امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1391 آذر 9، 12:32)..:: KiMiA ::.. نوشته است: اوا مبینا گریه نداره که17171717

خرجش یه دونه بوس غافل گیر کنندس از ته دله

...اینقدر خوشحال میشن که نگو4chsmu1

من چند روز پیش تولد سال قمریم بود4chsmu1 مامانم داشت غذا می پخت رفتم یهو بوسیدمش گفتم : مرس مامان منو به دنیا آوردی! خیلی مهربونی..میدونم خیلی سختی کشیدی 4chsmu1

اینقدر خوشحال شد که نگو..تا 3 روز بعدشم یادش بود4chsmu1


من نمیتونم احساساتمو,حرفام رو اینجوری به مامان بابام بزنم,خیلی برام سخته و این اذیتم میکنه,چیکار کنم؟؟؟13
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
همین الان برو ماچش کن .. حرفم نمی خواد بزنی
خوشا باران و وصف بی مثالش
آره بابا

کاری نداره که..مامان ها اینقدر دل رحم و مهربون و ناناز و قشنگ و صبور و عاشقن که کلی خوشحالم میشه!!

حرف نمیخواد که..یه بار اینجوری برو..خیلی ثواب داره دل مادرتو بدست بیاری ها:ep:

مبینا یا میری از دل مامانت در میاری یا عضویت ات تو نسیم رو به حالت تعلیق در میارم 4chsmu1:P
یا عباس
گلبرگ پاکه می خواد حرف بزنه
امروز نوشتم شیطون سوخت
بگو بازم بیاد
من یه مبارزم
گلبرگ پاکه
حالا دیگه خدا هست
مخصوصا امشب امام زمان هست
همه چی هست
همه چی خوبه
پس دیگه چته
TearsTears
این اشکا واسه چیه ؟
الان باید بخندم
 سپاس شده توسط
برای زنده کردن خاطره واسه یه دوست این رو میذارم، خوش بحالت، قدر پاکیت بدون

تو ثابت کردی خواستن توانستن، الگوی خوبی میتونی باشی باور کن

برا منم دعا کن

شود آیا که دگر بار دری باز شود؟
عشق با گرمی دیدار تو آغاز شود؟
............................................
خواندی ام، آمدم و بار دگر نیز مرا
لطف دیرین تو باید که سبب ساز شود
...............................................
تا به شوق تو کبوتر شوم و بال مرا
آسمان حرمت، عرصهُ پرواز شود
.............................................
شاهی و خیل گدایان درت می دانند
هر که افتاد بر این خاک، سرافراز شود
...................................................
ای خوش آنروز که با دست نوازشگر تو
گره از کار فرو بستهُ ما باز شود
...............................................






[تصویر:  Untitled_1.png]
(1391 آذر 9، 16:23)Mobina نوشته است:
(1391 آذر 9، 12:32)..:: KiMiA ::.. نوشته است: اوا مبینا گریه نداره که17171717

خرجش یه دونه بوس غافل گیر کنندس از ته دله

...اینقدر خوشحال میشن که نگو4chsmu1

من چند روز پیش تولد سال قمریم بود4chsmu1 مامانم داشت غذا می پخت رفتم یهو بوسیدمش گفتم : مرس مامان منو به دنیا آوردی! خیلی مهربونی..میدونم خیلی سختی کشیدی 4chsmu1

اینقدر خوشحال شد که نگو..تا 3 روز بعدشم یادش بود4chsmu1


من نمیتونم احساساتمو,حرفام رو اینجوری به مامان بابام بزنم,خیلی برام سخته و این اذیتم میکنه,چیکار کنم؟؟؟13

سلام

مبینا جون اگه روت نمیشه رو در رو از مامانت عذر خواهی کنی و حرف دلتو بهشون بزنی

چاره ی کار فرستادن یه اس ام اسهcheshmak

هرچی که دوست داری بنویس و بفرست

مطمئن باش جواب میده و مامانت خودش میاد سمتت

اینم یه هدیه برای شما53
(1391 آذر 8، 19:22)happpygirl نوشته است:
خيلي خسته شدم ..
نمي خوام بگم نا امديم
اما وقعا الان خيلي سختمه
اين هفته پر از ..
كاش زودتر تموم بشه
__
از اين كه انرژي منفي بدم متنفرم , ببخشيد
1276746pa51mbeg8j

هپی جون آدم نباید هیچوقت از تلاش کردن خسته بشه

شجاعت همیشه فریاد زدن نیست؛ بلکه صدای آرامی است که در انتهای روز می‌گوید: فردا دوباره تلاش خواهم کرد.

