امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

اگه دلت گرفت دو دستي محكم نگهش دار
ممكنه بيفته و بشكنه
دله گرفته بهتر از دل شكستس
عاقبت این عشق هلاکم کند

درگذر کوی تو خاکم کند......

[تصویر:  07165097414216144584.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
سلام نمیتونید تصور کنید چقد خوشحالم من امروز خاله شدم باورم نمیشه عجب خاله ای بشم من
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم...

تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم...

تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم...

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم...

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟...
------------------------------
پیامبر اکرم( ص)فرمودند:
مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود
وااااااااااای خاله یک مشت خاک ([تصویر:  p.gif]) تبریکات فراوان مارا پذیرا باشید![تصویر:  t.gif][تصویر:  t.gif][تصویر:  t.gif][تصویر:  t.gif]
[تصویر:  7xo9iif681u74a7tyqju.png]      




[sup] خــدایــا فقـــط بخــاطـــر تــــو  ♥[/sup]


[تصویر:  474.gif]


  بفرمایید شکلکای  ترول
سلام

به دنیای دیگرم وارد شدم
انگار دیر رسیده بودم
تنها نوشته ای به جای مانده بود: "خدا حافظ ..."

گو دوستی رفته بود،
بی آخرین کلام،
بی آخرین نگاه ...

و اکنون،
من،
در فکر،
در سکوت ...
این است پایان آن "سلام" در آن روزهای دور

نمی دانم،
کاش نبود ...
این "بدرود،"
یا آن "سلام،"
یا هر دو.

خدایا ...
تو و دوستم، نگاهش دار.
53

[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
کاش نبود ...
این "بدرود،"
یا آن "سلام،"
یا هر دو.

کاش
و کاش‌های به جای مانده از فاصله‌ی بین این آغاز و فرجام
.
هم زبانی نیست تا برگویمش
راز اندوه وحشت بار خویش
بی گمان هرگز کسی چون من نکرد
خویشتن را مایه ی آزار خویش
گهی بر درد بی درمان بگریم
                                  گهی بر حال بی سامان بخندم 




بودنم درد می کند از هبوط سخت آدم بر زمین..........
سلام

دوستای خوبم

جونم براتون بگه

این حس خستگی و زدگی و آشفتگی رو منم داشتم تا همین یک هفته پیش

قلبم ذهنم انگار قفل خورده بود هرکی هر راهنمایی میکرد عمل نمیکردم

حتی شکست هم داشتم

ذهنم آشفته و پر تلاطم نه سرکار تمرکز داشتم نه کانون و نه سر دانشگاه

درسم که تعطیل

تو فکر تغییر و برنامه ریزی بودم

شریک صاحبکارم اومد سرکار سکه یه پولم کرد و رفت

حتی دوبار هم اوایل آبروم رفت و تو حکمتش موندم شاید اونا ی تلنگر بود شاید هم باعث دوباره قبیح شدن یک سری کارا که برام عادی شده بودن شد و حتی شکست هم خوردم

عزیز ترین دوستم از ته دل ازم ناراحت شد.

هر کدوم از این ها مثل یک کشیده بود تو صورتم که پاشو دیگه بسه به خودت بیا

یک روز و نصف دور از همه چی فکر کردم

با دو نفر مشورت کردم برای برنامه ریزی توی خارج از کانون , گفتن ازون سایت برو بچسب به زندگیت

ی چیزی ته دلم نمیذاشت

باران خانوم گفتن ساعت کانون اومدنتو کم کن وچت هاتو تعطیل کن

سها خانوم گفتن میتونم برات ی برنامه و ی نسخه بپیچم اما من ازت شناخت عمیق ندارم

هرکسی بهترین خیر و صلاحشو برای خودش خودش میدونه

که مسافر کوچولو خانوم هم سخنی از امیر مومنان علی (ع) نوشتن که درد و درمان نزد خودته


تا اینکه دیگه رگ غیرته به جوش اومد دیگه دوباره با خدای خودم عهد و پیمانی بستم

و به عزیزترین کساش قسمش دادم

سریهای قبل هم قسم میدادما اما این بار فرق داشت چون با برنامه قرار شد پیش برم با تغییر سبک زندگیم

خدایا شکرت ممنونم ازت

الان با رقبت میتونم قران بخونم میتونم دعا بخونم چیزایی که تا همین بیست روز پیش ازشون روی گردان بودم1276746pa51mbeg8j

میدونم الان اوایلشه و جوگیرم اما همون حسی رو دارم که اوایل قدم گذاشتنم تو کانون دارم

پر از انگیزه هرچی بود الان حس بهتری دارم چند روزه سردرد ندارم

اول گفتم نمازمو بچسبم و محکمش کنم و با حضور ذهن باشه

چت هامو تا حد ممکن تعطیل کنم مگر ضرورت باشه

مقدار کانون اومدنمو به دوساعت و نیم در روز کاهش بدم

با قران و دعا آشتی کنم ی سری توصیه های دینی که طی این مدت از دوستان شنیده بودم رو انجام بدم

ی سری عادت های بد اخلاقی داشتم که باید اونارو کنار بذارم

سحرخیز باید باشم

وقت خوابم رو باید تنظیم کنم و مدتشو

با درس خوندن آشتی کنم هر روز یک صفحه بیشتر درس بخونم اونم از الان که یک ماه دیگه شب قبل از امتحان استرس نگیرم

سرکار حواسم به کار باشه و یاد بگیریم دقیق

و آخر شب چک کنم ببینم اوضاعم چطوری بوده

خدایا شکرت

هرکی تو این راه کمکم کرد خدا خیرش بده53


امیدوارم بتونم ان شاء الله که میتونم پایدار نگهش داشته باشم توکلم به خداست

یا علی
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


سلام

از چیزی که میترسیدم سرم اومد!

وضعیتم فوق بحرانیه! هیچ انگیزه ای برای ترک ندارم! هیچ انگیزه ی الهی ندارم! اصلا برام مهم نیست بشکنم یا نه! مهم نیست روزی چند بار بشکنم! دلیلشم میدونم! چون شب بعد از عاشورا شکستم! باور کنید دیگه نمیدونم چه کنم!
ثابت می کنم که می توانم. با کمک خدا می توانم ،

به توی ملعون(شیطان) ثابت می کنم که هیچ هستی! ثابت می کنم.....
دوست دارم یه روز بیام اینجا و ببینم آخرین پست برمیگرده به یه هفته پیش,یک ماه پیش,یک....
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
(1391 آذر 14، 16:45)poori نوشته است: سلام

از چیزی که میترسیدم سرم اومد!

وضعیتم فوق بحرانیه! هیچ انگیزه ای برای ترک ندارم! هیچ انگیزه ی الهی ندارم! اصلا برام مهم نیست بشکنم یا نه! مهم نیست روزی چند بار بشکنم! دلیلشم میدونم! چون شب بعد از عاشورا شکستم! باور کنید دیگه نمیدونم چه کنم!
داداشم انقدر زود ناامید نشو.
من خودم اخرین بار درست تو شب قدر شکستم...
1276746pa51mbeg8j
خیلی وحشتناک و تاسف باره نه؟
خیلی ناراحت شدم از دست خودم.
ازخودم متنفر شدم چون چند شب قبلش کلی توبه کرده بودم..
ولی همون تاسف و پشیمونی بهم انگیزه و انرژی داد که تاحالا پاک ب
مونم.
از این حس پشیمونی الانت استفاده کن و تصمیم بگیر دیگه نشکنی
مطمعن باش موفق میشی
Khansariha (48)
یاعلی
[تصویر:  7xo9iif681u74a7tyqju.png]      




[sup] خــدایــا فقـــط بخــاطـــر تــــو  ♥[/sup]


[تصویر:  474.gif]


  بفرمایید شکلکای  ترول
(1391 آذر 14، 16:45)poori نوشته است: سلام

از چیزی که میترسیدم سرم اومد!

وضعیتم فوق بحرانیه! هیچ انگیزه ای برای ترک ندارم! هیچ انگیزه ی الهی ندارم! اصلا برام مهم نیست بشکنم یا نه! مهم نیست روزی چند بار بشکنم! دلیلشم میدونم! چون شب بعد از عاشورا شکستم! باور کنید دیگه نمیدونم چه کنم!

یه سری به تاپیک مدیریت بعد از شکست بزن ، و مطالبش رو بخون ،



از خدا بخواه بلندت کنه ، وقتی بلند بشی ، معنی لاحول ولا قوة الا بالله رو میفهمی ، که تا خدا نخواد نمیتونی پاشی ،

ولی ایشالله یه توجهی به خدا بکنی میبینه که همه برنامه ریزی و کارهاش سمت بلند شدن و دوباره تلاش کردن توست

اینکه داره بت فرصت میده ،

بت عمر داده

و نعمت جوونی وسلامتی

ویه فکر خوب که درست فکر کنی و تصمیمات خوب بگیری


پس خدا تا حالا میخواسته

پس بلند شو و دستش رو ببین که میگه لاحول و لا قوة الا بالله ، بعد که بلند میشی و یهو روحیه ات بر میگرده و خوب میشی ، این تیکه که گفتم رو خوب دقت کن که واقعا خدا بلندت کرد ،

انشاءالله ، منتظریم ، خدا هم منتظر ، راه بیافت و بگو اومدم ..

