1390 شهريور 1، 15:02
1390 شهريور 1، 16:56
بله توی یه مستند دسدم که تو یه قسمتش با یک حرفش کل کتاب راز رو زیر سوال برد (بگذریم)
امید جان خیلی خوش اومدی اسمت به آدم امید میده دیگه ببینیم خودت چند مرده حلاجی
.....................
یا خالق
آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید.
1390 شهريور 1، 21:02
ویرایش شده
(1390 مرداد 31، 12:33)سحرگاه نوشته است: من موجودی هستم که هیچ کدام از شما حتی نمیتونه تصورش را بکنه
همه ی ماها ، حداقل یه روز در زندگیمون از خودمون متنفر بودیم ... و حسرت روزهایی که از دست دادیم رو خوردیم ...
و شرمنده ی حرفها ، کارها و گفته هایی هستیم که نباید می گفتیم یا می کردیم و ...
اما ، تا کی قراره که خودمون رو مجازات کنیم ... تا کی شرمنده باشیم .. شرمنده ی خودمون .
و تا کی می خوایم که با خودمون بد کنیم ...
تا زمانی که خودمون با خودموون مهربونی نکنیم ، کسی بهمون محبت نمی کنه ... به نظرتون نباید به این مجازات خاتمه بدین ...
دوست داشتن خودمون کاره سختیه ... برای اینکه بتونیم دیگران رو دوست داشته باشیم لازمه که اول خودمون رو دوست داشته باشیم و برای خودمون ارزش قائل باشیم .
(1390 مرداد 31، 21:56)سحرگاه نوشته است: من خیلی خیلی خیلی بی ارزش هستم و قط میخوام که زندگی کوتاهی را داشته باشم . چون دیگه طاقت ندارم . البته از خودکشی خیلی میترسم چون میدانم کوله بار گناه ام را چند برابر سنگین میکنه
برای همین منتظر هستم که خود خدا جانم را بگیره و راحتم کنه
ارزش وجودی انسان رو خدا تعیین می کنه ... گاهی لازمه که چشمامون رو ببندیم و بذاریم اونی که دانا و حکیمه ما رو هدایت کنه ... منتظر مرگ نشستن ... یعنی هیچ .. تهی ...و شاید کمتر از تهی ...
ارزشهای زندگی رو ما باید تعیین کنیم ... و ما مسیر رو مشخص کنیم ... چرا باید منتظر حوادث باشیم!!! چرا دنیامون رو خودمون نسازیم !!!! چرا هیجان "تصمیم گرفتن" رو به زندگیمون وارد نکنیم ... چرا !!!!!
(1390 مرداد 31، 22:15)سحرگاه نوشته است: میدونید چرا من نمیتونم خودم را ببخشم ؟؟!؟
چون وقتی که داشتم گناه میکردم .. میگفتم بی خیال خدا ... الان این کار را میکنم اگه خوشم نیامد بعد توبه میکنم .
یعنی من میدانستم دارم چیکار میکنم و اون کارار با آگاهی کامل انجام میدادم و پیش خودم میگفتم که توبه میکنم
الان هر چقدر میگم توبه توبه توبه ........... اصلآ دلم آروم نمیگیره و قلبم خیلی تاریک شده
برای بخشیده شدن تلاش کن ..... و کوتاه نیا !!! اونقدر خدا رو صدا بزن که خسته شه ...و بگه ، این بندم ، به من نیاز داره ...و گرنه این همه اویزوون من نمی شد ...
سر به سجده بزار .. بار ها و بارها ... اونقدر که خدا ، دلش برات بسوزه ...
مطمئنا اون بخشیدتت .. چون تو شرمنده ای ... اما باید خودت هم خودت رو ببخشی .. پس یه یا علی بگو ..
برای خودت تلاش کن ...و برای خودت کم نذار .
------------------
جایی خوندم :
اعتراف به گناه نزد غیر خدا ، از خود گناه بزرگتر است ....
گاهی لازمه که گناهها و بزرگیشون بین خودمون و خدامون بمونه ... چرا که باعث از بین رفتن شخصیت و اعتبارمون میون اطرافیان می شه ...
(1390 شهريور 1، 12:42)m71 نوشته است: دوستان یک مطلبی میخواستم عرض کنم...
من مدت زیادیست که معده درد دارم. صبح امروز هم قرار بود آندوسکپی ازم بگیرن که نشد. نتونستم لوله رو قورت بدم بره پایین.
حالا باید باز هم با مصرف دارو و رعایتهای غذایی منتظر گذر زمان باشم تا ببینیم چی میشه. اونم تا یک ماه دیگه. (تازه حداقلش)
اینجا همه با محبتن و همدیگه رو دوست دارن. ازتون خواهش دارم در هنگام دعا من رو هم یاد کنید.
انشاءالله که مشکلی نیست ..
حتما براتون دعا می کنم ..
----------------------------------------------
دوستان ..
امشب شب قدره .. آخرین شب از شبهای قدر ...
بیاین برای دیگران دعا کنیم ... بیاین برای خودمون دعا کنیم ...
بیاین ، برای خودمون سنگ تموم بذرایم ... بیاین خودمون رو شرمنده کنیم ....
بیاین امشب به خدا نزدیکتر بشیم .. از همیشه نزدیکتر ...
بیاین ... مهربونی کردن رو از خدا یاد بگیریم ...
امشب شب بخششه ... شب آمرزیده شدن ... پس بیاین برای بخشیده شدن خودمون دعا کنیم ....
امیدوارم که امشب براتون ، شروع یه زندگی جدید باشه .
راستتتتتتتتتتی یادم رفت بگم /.....
همه ی اونایی که تلاش می کنین ... پر از امیدین .... و پر از انرژی ...
همه ی اونایی ،صبوری می کنین... با وسوسه ها می جنگین .... و پیروزین ....
و همه ی اونایی که امیدتون به اونیه که امیدش به شماست ....
خدا قوت .
نشان 100 روزه
..................
..................
هر لحظه ای که بر فرزند آدم بگذرد و او به یاد خدا نباشد ، روز قیامت حسرتش را خواهد خورد .
رسول اکرم (ص)
1390 شهريور 2، 10:18
من وقتی که با جنس مخالف روبرو میشم و میخوام باهاش حرف بزنم و یا اینکه اصلآ هیچ کاری نکنم هم استرس شدید منو میگیره
به خدا هیچ نیت و غرزی هم ندارم . ولی نمیدانم چرا اینطور میشه
اگه در جمع تمام پسرانه باشم اصلآ هیچ مشکلی ندارم و خیلی عادی هستم ولی متاسفانه این مشکل منو خیلی اذیت میکنه
جالب اینجاست که یه خواهر دارم 2 سال از من کوچیکتر است و با دخترای فامیل هیچ مشکلی ندارم
به نظر شما چیکار کنم تا این استرس از بین بره؟
1390 شهريور 2، 11:21
باید یکمی اجتماعی تر بشین
با مرور زمان این مشکلتونو هم میتونین حل کنین اگر خدا بخواهد
برای اینکه استرس نگیردتون سعی کنین به چشمهای خانومها هنگام صحبت کردن نگاه نکنین
این میتونه موثر باشه
.....................
یا من له المستند
آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید.
1390 شهريور 2، 12:11
ویرایش شده
نقل قول: من یه مشکل بسیار بزرگ دارم :اتفاقا من هم این حالت رو دارم ، البته دارم روش کار می کنم
من وقتی که با جنس مخالف روبرو میشم و میخوام باهاش حرف بزنم و یا اینکه اصلآ هیچ کاری نکنم هم استرس شدید منو میگیره
به خدا هیچ نیت و غرزی هم ندارم . ولی نمیدانم چرا اینطور میشه
اگه در جمع تمام پسرانه باشم اصلآ هیچ مشکلی ندارم و خیلی عادی هستم ولی متاسفانه این مشکل منو خیلی اذیت میکنه
جالب اینجاست که یه خواهر دارم 2 سال از من کوچیکتر است و با دخترای فامیل هیچ مشکلی ندارم
به نظر شما چیکار کنم تا این استرس از بین بره؟
به خاطر اینه که حس می کنیم که طرف داره در مورد رفتار و طرز صحبت ما قضاوت می کنه و خیلی به تصور طرف مقابل اهمیت میدیم
این باعث میشه رفتارمون غیر عادی بشه، مثل کسایی که جلوی دوربین وایسادن
سحرگاه جان ، الآن شما چندین سال فرصت داری تا خودت رو کامل تر کنی. پس حداکثر استفاده رو ازش ببر
1390 شهريور 2، 13:03
جلوشون استرس میگیرم
ولی وقتی که سرمو پایین میندازم و صحبت میکنم بهتر میشه استرسم
امیدوارم 3 تایی یه فکری براش پیدا کنیم
....................
یا آخر
آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید.
1390 شهريور 2، 13:29
تنها راه رهایی مان ابراز عشق به اوست
عاشق خدا باشیم تا شیطان عاشق ما نباشد
عاشق خدا باشیم تا شیطان عاشق ما نباشد
1390 شهريور 2، 14:06
آخه اگه من دختر باشم . از این رفتار خیلی بدم میاد
یا مثلآ با بعض از دخترا حرف میزنم : یه طوری چادر را دور خودش میپیچه و از من دور میشه و سرش را میندازه پایین . که من فکر میکنم یه قاتل روانی هستم و الانه که برای طرف در برم
1390 شهريور 2، 14:12
ویرایش شده
خانم های کانون دست به کار بشین سحرگاه منتظر پاسخ شماست
تنها راه رهایی مان ابراز عشق به اوست
عاشق خدا باشیم تا شیطان عاشق ما نباشد
عاشق خدا باشیم تا شیطان عاشق ما نباشد
1390 شهريور 2، 14:19
من خيليا رو ديدم كه اينطورين
من اينو گذاشتم به حساب نجابتشون
اما...
همون لحظه يكي ميگه چقد خجالتي
اما من به شخصه اينو بي احترامي نميدونم
من 2 سال كارشناسي ام كه تموم شد باورتون نميشه اما وقتي آقايون كلاسمون حتي اونايي رو كه باهاشون بيشتر در ارتباطم ميبينم نميتونم تو چشماشون مستقيم نگاه كنم!!!
به نظر من اين بي احترامي نيست
اما دوست عزيز
ما بايد تكنيك هاي اجتماعي شدنو ياد بگيريم
بلاخره بايد تو اين جامعه با مرد و زن در ارتباط باشيم
مستقيم تو چشماشون نگاه نكن هر از چند گاهي يه نگاهي كه طرف فك نكنه اصلن بهش توجهي نميكني!!!
اميدوارم تونسته باشم كمكي بكنم
هرچند كه من كوچيكمو بلد نيستم قشنگ حرف بزنم
ﺗﻮ ﺭﺍ نمی ﺩﺍﻧﻢ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ روزهای ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می ﻧﺸﻴﻨﺪ
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ های ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
روزی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ می ﺭﺳﺪ
ﻭ ﻣﺎ برای یک ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
آنچنان ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ است..
قرار عاشقی...
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ روزهای ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می ﻧﺸﻴﻨﺪ
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ های ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
روزی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ می ﺭﺳﺪ
ﻭ ﻣﺎ برای یک ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
آنچنان ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ است..
قرار عاشقی...
1390 شهريور 2، 17:54
نظر من:
نه منم ناراحت نمیشم ..
البته بستگی به طرز برخورد طرف هم داره
همونطور که مسافر کوچولو گفت می تونی هراز چند گاهی نگاه به صورتش بکنی
تا بی ادبی محسوب نشه ....ولی جای نگرانی نداره چون در برخوردها اینچنینی اگر واقعا قصد شما خیر باشه که هست
شخص مقابل کاملا متوجه میشه که عملکرد شما از نجابت هست و از روی غروز یا بی اعتنایی و... نیست
---------------------
اونی که آقا سحرگاه گفتن که بهشون برخورده ...
حتما رفتار دختره خیلی تابلو بوده و زیاده روی کرده شایدم مغرور بوده
1390 شهريور 2، 18:33
ویرایش شده
(1390 شهريور 2، 14:06)سحرگاه نوشته است: یا مثلآ با بعض از دخترا حرف میزنم : یه طوری چادر را دور خودش میپیچه و از من دور میشه و سرش را میندازه پایین .ممکن است مشکل از زبان بدن شما باشه. مثلا رعایت نکردن دایره آسایش طرف مقابل.
در کتابی از برایان تریسی خوندم برای گفتگوهای اجتماعی ، تجاری ، کاری... فاصله شما از طرف مقابل باید 2 تا 6 قدم باشد. اگر نزدیک تر بروید ممکنه طرف مقابل احساس ناامنی بکنه.
تا جایی که یادمه... از 6 تا 10 قدم محدوده ایمن شما در مقابل افراد غریبه است. ورود ایشان به این فضا به شما هشدار خواهد داد.
فاصله کمتر از 2 قدم هم فقط مختص نزدیک ترین افراد به شماست. مثل اعضای خانواده.
(من خودم این رو تجربه کرده ام. یکی دختران فامیل این نکته رو رعایت نمیکنه و وقتی میخواد حرف بزنه خیلی میاد جلو - در حد یک قدم - و تو چشای آدم زل میزنه. اصلا احساس خوبی به آدم نمیده.)
ضمنا من خیلی با نگاه نکردن موافق نیستم. البته فکر میکنم اگر نشانه حیا باشه بد نیست.
1390 شهريور 3، 8:51
ویرایش شده
We are sorry but we require 10 posts to send a PM.
این راه جواب نمیده!! - در راستای تبادل تجریبات
یکی از راه هایی که من واسه ترک طی کردم درمان داروویی بود. یه بار از طریق روانپزشک و یکبار هم از طریق اورولوژیست. که هردوی اینها بر پایه درمان دارویی کار میکنن. اما همونطور که حدس میزنید هیچکدووم جواب نداد... چرا؟ چون خودارضایی کاملا ریشه روانی داره!
بنابراین به تجربه خدمت دوستای گلم پیشنهاد میدم دنبال دوا دارو یا معجزه پزشکی نباشید ، مطمئن باشید کارهایی مثل همین حضورمون توی کانون در کنار هم خیلی تاثیر گذارتره.
1390 شهريور 3، 10:42
نقل قول: ممکن است مشکل از زبان بدن شما باشه. مثلا رعایت نکردن دایره آسایش طرف مقابل.ممنون ، نکته خیلی خوبی بود
در کتابی از برایان تریسی خوندم برای گفتگوهای اجتماعی ، تجاری ، کاری... فاصله شما از طرف مقابل باید 2 تا 6 قدم باشد. اگر نزدیک تر بروید ممکنه طرف مقابل احساس ناامنی بکنه.
تا جایی که یادمه... از 6 تا 10 قدم محدوده ایمن شما در مقابل افراد غریبه است. ورود ایشان به این فضا به شما هشدار خواهد داد.
فاصله کمتر از 2 قدم هم فقط مختص نزدیک ترین افراد به شماست. مثل اعضای خانواده.
(من خودم این رو تجربه کرده ام. یکی دختران فامیل این نکته رو رعایت نمیکنه و وقتی میخواد حرف بزنه خیلی میاد جلو - در حد یک قدم - و تو چشای آدم زل میزنه. اصلا احساس خوبی به آدم نمیده.)
البته به نظرم منظور قدم معمولیه
در مورد حرف زدن با همجنس هم این موضوع وجود داره.
به نظرم اگه رابطه بر اساس احترام باشه، خود به خود رفتارمون طوری میشه که باوقار به نظر میاد و به فرد مقابل بر نمی خوره.