ما تا عمر داریم باید تلاش کنیم برای همه چیز
اگه دست از تلاش برداریم، شکست میخوریم.

فردا روز جدیدیه ،
پس روز از نو ،تلاش از نو4chsmu1

اینم یه هدیه برای تو

چقد دست و دل باز شدم منSmiley-happy114
این روزا کمی عصبیم.
افکارم آشفته س. این هفته ای که گذشت به هیچ کدوم از کارام نرسیدم. نمی دونم چرا نمی تونم گذشته رو فراموش کنم. گاهی همچین میرم تو بحر گذشته که کلافه م میکنه.
شب خوابم نمیبره تا 2 بیدار میمونم. این باعث میشه صبح بدی رو شروع کنم. از یه طرف میان ترمام شروع شده.
اما همه رو میزارم دقیقه 90 میخونم. میترسم از این که افسرده بشم. حتی میترسم که خ.ا کنم.
کلی کار عقب افتاده دارم. 1276746pa51mbeg8j
تنها کار مفیدی که میکنم. قرآن خوندنه . ارومم میکنه. اما بعد میگم چه فایده آدمی که به کاراش نمیرسه، قرآن خوندش هم به درد خودش میخوره.
می خوام برم
من مال اینجا نیستم
میرم
اگه آدم شدم که برمی گردم
من مال اینجا نیستم
مارال و زهرا جونم
حالمون یکیه..
فقط نمیدونم
تا کی باید صبر کنم که مغزم و قلبم و وجودم پاک بشه1276746pa51mbeg8j
از این همه انرژی منفی تو درونم خسته شدم
خدایا خودت کمک کن
خواهش میکنم
[تصویر:  7xo9iif681u74a7tyqju.png]      




[sup] خــدایــا فقـــط بخــاطـــر تــــو  ♥[/sup]


[تصویر:  474.gif]


  بفرمایید شکلکای  ترول
ماسا میدونستی به اون نشان 100 روزت داره حسودیم میشه؟Khansariha (18)

دختر به این پاکی...چرا احساس منفی آخه؟؟؟
یا عباس
حدیثی که کلی زندگی منو زیر و رو کرد، همیشه تو ذهنمه :


[تصویر:  73406551335213849619.jpg]
یا عباس
(1391 آذر 9، 19:57)..:: KiMiA ::.. نوشته است:
آره بابا

کاری نداره که..مامان ها اینقدر دل رحم و مهربون و ناناز و قشنگ و صبور و عاشقن که کلی خوشحالم میشه!!

حرف نمیخواد که..یه بار اینجوری برو..خیلی ثواب داره دل مادرتو بدست بیاری ها:ep:

مبینا یا میری از دل مامانت در میاری یا عضویت ات تو نسیم رو به حالت تعلیق در میارم 4chsmu1:P



کیمیا جونی چقدر مهربانانه حرف میزنی هی این حس به آدم دست میده:ep:


من با مامانم آشتی شدم!Smiley-happy114
(1391 آذر 10، 10:59)marall نوشته است:
این روزا کمی عصبیم. افکارم آشفته س. این هفته ای که گذشت به هیچ کدوم از کارام نرسیدم. نمی دونم چرا نمی تونم گذشته رو فراموش کنم. گاهی همچین میرم تو بحر گذشته که کلافه م میکنه. شب خوابم نمیبره تا 2 بیدار میمونم. این باعث میشه صبح بدی رو شروع کنم. از یه طرف میان ترمام شروع شده. اما همه رو میزارم دقیقه 90 میخونم. میترسم از این که افسرده بشم. حتی میترسم که خ.ا کنم. کلی کار عقب افتاده دارم. 1276746pa51mbeg8j تنها کار مفیدی که میکنم. قرآن خوندنه . ارومم میکنه. اما بعد میگم چه فایده آدمی که به کاراش نمیرسه، قرآن خوندش هم به درد خودش میخوره.