53
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
(1391 آذر 14، 16:45)poori نوشته است: سلام

از چیزی که میترسیدم سرم اومد!

وضعیتم فوق بحرانیه! هیچ انگیزه ای برای ترک ندارم! هیچ انگیزه ی الهی ندارم! اصلا برام مهم نیست بشکنم یا نه! مهم نیست روزی چند بار بشکنم! دلیلشم میدونم! چون شب بعد از عاشورا شکستم! باور کنید دیگه نمیدونم چه کنم!

داداش گلم1276746pa51mbeg8j

گفتنیا رو ماسا خانوم و مجتبی عزیز گفتن

منم میگم که اینبار رو با یه دید دیگه ای شروع کن

به خودت قول بده که اشتباه گذشته رو تکرار نکنی

از مواجهه با اشتباهاتت نترس ...Smiley-face-thumb

باهاشون روبرو شو و ازشون درس بگیر

ریز انحرافات فکریت از اول تا آخرین مرحله رو درار

برای شرایط مشابه بعدی برنامه بریز

انشالله که هممون به راه راست هدایت شیم303
هیچی ...
(1391 آذر 14، 23:21)Ma Sa نوشته است:
(1391 آذر 14، 16:45)poori نوشته است: سلام

از چیزی که میترسیدم سرم اومد!

وضعیتم فوق بحرانیه! هیچ انگیزه ای برای ترک ندارم! هیچ انگیزه ی الهی ندارم! اصلا برام مهم نیست بشکنم یا نه! مهم نیست روزی چند بار بشکنم! دلیلشم میدونم! چون شب بعد از عاشورا شکستم! باور کنید دیگه نمیدونم چه کنم!
داداشم انقدر زود ناامید نشو.
من خودم اخرین بار درست تو شب قدر شکستم...
1276746pa51mbeg8j
خیلی وحشتناک و تاسف باره نه؟
خیلی ناراحت شدم از دست خودم.
ازخودم متنفر شدم چون چند شب قبلش کلی توبه کرده بودم..
ولی همون تاسف و پشیمونی بهم انگیزه و انرژی داد که تاحالا پاک ب
مونم.
از این حس پشیمونی الانت استفاده کن و تصمیم بگیر دیگه نشکنی
مطمعن باش موفق میشی
Khansariha (48)
یاعلی

البته ببخشید الان که فکر کردم یادم افتاد که بعد از شب قدرم چندتا شکست داشتم
ولی تلنگر اصلی اون شب بهم خورد.
همون شبم بود که تو اینترنت سرچ زدم و رسیدم به کانون..
الانم خیلی از خودم خوشحالم که شب قدر امسال پاک بودم.
مطمعنم شماهم میتونین41
[تصویر:  7xo9iif681u74a7tyqju.png]      




[sup] خــدایــا فقـــط بخــاطـــر تــــو  ♥[/sup]


[تصویر:  474.gif]


  بفرمایید شکلکای  ترول
(1391 آذر 14، 16:45)poori نوشته است: سلام

از چیزی که میترسیدم سرم اومد!

وضعیتم فوق بحرانیه! هیچ انگیزه ای برای ترک ندارم! هیچ انگیزه ی الهی ندارم! اصلا برام مهم نیست بشکنم یا نه! مهم نیست روزی چند بار بشکنم! دلیلشم میدونم! چون شب بعد از عاشورا شکستم! باور کنید دیگه نمیدونم چه کنم!
شكست اين نيست كه نتوني از جات بلني بشي
وقتي شكست خوردي كه ديگه اصلا از جات بلند نشي
باقدرت دوباره شروع كن
عاقبت این عشق هلاکم کند

درگذر کوی تو خاکم کند......

[تصویر:  07165097414216144584.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
نیو میلاد جان بعد شکست ، یکم احساساتی میشی ، و احتمالا حس از خود باختگی و عصبانیت ،

در مورد کانون موندن یا رفتنت ، چند روز صبر کن ، حالت که بهتر شد تصمیم بگیر ، همینطور بقیه تصمیم ها و فکر هات رو هم بذار برای وقتی که خودت رو بازیابی کردی و یکم از جات بلند شدی .

این توصیه من رو توی ذهن داشته باش ،


ایشالله روزهای آینده باز هم ببینیمت


.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان