امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

خیلی منزوی شدم دوست ندارم تو جمع باشم طی یک هفته گذشته عروسی بهترین دوستم ,عروسی یکی از اقوام وجشن تولد دوستم دعوت بودم ونرفتم همشون ازم ناراحت شدن و من حتی پیام ندادم از دلشون دربیارم 
چه اخلاق مزخرفی دارم من! از خودم بدم میاد Shy
یا رادَّ ما قَدْ فاتَ
عمرهای به سر آمده، 
روزهای گذشته،
خون‌های ریخته،
عشق‌های گم شده، 
آبروهای رفته،
بغض‌های شکسته، 
اشک‌های چکیده،
و آب‌های از جوی رفته را 
تو باز می‌گردانی
ای باز گرداننده‌ی از دست رفته‌ها...

[تصویر:  20191213_181446.png]
چقدر حوصله ندارم و چقدر ی آدم میتونه بیکار تو خونه بشینه Hanghead

پ ن:عروسی و تا نرفتی دلت نمیخواد بری اما وقتی میری کلا ماجرا عوض میشه 53258zu2qvp1d9v کاش میرفتی Khansariha (56)
می گن باید حالتو خودت عوض کنی
شما نشستی خونه با وجود اینکه شرایط عوض شدن حالت برات پیش اومده بوده

ایشالا سری های بعد حتما برو

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1398 مرداد 28، 18:56)atrisa نوشته است: چقدر حوصله ندارم و چقدر ی آدم میتونه بیکار تو خونه بشینه Hanghead

سلام؛
ببخشید ریپلای کردم؛ ولی این همه مهارت؛ چرا دنبالش نمیری؟
از آموزش های توی اینترنت گرفته ؛ فنی و حرفه ای گرفته ؛ کلاس های آموزشی (البته درست و حسابی) گرفته تا ...
--

هدف اصلی درد و دل حودم بود:
راستیش خیلی خسته ام.
روزی 9 10 ساعت پشت کامپیوترم.
با اینکه سعی میکنم ارگونومی را تا اونجایی که امکانش رو دارم، رعایت کنم ولی با این حال گاهی اوقات سوزش چشم هام و درد پشت هم خیلی اذیتم میکنه.
سال ها تو خواب غفلت بودم الان احساس میکنم کمی بیدار شدم.
امیدوارم ارزشش رو داشته باشه.
تو این شرایط فقط از خدا میخوام که بهم کمک کنه پاک باشم و پاک زندگی کنم. بدترین چیز تو این زمان لغزش هست. چیزی که خیلی ازش میترسم.
اره اتریسا همین متقاعد کردن خودت واسه رفتن سخته بعد ماجرا عوض میشه 4fvfcja ولی من کلا از جمع فراریم البته دلیلشو میدونم ریشه عمیقی داره
باید حلش کنم ولی فعلا مشکلات مهم تری هست که باید حل بشه God
مرسی میتی جان دفعه بعد اگه کسی منو دعوت کنه! حتما میرم  4chsmu1
یعنی در موردم چی فکر میکنن  Gigglesmile
یا رادَّ ما قَدْ فاتَ
عمرهای به سر آمده، 
روزهای گذشته،
خون‌های ریخته،
عشق‌های گم شده، 
آبروهای رفته،
بغض‌های شکسته، 
اشک‌های چکیده،
و آب‌های از جوی رفته را 
تو باز می‌گردانی
ای باز گرداننده‌ی از دست رفته‌ها...