مارال جون این مشکلیه که منم دارم


دلیل آشقتگیم هم معلومه چون به کارام نمیرسم,میدونی خیلیا هستن که به کارهاشون و به خصوص کارهای درسیشون رسیدگی نمیکنن ولی ناراحت نیستن و برعکس میرن دنبال تفریح
من نه به درسام میرسم نه تفریح میکنم و همش با حس منفی حاصل از همین کم کاری مواجه میشم


امتحانای منم شروع شده و سر هر کدوم تصمیم میگیرم درس بخونم ولی بعدش دوباره تنبلی میاد سراغم یا به عبارتی من میرم یراغ تنبلی


شاید وجه مثبت الان من نسبت به گذشته ام اینه که اگه کار مفیدی انجام نمیدم کار مضری هم انجام نمیدم!حنثی شدم
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
آقا میلاد گل
داداش خوبم
یه ایه تو قران هست که میگه" از رحمت خدا ناامید نشید..."
منم نمیخوام نصیحت کنم
منم مث شمام
خیلی از ماها این مشکلو داشتیم
شما از 13 سالگی و من از 4 سالگی!!!
سخته، اینو منو شما خوب میدونیم
اما با گفتن این که نمیشه هیچی رو درست نکردیم
اونی ک شما برا خودت الگو گذاشتی
یه نشونه از خداست برای شما
مث شهید کاوه برای من!!!
اینا خیلی بزرگن خیلی عزیزند
اونا به ما یاد دادن که با سن کم هم میشه بزرگ بود
حضرت علی (ع) میفرمایند: ای انسان درد از توست و درمان هم از خود توست!!!
فک نمیکنی درمانش دست خودمونه؟
سخته اما شدنیم هست؟ مگه نه؟
من تا این لحظه به این جا رسیدم که اگ بخوای میشه شاید اولش سخت
اما باور کن خدا چنان پناهت میشه که خودت تو مهربونیش میمونی
خیلی لذت میبرم از چیزهایی که داری به دست میاری
قدرخودتو خیلی بدون
خدا این فرصتو به خیلیا نداده!!!
این ک بزاره دوباره برگردن تو راه
اما شما این فرصت داشتی و چیزای قشنگی به دست اوردی
مرد راهی
پس قبول کن یکم سختی داره
اما خود خدا بهمون قول داده
ان مع العسر یسرا: همانا به همراه سختی اسانی است...!!!
مرد راه اگ سختی نبینه مرد نیست!
پس دوست خوبم بجنگ و محکم و استوار پای خودت زندگیت و مهربونی خدا بمون
میدونم که میدونی ارزششو داره
پس یا علی53258zu2qvp1d9v
ﺗﻮ ﺭﺍ نمی ﺩﺍﻧﻢ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ روزهای ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می ﻧﺸﻴﻨﺪ
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ های ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
روزی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ می ﺭﺳﺪ
ﻭ ﻣﺎ برای یک ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
آنچنان ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ است.. 2uge4p4 53258zu2qvp1d9v
 قرار عاشقی...
سلام داداش میلاد303
اینو بدون وقتی خودت می گی که از رحمت خدا نا امید نیستی
وقتی خدا دستتو گرفته و هدایتت کرده اینجا که مبارزه کنی
اونم تو سالهایی که خدا رو شکر هنوز خیلی جا برای جبران گذشته داری (نه مثل من و توی سن 32 سالگی)
پس مرد و مردونه بمون و به تلاشات ادامه بده
باور کن هم من هم تمام بچه هایی که اینجا هستن می دونیم که چی می گی
اخه درد همه ما یکی هستش
این افکار و این حس و حالی رو که تو الان داری منم داشتم
اینکه من از همه ارادم ضعیف تره
اینکه اخرش از این مرض می میرم
ولی اینا همشون یا اکثرشون تلقینه
وقتی دست خدا رو که همیشه به سمتت دراز هستش رو گرفتی و
افردی مثل شهدا رو سرمشق خودت قرار دادی
دیگه از چیزی نترس داداش
زمین خوردی می دونم بشین استراحت کن فکر کن و به یاری خدای پاکیها
دوباره بلند شو و به راهت که سرانجامش پاکی هست ادامه بده

منتظر ایسادن دوبارت هستیم :22:

5353ايستادگى كن تا روشن بمانى شمع هاى افتاده خاموش مى شوند.


[تصویر:  05_blue.png][تصویر:  shaeeban.png]
خدا یا دلم گرفته
خاطرات قدیم و یادشون دوباره هواییم کرده و دیوانه
هرچند یاد لطفات هم که می افتم شرمنده میشم
خدایااااااا تنهام نزار

من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی

[تصویر:  final%201.png]
[تصویر:  ec51f6eb240f.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان