امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

نزدیکع ک بزنم همچیو ب باد بدم اصلا اعصابم زیاد جالب نیس
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
الان وقتش نیست
امشیو بخوابید

بذاریدش واسه فردا

[تصویر:  nasimhayat.png]
احساس میکنم از اکثر هم سن هام جا موندم. نمیدونم گردن کی بندازم. اول میرم سراغ اطرافیان از کارمند  فلان اداره تا دبیر و... بعد به اعضای خانواده میرسم. اول هر دو نظریه درسته اما با درصد تقصیر متفاوت اما نظریه سومی به ذهنم میرسه. خودم! هر مشکل یا  هر نقصانی در زندگیم بوده و هست اگر عملکرد بهتری داشتم شرایط متفاوت بود. اما من فقط یه بچه بودم از کجا باید میدونستم عملکرد درست چیه؟ 
حتی در طول عمرم یادم نمیاد به جز حدود 3 بار از سمت شخصی   نصیحت شده باشم ... که دقیقا اون سه نصیحت زندگیم رو نجات داد
شاید به خاطر یه دندگیم بوده.  که کمتر نصیحت و راهنمایی شدم . شاید...
شاید نباید ساده میبودم و حتی به اعضای خانواده ام هم اعتماد نمیکردم. شاید باید مهارت های ارتباطیم رو قوی میکردم و دایره دوستان و آشنایان رو زیاد میکردم و در فروغ شعله ی دوستی های  قبلی میکوشیدم.
شاید باید به جای دلسوزی بیش از حد و بیمارگونه خودم رو در اولویت قرار میدادم .شاید باید فرصت طلب تر میبودم شاید باید از نظر روانی قوی تر میبودم و هزاران هنر و مهارت و باور درست دیگه

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
گوشیو که قطع کردم
یه دقیقه فقط زار زدم
آخه چرا؟چرا باید برای کار‌کوچ کنیم؟

زنگ زدم کارش داشتم
گفت مهاجرت کرده به فلان شهر واسه کار
تا هفته پیش دوست و آشنای من بود
از حالا تا‌همیشه غریبه است

دلم برای خودم و همه مون سوخت

[تصویر:  nasimhayat.png]
خدا به همه مون آرامش و قرار عنایت کنه .. و دل خوش ..

دیشب اندکی بعد خوابیدن، از خواب پریدم در حالی در خودم میل به گناه میدیدم ..
سریع اومدم کانون با موبایل و مقداری پیامها یا شاید پستها رو خوندم .. تهش برام یه خجالت و شرمندگی مونده .. که تا امروز هم باهام بود ..
چرا از اول دست به همچین کاری زدم ..
که یه شبی .. که مثلا دیشب باشه .. یه دفعه ببینم میل به گناه رو حس میکنم ..
گناه؟
یعنی چی آخه؟
چه ربطی داره وسط این هیاهو .. وسط این رنج و دردی که داره من رو میکشونه تا ابدیت ..
ابدیتی که هممون در پیش داریم ..
مجرم تر از آن شدم در این راه
کازاد شوم ز بند و از چاه

من حکم کش و تو حکم رانی
تادیب کنم چنان که دانی


چند وقت بود خیلی خسته بودم و یکم افسرده  و  یه مقداری استرس الکی
چند تا شکست داشتم پشت سر هم
ولی گاهی وقتا برای بعضی چیزا فقط باید گذشت و برای بعضی چیزا باید موند و تلاش کرد
فک کنم باید وایسم محکم و پای چیزی که می خوام بجنگم
یعنی چی که به خاطر مشکلات زندگیم به خاطر چیزای خیلی کوچیک سریع پناه ببرم به اینترنت و چن تا عکس ! یعنی من اینقد کوچیک شدم ، نه ! نه دیگه نباید به خودم اینقد ضرر بزنم و اعتماد به نفسم را داغون کنم
به جز مرگ هر مشکلی را که هست  به چاره گری چاره آمد به دست
باید بیشتر مشکلاتم را جدی بگیرم وبرم دنبال رفعشون
باید کمتر به حرف مردم توجه کنم و حرف حق و چیزی که فک می کنم درسته را برم دنبالش
بی توجه و بی خیال از سرزنش و نگاه های مردم تمرکز کنم به اون هدف زیبا و فوق العادم
نمی دونم چرا اینجوریه که گاهی آدم کلی تلاش می کنه به اون چیزی که می خواد نمی رسه
ولی گاهی فقط تو یه شب خدا یه چیزای بی نظیری را براش جور می کنه
به هر حال خدا ما جز تو کسی را نداریم، کمکمون کن
ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای
[تصویر:  67620741_1480625785423332_38542464934713....fbcdn.net]
نذر کرده ام    یک روزی که خوشحال تر بودم    بیایم و بنویسم که   زندگی را باید با لذت خورد

که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید   و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روزی که خوشحال تر بودم  می آیم و می نویسم که     این نیز بگذرد

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و   آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

یک روزی که خوشحال تر بودم   یک نقاشی از پاییز میگذارم ,

 که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست   زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,

یک روزی که خوشحال تر بودم   نذرم را ادا می کنم

تا روزهایی مثل حالا   که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است

بخوانمشان     و یادم بیاید که

هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد

و                                                           هیچ آسیاب آرامی بی طوفان

منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی   مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی

Khansariha (89)
یعنی عصبانیما.. انقدر عصبانیم که تمرکز ندارم.. این همکارم که تو اتاق منه همش چشمش تو لپ تاپ منه و فکر می کنم سردر اورده از مشکل من انقدر که فضوله...امشب که داشت فضولی میکرد برگشتم نگاهش کردم دیدم یه لبخند موزیانه ای می زنه..یعنی آدم باید شعور داشته باشه و تو امورات بقیه فضولی نکنه..دیگه مجبورم با موبایل بیام اینجا..
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
داداش جون در مقابل هدف مقدست این جور مسایل پست و بلندیهای مسیرن .. نگاه مهربون و اعتمادبخش و آرامش دهنده خدای مهربون بزرگ مقتدر همراهته .. به یاری خدانمیذاریم روی کیفیت ذهنمون تاثیر مانا داشته باشن این اتفاقای کوچووولووو ..

دیشب زودتر رفتم بخوابم ..
شبی نسبتا سخت و پرماجرا رو گذروندم ..
یه جاییش بلند که شدم گفتم لعنت به دل سیاه شیطون ..
خیلی وقیحه در زدن رنج و عذاب به آدم .. ولی خدا جونمون نمیذاره ..
یه جنگ بود سر پاکی .. یه جنگی که قرار بود نرسم به نماز صبح امروز در مسجد ..
.. وقتی داشتم به لطف خدا از مسجد برمیگشتم، با همون قلب شکسته از اذیتهای دیشب، این غزل به قشلاق ذهنم وارد شد ..

عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد
ای پیش رو مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شده کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را
ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد
دریاش همی‌گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد
ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده
پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی
کالای عجب بردی کالات مبارک بادک
یکیو دوست دارم که دوسم نداره. با اینکه جدا شدیم ولی هر روز و هر لحظه ذهنم درگیرشه. حسش مثل خود ازاری میمونه. خدا میدونه چقد اذیت شدم. کاش همه چی عادی شه و فراموش کنم. فقط اعتماد بنفسم له شد تو این قضیه. 
به احمق بودن خودم پی بردم.
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
 دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور 
ی دکتره اس تو اینستاگرام روانشناسه ی میلیون فالوورم داره دیشب دیدم در مورد خ ا نوشته که ی راه سالم! و بهداشتی ! برای ارضاجنسی هستش!! و فقط وقتی مضره که تبدیل به اعتیاد بشه که این اعتیاد نشونه نداشتن سلف کنترله و باید درمون شه

دلم میخواست ازش بپرسم دکترجان میدونم دین و آموزه هاشو قبول نداری (اینو قبلا تو پستها استوری هاش بارها نشون داده که دین رو خرافه میدونه) ی بار نشستی پای حرف آدمی که گرفتاره این مصیبته؟ کی تعیین میکنه کی ما معتاد شدیم؟ دوز مصرف و انجامش چطور تعیین کننده اینه معتاد شدیم یا روندمون طبیعیه؟ 

