امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

هر چی از پیچیدگی ها فرار میکنم باز یقه امو میگیره
یه ماجرای ساده یه اتفاق ساذه چرا باید اینقدر پیچیده بشه و کی چی گفت کی چی نگفت از توش در بیاد و خالک زنک بازی شه
خدایا چرا دنیا رو اینقدر سخت میکنیم برای خودمون
[تصویر:  Untitled_2.png]
 سپاس شده توسط
خدایا دلم گرفته 
نه از آسمانت
از زمین ات 
جای قریبی است 
بدون تو 
دور از تو 
سخت سخت 
نجاتمان باش
 سپاس شده توسط
خدایا
دلمو...
ناز کن.
خدایا شکرت بخاطر مهربونیت 
خدایا شکرت به خاطر همین لحظه 
خدایا شکرت به خاطر 
خدایا شکرت ب خاطر 
خدایا شکرت 
خدایا شکرت
خدایا
خدایا
Hanghead
خدایا دیشب دلم گرفت
فهمیدم که چقدر در برابر گناه ضعیف هستم
حتی یک لحظه آشفتگی ذهنی و از خواب پریدن باعث شد چیزی که دو روز ازش فرار میکردم رو به راحتی سمتش برم
احساس میکردم خیلی پیشرفت کردم در راه خوب بودن 
اما فهمیدم که هر از گاهی با مغز از دیواری که میسازم میپرم پایین 
خدا من از تو دوباره دور شدم 
و چقدر حقیریم ما که تو میبینی و ما باز گناه میکنیم 
و چقدر مهربانی که تو که در برابر سرکشی بنده ات صبر میکنی 
خدایا نا امیدی از بازگشت بتو بزرگترین گناه عالمه 
پاکم کن
خدایا سلام 
ازت یه خواسته دارم 
قطعا در برابر قدرت معجزه آسای تو درخواست حقیرانه من کوچکه 
انتظار معجزه ازت دارم 
معجزه ای در دنیای من 
برای تو هیچ اما برای من معجزه
قدرت شروع دوباره رو بهم عطا کن  53
 سپاس شده توسط
یکی بود یکی نبود؛
یه بار لیلی با مجنون قرار گذاشت نزدیکای سحر، بیان همدیگرو ببینن....
یه وقتی قرار گذاشتن که هیچ کس مزاحمشون نشه
مجنون اومد سرقرار و منتظر لیلی شد...
یه مدت صبر کرد...
لیلی نیومد
دوسم داره ...دوسم نداره..... 
مجنون خیلی خوابش می اومد
اما نمی خواست بخوابه
اما بلاخره خواب کار خودشو کرد...
لیلی اومد و دید مجنون خواب 70 پادشاه که هیچی، خواب 700 تا پادشاه رو داره می بینه!
لیلی خیلی ناراحت شد 
یه چند تا گردو از تو جیبش درآورد و گذاشت تو جیب مجنون و رفت...
فردا صبح مجنون بیدار شد و دید اثری از لیلی نیست، فقط چندتا گردو تو جیبشه
فهمید که کار لیلی بوده
اما منظورشو نفهمید...
شدیدا فکرشو مشغول کرده بود و ناراحت بود...
تا اینکه یه بزرگی ازش پرسید چی شده؟
چرا اینقد گرفته ای مجنون خان؟
مجنون سفره دلشو باز کرد...
گفت می دونی منظورش چی بوده؟
-نه!
منظورش این بوده که: تو اگه عاشق بودی، هیچ وقت خوابت نمی برد،

 تو عاشق نیستی! برو همون گردو بازیتو بکن!  

حالا خدا یه قراری با ما گذاشته، گفته: هر روز صبح بیا یه بوس بده به من...
[تصویر:  click-heregreen-button.png]
اگه من نرم سر قرار، باید برم گردو بازی بکنم
 
[تصویر:  Untitled_2.png]
 سپاس شده توسط
خدایا
دلمو...
ناز کن.
خواهش میکنم...
نکنی گناه میکنم...
نکنی آدم نمیشم!
نکنی میمیرم...
خدایا...دلمو ناز کن.
 سپاس شده توسط
از اخرین باری ک رفتارم با خونوادم روراست بود 3سال میگذره دیگه داره حوصلم ته میکشه نمیتومم دیگه مثل اون موقع ها(قبل از 3 سال باشم)
 سپاس شده توسط
سلااااام بچه ها
بچه هاااااا....این عالیه. Confetti 49-2
بخونیدش حتما Khansariha (69)
اینجا
 سپاس شده توسط
سلام بچه ها ا اول خواستم داخل بخش اورژانس بنویسم ولی اینجا رو مناسب تر دیدم الان یه اتفاق قابل پیش بینی تقریبا برام افتاد.
نامزدم (د.دخ) زنگ زد گفت بیا ولی من میدونم برم چی میشه Khab
نمیخوام اون اتفاق بیفته چون هم گناهه هم کار کرد مغزم و بدنیم رو پایین میاره. Hanghead ولی از طرفی میدونم اگه نرم فشار روم زیاد و زیادتر میشه...
ولی من میخوام به خودت توکل کنم و به راه مستقیم برم.  خدایا میدونم که شما بنده ات رو نا امید نمیکنی و کمک میکنی همون طور که تا حالا کمک کردی .
اگر تمام  دریاها رو جوهر کنم و تمام درخت ها رو قلم نمیتونم نعمت هات رو بشمارم.حتی اگه یکی دیگه بهشون ضمیمه کنم هزار مرتبه شکر کمه ....
ای خدای رحمان به خودت توکل  کردم  و بی واسطه و پارتی به خودت پناه آوردم که شما مهربان ترین مهربانان و ببخشنده ترین بخشندگانی  53 من رو از مایوسان قرار نده
(1397 تير 2، 16:55)AufBau نوشته است: سلام بچه ها ا اول خواستم داخل بخش اورژانس بنویسم ولی اینجا رو مناسب تر دیدم الان یه اتفاق قابل پیش بینی تقریبا برام افتاد.
نامزدم (د.دخ) زنگ زد گفت بیا ولی من میدونم برم چی میشه Khab
نمیخوام اون اتفاق بیفته چون هم گناهه هم کار کرد مغزم و بدنیم رو پایین میاره. Hanghead ولی از طرفی میدونم اگه نرم فشار روم زیاد و زیادتر میشه...
ولی من میخوام به خودت توکل کنم و به راه مستقیم برم.  خدایا میدونم که شما بنده ات رو نا امید نمیکنی و کمک میکنی همون طور که تا حالا کمک کردی .
اگر تمام  دریاها رو جوهر کنم و تمام درخت ها رو قلم نمیتونم نعمت هات رو بشمارم.حتی اگه یکی دیگه بهشون ضمیمه کنم هزار مرتبه شکر کمه ....
ای خدای رحمان به خودت توکل  کردم  و بی واسطه و پارتی به خودت پناه آوردم که شما مهربان ترین مهربانان و ببخشنده ترین بخشندگانی  53 من رو از مایوسان قرار نده

داداش بهترین تصمیم رو گرفتی 2uge4p4
رابطه با جنس مخالف اگر در مسیر درستش نباشه، چیزی جز خسارت و بدبختی در پی نداره. 53258zu2qvp1d9v
می تونی از بچه های این جا سوال کنی.... 

فشار رو هم حتما می تونی تحت کنترل بیاری ... 53258zu2qvp1d9v
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1397 تير 2، 16:55)AufBau نوشته است: سلام بچه ها ا اول خواستم داخل بخش اورژانس بنویسم ولی اینجا رو مناسب تر دیدم الان یه اتفاق قابل پیش بینی تقریبا برام افتاد.
نامزدم (د.دخ) زنگ زد گفت بیا ولی من میدونم برم چی میشه Khab
نمیخوام اون اتفاق بیفته چون هم گناهه هم کار کرد مغزم و بدنیم رو پایین میاره. Hanghead ولی از طرفی میدونم اگه نرم فشار روم زیاد و زیادتر میشه...
ولی من میخوام به خودت توکل کنم و به راه مستقیم برم.  خدایا میدونم که شما بنده ات رو نا امید نمیکنی و کمک میکنی همون طور که تا حالا کمک کردی .
اگر تمام  دریاها رو جوهر کنم و تمام درخت ها رو قلم نمیتونم نعمت هات رو بشمارم.حتی اگه یکی دیگه بهشون ضمیمه کنم هزار مرتبه شکر کمه ....
ای خدای رحمان به خودت توکل  کردم  و بی واسطه و پارتی به خودت پناه آوردم که شما مهربان ترین مهربانان و ببخشنده ترین بخشندگانی  53 من رو از مایوسان قرار نده

خدایا دلم گرفت Shy
ببین بعضی بنده هات وقتی همه شرایط محیاست چطوری یادت می کنن
ولی من... :2020: :20
من بیچاره شرایط محیا نباشه هم محیاش می کنم
کاشکی با دیدن تک تک بنده هات اینقدر سرم از شرم پایین نمی افتاد Shy Shy

خدایا به تو شکایت می کنم از این نفس بی حیا، که روی من رو اینقدر سیاه کرده پیش تو :20
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



 سپاس شده توسط
(1397 تير 5، 9:27).Mohamadreza. نوشته است: سلام
چه خبرا ؟

سلام دوست  Khansariha (8)
خوبی ؟
چرا نبودی خیلی وقته ؟
بمون پیشمون 
هر روز بیا رهروان 
اصن بنظرم مسابقه گروهی رو ثبت نام کن  Gigglesmile
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان