1392 شهريور 22، 16:17
عالی گفتی پشتکار عزیز... واقعا ممنون...
منم می خواستم همین موضوع رو اشاره بکنم... هی گفتم بگم یا نگم که آخرش نگفتم!
چون موضوع این بود که موقع تحریک وقتی عقلمون از کار می افته چی کار کنیم؟
اما کار خوبی کردی بابت این اشاره ی به جا...
دقیقا مشکل ما همینه...
خیلی از ما خودمونو تا سر پرتگاه جلو می بریم... اون وقت تازه به فکر طناب نجات می افتیم! و به چه کنم چه کنم های همیشگی...
دوست داریم در نقش یه سوپرمن ظاهر شیم و خودمونو نجات بدیم!
اما واقعیت اینه...
اگه می خوای سوپرمن هم باشی... خب باش!
اما از همون اول سوپرمن باش!
همون اول اول با جدیت تمام در برابر هر چیز بد (از نوع فکری، چشمی، جسمی و ...) یه نه قاطع بگو و تمام...
چرا می ذاریم یه سری افکار چندین و چند ساعت تو ذهنمون بمونه؟
چرا چندین ساعت خودمون رو تو بلاتکلیفی انجام دادن یا انجام ندادن خ.ا قرار میدیم؟
چرا مواظب نگاهامون نیستیم؟
که اون وقت آخرش...
در یه حرکت انتحاری میشه از هر چیز بد جدا شد و سرمون رو به چیز دیگه ای مشغول کنیم...
اون وقت دیگه نیاز نداریم دنبال راه های عجیب و غریب بگردیم و آخرش هم بگیم اینا هیچ کدوم به من تو مواقع اورژانسی کمک نمی کنن!
این طبیعیه که هر کس بالاخره روزی در وضعیت اورژانسی قرار بگیره...
چه خوب که راهکارهای رهایی از این وضعیت رو بشناسیم... برنامه ریزی قبلی داشته باشیم.. خودمون رو به اورژانس کانون برسونیم والی آخر ...
اما یادمونم باشه...
هنر این نیست که هر روز اورژانسی شیم و پیروز شیم!
هنر اونه که بلد باشیم تصمیمات به جا و صحیح رو قبل از وقوع حادثه بگیریم و نذاریم کار به جاهای بالاتر بکشه...
بازم بی صبرانه منتظر شنیدن نظراتتون هستیم...
راه حلتون برای به کار گرفتن تمام دانسته هایی که درباره رفع تحریک میدونید در بحران ها چیست؟
چجوری توی اون لحظه به خودتون می قبولونید که بااااید دست ازش بکشید؟؟