[تصویر:  20191213_181446.png]
(1398 مرداد 28، 19:10)دیوار نوشته است:
(1398 مرداد 28، 18:56)atrisa نوشته است: چقدر حوصله ندارم و چقدر ی آدم میتونه بیکار تو خونه بشینه Hanghead

سلام؛
ببخشید ریپلای کردم؛ ولی این همه مهارت؛ چرا دنبالش نمیری؟
از آموزش های توی اینترنت گرفته ؛ فنی و حرفه ای گرفته ؛ کلاس های آموزشی (البته درست و حسابی) گرفته تا ...
--

کلاس ها گرون شدن..فنی حرفه ای هم از الان شروع نمیشه..وقت ثابت داره..منتظر ی وقت مناسبم تا برم دنبال ی چیزی اما خب وقت در حال گذر و من بیش از پیش تنبل Hanghead

(1398 مرداد 28، 19:12)رَستا نوشته است: اره اتریسا همین متقاعد کردن خودت واسه رفتن سخته بعد ماجرا عوض میشه 4fvfcja ولی من کلا از جمع فراریم البته دلیلشو میدونم ریشه عمیقی داره
باید حلش کنم ولی فعلا مشکلات مهم تری هست که باید حل بشه God
مرسی میتی جان دفعه بعد اگه کسی منو دعوت کنه! حتما میرم  4chsmu1
یعنی در موردم چی فکر میکنن  Gigglesmile

حتی ب زور شده برو تو جمع.چون قطعا بعدش نظرت عوض میشه..و اینکه خیلی بد شانسی کردی چون عروسی ها تموم شدن و ماه محرم در راه است Khansariha (56)
دلم گرفته Hanghead
خدایا!
به حق امیر المومنین، دل بچه های کانون رو یه جوری باز کن که خودشون هم باورشون نشه چطور به این سرعت! ..
اللهم صل علی محمد و آل محمد
خدایا همه چ درست شه..خدایا همه چ هم نشد کاش ی ذره فقط ی گوشه از مشکلات تموم شن Hanghead
این فکر عجب چیز عجیبیه هاااا!
مثل بهمن از یک تیله شروع میشه و و و و .. بیا و ببین ..

اومدیم کانون پرید شکر خدا ..
خدا کانون را برکت دهاد! 1
انقدر حوصله ندارم انقدر ناراحتم ک  22
دیشب ک باید ۱۲ میخوابیدم ۸ صبح خوابیدم امشبم باز مطمئنا نزدیک های صبح میخوابم و طرف ترسناکش اینجاست ک این جریان احساس میکنم ماه ها طول میکشه 809197ps94ijjhwg
نمیدونم دقیقا از خدا چ بخوام 22
(1398 مرداد 30، 23:24)atrisa نوشته است: انقدر حوصله ندارم انقدر ناراحتم ک  22
دیشب ک باید ۱۲ میخوابیدم ۸ صبح خوابیدم امشبم باز مطمئنا نزدیک های صبح میخوابم و طرف ترسناکش اینجاست ک این جریان احساس میکنم ماه ها طول میکشه 809197ps94ijjhwg
نمیدونم دقیقا از خدا چ بخوام 22

ای کاش نگیم احساس میکنم ماه ها طول می کشه..  باید بدونیم زندگی هم روز خوب و هم روز بد داره.. روزای بد رو فقط باید منتظر تموم شدنش باشیم و بدونیم که هر غمی پایانی داره و روز خوبی هم در پیشه.. راجع به آینده پیش بینی نکنیم
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
با اینکه به یه هدف مهم یعنی چهل روز پاکیم رسیدم و خوشحالم پس ذهنم هنوز درگیر ماجرای ضمانت وامی هستم که طرف نمیاد پول بده.. امیدوارم تو دردسر نیفتم.. امیدوارم
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
عاغا ما خونمون مهمون داره ک روز ها میخوابه شب ها بیداره و نمیزاره من بخوابم.۱۰۰ سالشونم هست این خانم جان  Hanghead
ب خاطر همین گفتم ماه ها طول میکشه و البته اگر عمرشون باشه و خدا بخواد شایدم یکی دوسال 4chsmu1
Khansariha (13) آهان پس این طور، من فکر کردم از سر نا امیدی میگید.. مثل اون که تو کارتون لی لی پوت می گفت «من می دونستم... » 4chsmu1
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان