرد معتاد و ناتوان نبینه! حالا اینجا عنوانش میتونه مثلا کانون رهایی یا همچین چیزی باشه، بعد در زیرعنوان با توضیح داده بشه که موضوع سایت مربوط به چه مشکلیست
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان