امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

کاش روزای خوب موندنی بودن  Hanghead
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
 سپاس شده توسط
اقا مجید جواب شما رو در شبانه روزی دادم
منظورم هم قطعا برداشت شما از پستم نبوده
میخواستم بگم به خودتون برای داشتن احساسات انسانی حق بدید ولی این حق دادن قطعا نباید منجر به تضییع حقوق سایرین باشه
چه حقی ؟ تو شبانه روزی گفتم

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
امان از قضاوت های نابجا ...
خیلی راحت همدیگه رو قضاوت می کنیم ... آخرتی هم هست ...
اولیش هم خودم ..
هیییی ...
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
 سپاس شده توسط
بچها علایم افسردگی رو میشه در شما به راحتی دید Hanghead
حیف شادی نیس که بخواید به غم و غصه فکر کنید؟
در هر حالی خوشحال باشید سخته ولی شدنی Khansariha (69)
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[تصویر:  05_blue.png]
[تصویر:  shine_light_backgrounds_vector_537230.jpg]
 سپاس شده توسط
چرا عده ای از من انتظار دارن خوشحال باشم؟!
و یک سوال تعجب اور دیگه اینکه چرا عده ای انتظار دارن تو این شرایط از زندگیم لذت ببرم؟!
بگذارید یخورده توضیح بدم من چیزی به عنوان لذت بردن از زندگیم واقعا ندارم هرکاری که دارم میکنم اسمش حواس خودمو پرت کردنه اسمش سگ دو زدنه(ببخشید) تو نقطه حساسی از زندگیم هستم و باید بتونم خیلی کارا بکنم اما نمیتونم! بخاطر خ ا نمیتونم. یک عدد نیاز که به شدت منو بدبخت کرده از هرکیم پرسیدم این برای چیه گفته این قراره بعدا بشه ماسه ی ارامش و امنیت و لذت زندگی چیزی که الان کاملا برعکسه
چیزی که باعث میشه استرس هام بیش از این بشه اینه که همه هم خفه خون گرفتن و یا خیلی راحت برمیگردن که میگن یجوری گم و گورش کن از سرت بندازش انگار تو ادم نیستی در سطح بالا تصاویری از مردشور خونه بهت میدن که ببینی و اخر عاقبت کاری که میکنی که همون (خ ا ) باشه رو نشونت بده همچنین تصاویر قبرستون ها
یک بار دیگه جمله طلایی که همه مشاورا همه طلبه ها همه ادم بزرگا ار بر هستن رو میگم این قراره بشه مایه ارامشت مایه خوشبختیت مایه لذت زندگی!
اما هیچ موقه بهت نمیگن کی وقتشه تو فقط باید مقاومت کنی لعنت بر شهوت حالا وقت امتحان است
هیچ وقت ازشون نباید سوالی بشه کی وقتشه بپرسی جوری میزنن تو دهنت که ......
خیلی جالبه تصور کنین که خدایی نکرده بهتون فشار اومده و شما الان تحت بدترین فشار عمرتون هستین و نمیدونین باید چکار کنین زودباش سریع برو قبرستون به قبرای خالی نگاه کت بگو منم یروزی همینجام افرین شهوتت رو سرکوب کن با ترس حالت باید عوض بشه باید فروکش کنه افرین تو الان تونستی گناه نکنی این خیلی خوبه که تو به هر قیمتی که شده گناه نکردی مهم این بود که تو عفت خودتو و جامعتو حفظ کنی همیشه همین کارو تکرار کن !نه از من نپرس کی وقت ارامش و لذت هست نباید بپرسی چون اهمیتی نمیدن که کی وقتش هست چون اصلا مهم نیستی دروغ میگه هرکی ادعا میکنه مهمه برای هیچکی مهم نیست که از شدت شهوت داری میمیری برای هیچکسی حتی خودتم نباید مهم باشه که روزی فکر کنی وقتش برسه تو فقط باید خودتو تو گور فرض کنی و اونا هم به زندگیاشون برسن سهم تو قبر و مارو عقربه و سهم اونا خونه بچه زن و...... میبینی برای هیچکس مهم نیست من تو چه وضعیتی به سر میبرم
همه لال میشن وقتی بهشون بگی کار میخوام همه خفه خون میگیرن وقتی بهشون بگی من زن میخوام همه گم و گور میشن وقتی بهشون بگی من دیگه خسته شدم!
و من برای برطرف کردن یک نیاز باید تو این سن این همه فشار و استرس رو تحمل کنم سگ دو بزنم برای گرفتن هر چه سریع تر مدرک سگ دو بزنم این ور اونور دنبال استخدام و کار سگ دو بزنم دنبال جمع کردن پول برای خرید یه خونه و بعد این همه سگ دو زدن تنها قراره به این برسم که قرار بوده فقط یک نیاز رو رفع کنم .......
چقدر این زندگی که ساختن برام نکبت باره من حالم از این حلقه تکرار بهم میخوره. تو این حلقه تکراری که هر روز
داره تکرار میشه برای دور زدنش همه میگن که برو فلان جا .... یا اونایی که زرنگن میانبر زدن و دارن حال میکنن و تحش هر وقت صدام در بیاد این و بهم میگن که مقام تو در بهت قراره بالا تر بره
لعنت به اون بهشتی که داره تیکه تیکم میکنه
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
هرچی سعی خودمو میکنم تنهایی سر کنم نمیتونم...
آخرش کم میارم..
دلتنگی ها یه جایی خفه میکنه آدمو...
شاید نباید تنهایی سر کنم...
شاید راه من اشتباهه...
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 29، 0:01)meep نوشته است: چرا عده ای از من انتظار دارن خوشحال باشم؟!
و یک سوال تعجب اور دیگه اینکه چرا عده ای انتظار دارن تو این شرایط از زندگیم لذت ببرم؟!
بگذارید یخورده توضیح بدم من چیزی به عنوان لذت بردن از زندگیم واقعا ندارم هرکاری که دارم میکنم اسمش حواس خودمو پرت کردنه اسمش سگ دو زدنه(ببخشید) تو نقطه حساسی از زندگیم هستم و باید بتونم خیلی کارا بکنم اما نمیتونم! بخاطر خ ا نمیتونم. یک عدد نیاز که به شدت منو بدبخت کرده از هرکیم پرسیدم این برای چیه گفته این قراره بعدا بشه ماسه ی ارامش و امنیت و لذت زندگی چیزی که الان کاملا برعکسه
چیزی که باعث میشه استرس هام بیش از این بشه اینه که همه هم خفه خون گرفتن و یا خیلی راحت برمیگردن که میگن یجوری گم و گورش کن از سرت بندازش انگار تو ادم نیستی در سطح بالا تصاویری از مردشور خونه بهت میدن که ببینی و اخر عاقبت کاری که میکنی که همون (خ ا ) باشه رو نشونت بده همچنین تصاویر قبرستون ها
یک بار دیگه جمله طلایی که همه مشاورا همه طلبه ها همه ادم بزرگا ار بر هستن رو میگم این قراره بشه مایه ارامشت مایه خوشبختیت مایه لذت زندگی!
اما هیچ موقه بهت نمیگن کی وقتشه تو فقط باید مقاومت کنی لعنت بر شهوت حالا وقت امتحان است
هیچ وقت ازشون نباید سوالی بشه کی وقتشه بپرسی جوری میزنن تو دهنت که ......
خیلی جالبه تصور کنین که خدایی نکرده بهتون فشار اومده و شما الان تحت بدترین فشار عمرتون هستین و نمیدونین باید چکار کنین زودباش سریع برو قبرستون به قبرای خالی نگاه کت بگو منم یروزی همینجام افرین شهوتت رو سرکوب کن با ترس حالت باید عوض بشه باید فروکش کنه افرین تو الان تونستی گناه نکنی این خیلی خوبه که تو به هر قیمتی که شده گناه نکردی مهم این بود که تو عفت خودتو و جامعتو حفظ کنی همیشه همین کارو تکرار کن !نه از من نپرس کی وقت ارامش و لذت هست نباید بپرسی چون اهمیتی نمیدن که کی وقتش هست چون اصلا مهم نیستی دروغ میگه هرکی ادعا میکنه مهمه برای هیچکی مهم نیست که از شدت شهوت داری میمیری برای هیچکسی حتی خودتم نباید مهم باشه که روزی فکر کنی وقتش برسه تو فقط باید خودتو تو گور فرض کنی و اونا هم به زندگیاشون برسن سهم تو قبر و مارو عقربه و سهم اونا خونه بچه زن و...... میبینی برای هیچکس مهم نیست من تو چه وضعیتی به سر میبرم
همه لال میشن وقتی بهشون بگی کار میخوام همه خفه خون میگیرن وقتی بهشون بگی من زن میخوام همه گم و گور میشن وقتی بهشون بگی من دیگه خسته شدم!
و من برای برطرف کردن یک نیاز باید تو این سن این همه فشار و استرس رو تحمل کنم سگ دو بزنم برای گرفتن هر چه سریع تر مدرک سگ دو بزنم این ور اونور دنبال استخدام و کار سگ دو بزنم دنبال جمع کردن پول برای خرید یه خونه و بعد این همه سگ دو زدن تنها قراره به این برسم که قرار بوده فقط یک نیاز رو رفع کنم .......
چقدر این زندگی که ساختن برام نکبت باره من حالم از این حلقه تکرار بهم میخوره. تو این حلقه تکراری که هر روز
داره تکرار میشه برای دور زدنش همه میگن که برو فلان جا .... یا اونایی که زرنگن میانبر زدن و دارن حال میکنن و تحش هر وقت صدام در بیاد این و بهم میگن که مقام تو در بهت قراره بالا تر بره
لعنت به اون بهشتی که داره تیکه تیکم میکنه

هر چه میخواهد دل تنگت بگو 302
ما اینجاییم که گوش کنیم داداش
اما یک توصیه وقتی مشکل بنیانش پا بر جاس هر چقدر سعی کنی که فقط ظاهرشو از بین ببری بی فایدس چون باز برمیگرده
شما بخاطر شرایطت زندگی رو سخت گرفتی
و این سخت گرفتن باعث خیلی چیزا میشه
نمیخوام سطحی نگاه کنم و فقط شعار بدم
اما ای کاش میتونستم بیامو خودم با چشمام ببینم چون مطمئنن میشه از بین برد
سخته ولی شدنی
من هیچ وقت نمیتونم از این ور گوشی به تو خیلی کمک کنم مگر اینکه برام مفسل توزیح بدی شرایطتو اونجوری میتونم تا جایی که در توانم هست کمک کنم
و یک اشتباه دیگت اینه که همه رو مثل هم میدونی این اشتباهه ادما بعضیاشون فرق دارن
مثال یکی خود من
من خیلی دوست دارم واقعا کمکت کنم فقط تا اینجا کاری از دستم بر نمیاد
ولی اگه شرح حال کنی کمک میکنم
یا اینکه بری پیشه یکی خبره قشنگ وا کاوی کنه برسه به مشکلاتی که به خ.ا ختم میشه
بعضی چیزا به چشم نمیان
تو باید اول اونا رو از بین ببری هر کسیم باشه شاید نتونه با وجود اونا خ.ا رو ترک کنه
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[تصویر:  05_blue.png]
[تصویر:  shine_light_backgrounds_vector_537230.jpg]
 سپاس شده توسط
گناه بدتر از خودارضایی برای من غیبته.عذاب وجدانش برام دست کمی از خوداراضایی نداره،با وجود ترک غیبت بیش از یکسال و حتی نمیگذارم کسی جلوم غیبت کنه ولی خیلی خیلی موارد کمی بیش میاد که بعدش فکر میکنم میبینم این حرفم میتونسته غیبت باشه روحم آزرده میشه.
 سپاس شده توسط
حس می کنم دیگه نه نن دنیا رو دوست دارم نه دنیا منو

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
انگاری دل نیست
زود به زود می گیرد
گاهی از دست دیگران
گاهی از دست خودش
گاهی هم ...
البته در این میان سهم خود از همه بیشتر است
خودی که به کارتون های کادوپیچ شده ی تو خالی، خود را سرگرم ساخته
و بی خبر هست
بی خبر از مروارید های میان صدف های بحر حقیقت
دل گشاید سوی بالا بالها... تن زده اندر زمین چنگالها...

می دانم مصداق (ان الانسان لفی خسر) هستم
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش ...

دست لطفی باید ...
... هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
آبرو می رود ای ابر خطا پوش ببار...

پس ای خام بی غم و درد
به گدایی بنشین
 شاید تو را هم بی نصیب نگذاشتند
که خواجه بس لطف و کرم دارد

پس می گویم باز مثل هزاران بار دیگر ...
... به گدایی به در خانه شاه آمده ایم

تو خود دست گیر ...
همانطور که خود لطف کردی
و من را...
          ... هست کردی
منی که از تو بی خبرم

وای که چقدر باید شکر گذار نعمت بودنم باشم
تو خود شاکرم قرار ده ای رحمان رحیم

دارم امید عاطفتی از جانب دوست... کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست ...

ره رو منزل عشقیم و ز سر حد عـــــدم ... تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم ...

شکر ایزد که بین من و او صلح افتاد ...

بيا که قصر امل سخت سست بنيادست
بيار باده که بنياد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زير چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزادست
چه گويمت که به ميخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غيبم چه مژده ها دادست
که اي بلندنظر شاهباز سدره نشين
نشيمن تو نه اين کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش مي زنند صفير
ندانمت که در اين دامگه چه افتادست
نصيحتي کنمت ياد گير و در عمل آر
که اين حديث ز پير طريقتم يادست
غم جهان مخور و پند من مبر از ياد
که اين لطيفه عشقم ز ره روي يادست
رضا به داده بده وز جبين گره بگشاي
که بر من و تو در اختيار نگشادست
مجو درستي عهد از جهان سست نهاد
که اين عجوز عروس هزاردامادست

التماس دعا
یا علی 53 53
امشب یه اتفاق خیلی بد برام رخ داد خداروشکر که به خیر گذشت
یک لحظه عصبانیت و یک عمر حسرت دوستان خواهش میکنم وقتی عصبانی هستین کاری نکنین
که یک عمر حسرت بخورین امشب خدا بهم رحم کرد وگرنه فاجعه ای رخ میدادم
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
چه کنم ؟
تنهام ...
 سپاس شده توسط
آقای تواب همه ما تنهاییم
تنهای تنها
کاش زودتر از اینها خودمو بر می داشتم و می رفتم

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 30، 2:59)می توانم نوشته است: آقای تواب همه ما تنهاییم
تنهای تنها
کاش زودتر از اینها خودمو بر می داشتم و می رفتم

نمی دونم چرا و از کی اینطوری شدیم که حیاتمون رو وابسطه به یک نفر می دونیم
یک نفری که به جای همه ست و هیچ کس مثل او نیست
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 30، 6:51)تـــواب نوشته است:
(1396 مهر 30، 2:59)می توانم نوشته است: آقای تواب همه ما تنهاییم
تنهای تنها
کاش زودتر از اینها خودمو بر می داشتم و می رفتم

نمی دونم چرا و از کی اینطوری شدیم که حیاتمون رو وابسطه به یک نفر می دونیم
یک نفری که به جای همه ست و هیچ کس مثل او نیست
ما دنبال یار میگردیم ولی خیلیا اینو نقطه ضعف ما میدونن و ازش سعی دارن سو استفاده کنن
اون دشمنی در لباس دوست که میادو تا بفهمی خیلی دشمنی میکنه
امان از اون روز Hanghead
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[تصویر:  05_blue.png]
[تصویر:  shine_light_backgrounds_vector_537230.jpg]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان