اینجا یک جای خوب
وسط ابرها ..
وقتی میری بالای کوه یه مه غلیظی زیر پاهات میبینی
ابرهایی که باعث میشن رو صورتت قطره هایی مثل شبنم رو حس کنی و پوستت از قطره های شبنم خیس میشه
البته فقط برای یکی دو ساعت قشنگی داره ؛ اگه بخواد چند روزی مهمون باشه و جلوی دید رو بگیره اون موقع دیگه اذیتش بیشتر از قشنگیشه .
سبز و زرد و نارنجی پوشیده و عریان خزان وبهار مرگ و تولد در یک قاب
قدم زدن با یک فنجون چای در این طبیعت یا یک آهنگ آرامشبخش همراه با صدای خش خش برگ ها زیر قدم هات و صدای آروم آب در کنار صدا وچهچه گه گاه پرنده ها فارغ از هر شکست و نبود بهترین هارمونی دنیا و تسکین خوبی هست
حالا ما یبار رفته بودیم مشهد تو حرم گم شدیم وقتی بابام پیدام کرد گفت شانس آوردی پیدا شدی وگرنه نیم ساعت دیگه اتوبوس حرکت میکرد مجبور بودیم بسپاریمت به امانات و بریم
دقایق عمر ما نیز به سوی فرجام خویش می شتابند دقیقه ها به یکدیگر جای می سپارند و در کشاکشی پیاپی از هم پیشی می جویند ولادت که روزگاری از گوهر نور بود، به سوی بلوغ می خزد وآن گاه که تاج بر سرش نهادند، خسوف های کژخیم شکوهش را به ستیز بر می خیزند.
زمان که بخشنده بود ،موهبت های خویش را تباه می سازد آری ،زمان فر ّه جوانی را می پژمرد، بر ابروان زیبا شیارهای موازی در می افکند وگوهر های نادر طبیعت را در کام می کشد.
از گزند داس دروگر وقت هیچ روینده را زنهار نیست مگر ترانه ی من که در روزگار نامده بر جای می ماند تا به ناخواست،دست جفا پیشه ی دهر ،ارج تو را بستاید ویلیام شکسپیر یک سال دیگه از عمرمون گذشت...