به نام خدا
جان به فدای عاشقان ، خوش هوسی است عاشقی
عشق پرست ای پسر، باد هواست مابقی
نقل قول:
پیروز روز هفتم / 358 روز مانده
پیروز جان
سال زیبایی خواهی داشت
در واقع بهترین سال زندگیت
نه به خاطر چیزهایی که ممکنه برات اتفاق بیفته
بلکه به خاطر هدف بی نظیرت
و به خاطر همه ی تلاش ها و کارهایی که به خاطر این هدف خلق می کنی
و سفری کنی که هنوز نرفته ای ، روزهایی که به انجام نرسانده ای
بیا ره توشه برداریم، قدم در راه بی فرجام بگذاریم
و در این بهار آزاد بشیم از همه ی عادات و اعتیاد هایی که
سالیان سال در اسارت اونها بودیم
آخرین ترانه ی پرنده در بهار
اولین حکایت بهار از پرنده نیست
سال ها پرنده خواند و ماند در قفس
بی که با بهار
در کران دشت ها و باغ ها
همسفر شود
سال ها بهار
آمد و به هر که در مسیر خویش
عشق هدیه داد
بی که از اسارت پرنده در قفس
با خبر شود
اگرچه سالیان سال در قفس بوده ایم ولی
چنین قفس نه سزای من خوش الحان است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
و گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند .
با آرزوی آزادی
و پیروزی برات داداش
نقل قول:
نقل قول: سلام بازم تو این مبارزه سخت باختم.
اما میخوام این دفعه تا ته این مبارزه را ادامه بدم تا از شرش راحت شم و علت شکستم اینه که نمازهام را نخوندم و چشمام را کنترل نکردم.
دفعه قبل هم به نظرم آقا امام حسین (ع) (زیارت عاشورا)کمکم کرد که 13 روز و 19 ساعت پاک باشم.
بسوی موفقیت/14 فروردین/0 روز خوب
داداش عزیز
خوشحالم که می خوای مبارزه کنی
تلاش کنی
هر چند سخت باشه ، هر چند خسته بشی
فقط به زانو در نیای
فقط به راهت ادامه بدی
و چه زیباست زیارت عاشورا
طغیان در برابر بدی ها و شهادت در مقابل حق
امیدوارم داداش عزیز با همه ی قدرتت تلاش کنی
که هر روز شهید بشی و کشته ی راه حق و خدا بشی
یعنی هر روز در مقابل حق سر تعظیم فرود بیاری
در مقابل این بدی بایستی
خوشحالم که نومید نشدی
و آنکه از رحمت خدا نومید شد ابلیس می شود
(ابلیس در لغت به معنی مأیوس از رحمت خدا است)
نومید مشو جانا کاومید پدید آمد
اومید همه جانها از غیب رسید آمد
نومید مشو ای جان در ظلمت این زندان
کان شاه که یوسف را از حبس خرید آمد
ای شب به سحر برده در یارب و یارب تو
آن یارب و یارب را رحمت بشنید آمد
ای درد کهن گشته بخ بخ که شفا آمد
وی قفل فروبسته بگشا که کلید آمد
و زمانی که به خدا امید داری از درگاه او رانده نمی شوی
آن زمان است که یگانه ی بخشنده می گوید :
نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم***که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم***که من تو را نگذارم به لطف بردارم
و چه سعادتی که با لطف خدا به زیبایی و پاکی برسی
و این عیدی است زیبا
یک شبه نمیشه همه ی عادات را عوض کرد ولی میشه
ذهنیتت را عوض کنی و مسیری که میرفتی را عوض کنی
میشه سفری را شروع کرد ، سفری زیبا و سخت
و با ایمان و پر امید به راه خودت ادامه بدی و بگی
از مرگ چرا ترسم کو آب حیات آمد
وز طعنه چرا ترسم چون او سپرم آمد
امروز سلیمانم کانگشتریم دادی
وان تاج ملوکانه بر فرق سرم آمد
از حد چو بشد دردم در عشق سفر کردم
یا رب چه سعادتها که زین سفرم آمد
وقتست که می نوشم تا برق زند هوشم
وقتست که برپرم چون بال و پرم آمد
وقتست که درتابم چون صبح در این عالم
وقتست که برغرم چون شیر نرم آمد
و آن زمان عیدی است واقعی
و آن زمانه که همه ی غم هامون به شادی تبدیل میشه
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
برگیر و دهل میزن کان ماه پدید آمد
برخیز به میدان رو در حلقه رندان رو
رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد
غمهاش همه شادی بندش همه آزادی
یک دانه بدو دادی صد باغ مزید آمد
موفق باشی در این مسیر زیبا
Top of Form
Bottom of Form
و پیش به سوی موفقیت