آدمی که خ ا رو ی روند طبیعی برای پاسخ به نیاز بدنش بدونه دیگه لزومی نمیبینه کم انجام بده میگه نیاز دارم دیگه ی راه آسونم که هس پس برم سراغش و اینطوری میشه که خودشم نه میفهمه معتاد شده و نه میپذیره اینو تا وقتی که ببینه ای وای تا خرخره گیر افتاده 

بعد دینیش رو کاری ندارم که خودش مبرهن و واضحه
همون بعد غیردینیشم که نگاه میکنم میبینم بلایی سر من یکی آورد این کوفتی که هیچ موفقیت و دستاوردی نتونست این نقص رو جبران کنه 

چه جوونایی که بر فنا میرن با خوندن این نظرات .. 

پ.ن:
مستر دریل سخت نگیر برادر دنیاس دیگه خیلی وقتا بر مدار دل ما نمیچرخه ما آدمها قابلیت اینو داریم بارها عاشق بشیم و عشق رو تجربه کنیم با آدمی که متناسبمون باشه قابل درک برام که غرور شکسته آدم براحتی ترمیم نمیشه ولی عزت نفس ماها جزو مهمترین دارایی هامون هس که باید حواسمون بهش باشه نخواست که نخواست بدرک هستن آدمای دیگه ای که واسه مستر دریل ما سر و دست بشکونن والااا1

 عزیزی میگفت:

.دنیا را بد ساخته اند...
کسی را که دوست داری 
دوستت ندارد.
کسی که تو را دوست دارد
تو او را دوستش نداری.
اما کسی که تو دوست داری واو هم تو را دوست دارد. 
به رسم آئین زندگی به هم نمی رسند.
واین رنج است.

.زندگی یعنی این.
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
(1398 شهريور 6، 18:01)شادن نوشته است: ی دکتره اس تو اینستاگرام روانشناسه ی میلیون فالوورم داره دیشب دیدم در مورد خ ا نوشته که ی راه سالم! و بهداشتی ! برای ارضاجنسی هستش!! و فقط وقتی مضره که تبدیل به اعتیاد بشه که این اعتیاد نشونه نداشتن سلف کنترله و باید درمون شه

دلم میخواست ازش بپرسم دکترجان میدونم دین و آموزه هاشو قبول نداری (اینو قبلا تو پستها استوری هاش بارها نشون داده که دین رو خرافه میدونه) ی بار نشستی پای حرف آدمی که گرفتاره این مصیبته؟ کی تعیین میکنه کی ما معتاد شدیم؟ دوز مصرف و انجامش چطور تعیین کننده اینه معتاد شدیم یا روندمون طبیعیه؟ 

آدمی که خ ا رو ی روند طبیعی برای پاسخ به نیاز بدنش بدونه دیگه لزومی نمیبینه کم انجام بده میگه نیاز دارم دیگه ی راه آسونم که هس پس برم سراغش و اینطوری میشه که خودشم نه میفهمه معتاد شده و نه میپذیره اینو تا وقتی که ببینه ای وای تا خرخره گیر افتاده 

بعد دینیش رو کاری ندارم که خودش مبرهن و واضحه
همون بعد غیردینیشم که نگاه میکنم میبینم بلایی سر من یکی آورد این کوفتی که هیچ موفقیت و دستاوردی نتونست این نقص رو جبران کنه 

چه جوونایی که بر فنا میرن با خوندن این نظرات .. 

پ.ن:
مستر دریل سخت نگیر برادر دنیاس دیگه خیلی وقتا بر مدار دل ما نمیچرخه ما آدمها قابلیت اینو داریم بارها عاشق بشیم و عشق رو تجربه کنیم با آدمی که متناسبمون باشه قابل درک برام که غرور شکسته آدم براحتی ترمیم نمیشه ولی عزت نفس ماها جزو مهمترین دارایی هامون هس که باید حواسمون بهش باشه نخواست که نخواست بدرک هستن آدمای دیگه ای که واسه مستر دریل ما سرودوست بشکونن والااا1

 عزیزی میگفت:

.دنیا را بد ساخته اند...
کسی را که دوست داری 
دوستت ندارد.
کسی که تو را دوست دارد
تو او را دوستش نداری.
اما کسی که تو دوست داری واو هم تو را دوست دارد. 
به رسم آئین زندگی به هم نمی رسند.
واین رنج است.

.زندگی یعنی این.
از دیروز ک استوری ش و دیدم بارها بهش پیام زدم اما هنوز ندیده.جواب هاش در اکثر موارد خوبه و من منطقی میدونم اما در مورد خ ا اصلا موافقش نیستم..مخصوصا اونجایی ک نوشته بهداشتی،طبیعی و سالم هست:(
لعنتی خودش دکتره و کنترل رو خودرو میتونه انجام بده نمیدونه ک این کار ب شدت اعتیاد آوره و احتمالش خیلی زیاده ک از ماهی ی بار برسه ب تکرار خ ا در روز.
اتفاقا از جوابش اسکرین برداشته بودم ک تو کانون بزارم ولی یادم رفت: )
فیلم دیدن خیلی خوبه ولی اعتیادش بده
ورزش خوبه ولی اعتیادش بده
بازی الکترونیکی خوبه ولی اعتیادش بده
کتاب خوندن خوبه ولی اعتیادش بده
و...


شاید اینو درک نکنین ولی ممکنه کسانی درک کنن اعتیاد به یه کدوم از اینا داشته باشن می فهمن چی می‌گم
شاید بگید مگه می شه اعتیاد به کتاب خوندن داشت؟
می‌گم بله بارها کتاب رو گرفتم دستم تا شب خوندم شب وانمود کردم دارم می رم می خوابم و با هزار تا شامورتی بازی تا صبح بیدار موندم و خوندم صبح وانمود کروم الان از خواب پا شدم و بعد تا دو دقیقه قبل از زمان حرکت سر کلاسم خوندم و بعد حتی کلاس نرفتم که بخونم

این دقیقا تعریف اعتیاده


جدیدا می‌گن اعتیاد یه چیز روانیه و اینکه شما معتاد به چی هستی دقیقا بستگی به این داره که چی پیش پات قرار گرفته یا تو چی یه نقطه ضعف اضافه ای داری

حالا فکر کن من می گم کتاب خوندن بده شما که‌نمی دونین من پای اعتیاد به کتاب خوندن چه چیزایی واسم رخ داده ( بی شوخی) 
مثل وقتی یکی می گه اعتیاد به خ.ا بده و شما نمی دونین چیا پاش از دست دادم

اینو از آدمایی شنیدم که صادقانه گفتن خ‌.ا اگر به صورت کنترل شده باشه، می تونه مفید باشه اما اگر کسانی وجود دارن که اعتیادگونه انجامش می دن ممکن بود به هر چیز دیگه ای هم پناه ببرن چون مشکل کنترل کردن خودشون رو دارن و حتی مشکلات دیگه


می خوام‌بگم‌ حرف دکتر به نظر من رد خور نداره و کاملا درسته ولی خب البته به نظر شما می تونه غلط باشه

[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام.
کاملاً درسته. هر چیزی اعتیادش بده. حالا میخواد کار باشه، کتاب خوندن باشه، ورزش باشه و ... .
--
خودارضایی هم میتونه همینطوری باشه. یکی باهاش حال کنه ولی بگه تو من بصورت اعتیاد در نیومده و مشکلی ندارم.
اینکه حتماً میتونه منجر به اعتیاد بشه یا نشه نمیشه نظر قاطعی درباره اش داد و همچنین نمیشه نظر قطعی داد که تو چند درصد افراد بصورت اعتیاد در میاد یا نمیاد. چون بررسی ای انجام نشده. (شاید هم شده و من خبر ندارم.) با اینحال بررسی انجام بگیره میشه گفت که مثلاً احتمال به اعتیادش شاید اینقدر باشه. دقیق مثله مواد مخدر. مثلاً بعضی از موادهای مخدر رو میگن شخص حتی با یه بار مصرف هم درصد بالایی احتمالش هست که منجر به اعتیادش بشه چون روش بررسی صورت گرفته...
---
دیدگاه امروز من:
حرف دکتر رو به این دلیل نقص میکنم؛ در پشت خودارضایی عملی به نام شهوت هست که میتونه یه غریزه طبیعی آدم رو از حالت طبیعی خارج کنه و به یه خواسته غیر طبیعی در بیاره.(حالا میخواد یه بار انجام بشه یا ده ها بار). من مشکل رو شهوتی که پشت این عمل هست میدونم و کاری به این ندارم که میتونه به حالت اعتیاد در بیاد یا نه؛ میتونه پاسخگو نیاز جنسی طبیعی شخص باشه یا نه، و ... ، کما اینکه توی خودم بصورت اعتیاد در اومده.
این شهوت میتونه تو روابط شرعی هم وجود داشته باشه. توی خیلی چیزای دیگه هم وجود داشته باشه. حتی من صیغه و همچنین چند همسری رو هم قبول ندارم. چون از نگاه خودم (میگم خودم)؛ پشت پرده اینا چیزی رو به نام شهوت میبینم.
[دوستی تو یکی از کارگاه هایی که شرکت کرده بودم تجربه میداد که از یه شخص خارجی پاکی بالا سوالی پرسیده شده بود در مورد صیغه؛ که اون نمیدونست صیغه چیه و بعد بهش توضیح دادن؛ گفت سوال خیلی مشکوکیه و چون مشکوک هست پرهیز بشه خیلی بهتره.] .

حالا نمیدونم این دکتر چقدر بررسی کرده و نکرده و ... ولی اینو میدونم که اگه کسی به خاطر این شخص اعتیاد توش شکل بگیره و حتی این دکتر فقط نقش شروع این اعتیاد رو داشته باشه؛ احتمال اینکه عذاب دردناکی در انتظار این دکتر باشه رو زیاد میدونم.
آیا خ.ا مثل کتاب خوندنه؟

این که ما خ.ا رو با کار مفیدی مثل کتاب خوندن مقایسه کنیم، واقعا بی انصافیه.
بله، اعتیاد در کتاب خوندن هم می تونه مضر باشه.

اما این کجا و اون کجا؟

اعتیاد در خ.ا می تونه انسان رو تا حد خودکشی ببره.

حالا این ها به کنار
من با این جمله مشکل دارم:

نقل قول: راه سالم! و بهداشتی ! برای ارضاجنسی هستش!!

ماها که دیگه متاسفانه ته خ.ا رو در آوردیم می دونیم.
پدر تجربه بسوزه.
با خ.ا ارضای جنسی رخ می ده، اما ارضای روحی رخ نمی ده.
چون شریک جنسی وجود نداشته.

بهداشت روان مهم نیست؟
سلامت روان مهم نیست؟

فرض کنیم یه نفر تا آخر عمرش خ.ا کنه؟ (این فرد نمی تونه ازدواج کنه دیگه، کدوم همسری می پذیره که همسرش خ.ا کنه)

آیا این فردی که مدت زیادی خ.ا کرده (نه به شکل اعتیاد گونه، هفته یکی دو بار)،‌ آیا روان سالمی داره؟
آیا تونسته اون حس آرامشی که انسان در کنار همسرش پیدا می کنه رو تجربه کنه؟ (از لحاظ جنسی ها، نه چیزای دیگه)
آیا این فرد راضی خواهد بود از انتخابش؟

متاسفانه، علم اگر برای خدا خونده نشه، آدم رو متکبر می کنه.
آدم به جای این که ذهنش باز بشه، ذهنش بسته می شه، خیلی چیزها رو نمی بینه.

اون دانش اندک خودش رو تعمیم می ده به تمام دنیا ...
نقل قول: به جای این که بگه: ما تاکنون ضرری را برای خ.ا پیدا نکرده ایم، می گه: خ.ا هیچ ضرری ندارد.
به جای این که بگه: ما روانشناسان بر اساس تحقیقات فعلی خود، در مواردی، خ.ا را راهی بهداشتی برای ارضای جنسی پیدا کرده ایم
می گه: خ.ا راهی سالم و بهداشتی برای ارضای جنسیه و این جوری بار اثر سوء حرفش رو تا آخر عمرش به دوشش می کشه God
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
بعضی روزا آدم هر طرف که نگاه می کنه فقط سیاهی و بدبختی می بینه
خسته شدم

[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان