امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

- هدف از ازدواج چیه ؟
+ رسیدن به آرامش
- چرا طلاق پس ؟
+ برای اینکه به آرامش برسم!
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
 سپاس شده توسط
امروز چیزی نمونده بود که خراب کنم اما با راهنمایی بچه ها به خیر گذشت کمی ترسناکه که ممکنه هر روز اتفاق بیفته و کمی هم امیدوار کنندست که تونستم نه بگم و فشاری که روم بود بره
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
آفرین داداش میپ عزیز باریک الله ایول داری 
مطمن باش اگه هر وقت دچار وسوسه شدی مثل امروز عالی باشی 
شک نکن یه موقعی میری اعلام وضعیت می‌کنی میپ فلان روز ۱سال خوب
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 17، 18:57)meep نوشته است: امروز چیزی نمونده بود که خراب کنم اما با راهنمایی بچه ها به خیر گذشت کمی ترسناکه که ممکنه هر روز اتفاق بیفته و کمی هم امیدوار کنندست که تونستم نه بگم و فشاری که روم بود بره

عالیه آفرین.
همینطور کم کم بری جلو یه وقت میبینی کار تموم شد و راحت شدی, اصلا فکر نکن چند روزه , فقط فکر کن همون روز رو رد کنی 49-2
 سپاس شده توسط
چقد احساس پوچ بودن، چقد احساس بیهودگی، چقد احساس اضافه بودن، چقد بی انگیزه، بی رغبت و بی انرژی و بی حوصله...
فک کنم 20 سال خیلی زود باشه واسه ی این همه حس...
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
متنفرم
چه دردی از این بزرگتر ؟

هر چی نگاه می کنم دور و برم رو می بینم دارم در مجموعه ای زندگی می کنم که متنفرن علاوه بر اینکه عاشقن
و این بزرگترین دردشونه
چون کسی که عاشقشن فقط لیاقت اینو داره که ازش متنفر باشن

بعد این تضاد لهشون کرده
و خودشونو بابت تنفر از کسی که قاعدتا باید عاشقش باشن ؛ گناهکار دیدن
کسی که عقل و روحشون هم زمان می گه باید عاشقش باشن

متنفرم
و تنفر بزرگترین درد منه

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
سالها گذشت و دوره ی کودکیم به نوجوانی و نوجوانیم به جوانی رفت
اما تیره ترین دوره ی زندگیم یعنی نوجوانی و اوایل جوانی بود کابوس دیدن در بیداری
با خود جنگیدن مانند معتادین
بله ما معتاد این عمل شوم و نفرت انگیز شده بودیم و شاید هستیم
اعتیادی خانه مان سوز که شاید اسمش به اندازه هروئین ترسناک نباشد اما اگه میدان دهی به همان اندازه مخرب است
من یک مردم مردی که از ندامت خود شبها گریست و صبحا با پشیمانیه شبش به پیش رفت
روز های نکبتی که هنوز هم فکرش در ذهن ازارم میدهد
زندگی را استعداد ها نیستند که میسازند بلکه انتخاب ها هستند
انتخاب با خودمان است رفتن به سمت اعتیادی بس پست یا ترک گناه و برگشت به سوی روشنایی؟
خداوند همه چی را میداند او میداند ما نادمیم یا فقط ادایش را درمیاوریم
او به هر کس که لایقش باشد کمک میکند کسی که در دوران شکوهش خدا را از یاد نبرد خداوند هم در سختی هایش تنهایش نمیگذارد
پس به خاطر تو ای خداوند بلند مرتبه توبه میکنیم و در این راه از تو طلب هدایت و امرزش میطلبیم 302  53
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[تصویر:  05_blue.png]
[تصویر:  shine_light_backgrounds_vector_537230.jpg]
 سپاس شده توسط
یک روز سخت دیگه! Hanghead
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
کسی نمونده که داستان زندگی منو ندونه ، احساس حقارت دارم ، برانگیختن ترحم دیگران ...
روزهای پایانی من .
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 18، 22:53)تـــواب نوشته است: کسی نمونده که داستان زندگی منو ندونه ، احساس حقارت دارم ، برانگیختن ترحم دیگران ...
روزهای پایانی من .
سلام داداش تواب عزیز
اینجا نه کسی کسی رو میشناسه نه از درددل کردن خجالتی به وجود میاد
پس راحت باش و از چیزی که تو دلته حرف بزن. ما برای همین اینجاییم
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 18، 22:53)تـــواب نوشته است: کسی نمونده که داستان زندگی منو ندونه ، احساس حقارت دارم ، برانگیختن ترحم دیگران ...
روزهای پایانی من .

سلام داداشم کسی اینجا به شما احساس ترحم نداره فقط چون خودمون میدونیمو درکت میکنیم کمکت میکنیم
شما کسی رو اینجا میشناسی که دوران تاریک نداشته باشه؟
اگه نداشته پس چرا اینجاس
پس هممون یه طوری گرفتاریم این فکر هارو بذار کنار
من به خودی خود 3 سال هر کاری کردم نشد اخرش با طب سنتی روز هامو پس از دیگری بردم بالا
و الانم ورزش سنگین میکنم که اصلا حالی برام نمیمونه
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[تصویر:  05_blue.png]
[تصویر:  shine_light_backgrounds_vector_537230.jpg]
 سپاس شده توسط
گناه پشت گناه روز ب روز بدتر و پایین تر 
شهوت بالا و بی مورد 
سعی باطل من در دوران ...
هر روز بی آبرو تر 
تفکرات باطل و شهوت آلود ، نگاه آلوده ... 
خسته نمی شم ؟؟؟؟
 سپاس شده توسط
سلام
جدیدا ک ن ی مدته حس میکنم حافظم دچار مشکل شده
نمیتونم خوب چیزها رو بخاطر بسپارم
تو کلاس میخوام برای بچه ها مثال بزنم ن اسم شخص رو یادم میاد ن برندشو 22
طفلکیا هم هیچی نمیگن فقط صم بکم گوش میدن
ی جمله میخونم چندبار تکرار میکنم بعد ک میخام یاداوریش کنم یادم نمیاد
یعنی من دچار عوارض شدم؟  vayy
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
منم اینجوری شدم توی درس
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان