1396 آذر 6، 6:06
خوبید من برگشتم ایشالله که مفید باشم
Majid78/
۱۱ابان
۲۵روز خوب
(1396 آذر 17، 0:27)aliunknown نوشته است: علی / ۲۴ آبان / ۲۳ روز خوببه به داداش علی عزیز خیلی خوشحالم که میبینمت توی این قسمت از مسابقه و بیشتر خوشحال میشم که بیای ماهانه پیش خودمون خوب خوب خیلی عالیه ۲۳روزا رفتی دیگه چیزی نمونده پیچ اول این مسابقه را رد کنی ببینم چه میکنی رفیق شفیق خودم
امشب قدم زدن تنهایی با آهنگ خیلی تاثیر گذار بود . اگه بشه هر شب انجامش میدم . مخصوصا تو این هوای سرد پاییزی بیشتر میچسبه ....
(1396 آذر 19، 9:39)atrisa نوشته است: سلام چراکسی منو ارجاع نداد اینجاسلام بر آبجی
بدون دعوت اومدم ی جوری
پ ن:آتریسا/26ابان/20+2روزخوب
(1396 آذر 19، 13:32)aliunknown نوشته است: علی / ۲۴ آبان / ۲۵ روز خوبسلام بر داداش علی
ناراحتم . ناراحت از اینکه بخاطر خ.ا از همه چیز عقب افتادم .
یه حساب سر انگشتی کردم دیدم الان خیلی چیزا میتونستم یاد بگیرم ولی بخاطر اینکار در حد ۱۰۰ سال عقب افتادم .
کاش این حس هم دست از سرم برداره ..... باید از نو شروع کرد ....
مثل یه جنگ که همه چیزت بابتش از دست رفته و الان باید دوباره شروع به ساختن اونا کنی
(1396 آذر 22، 0:26)aliunknown نوشته است: سلاام به همه
علی / ۲۴ آبان / ۲۸ روز خوب
۴ هفته بدون خ.ا گذشت .... روز هشتم برام خیلی سخت بود و یادمه داشتم میرفتم سراغش .... اما نمیدونم اسمشو چی بزارم . هر چی که بود من رو نجاتم داد و همون روز یه فکر اساسی برای تنهاییم ریختم . و باعث شد بقیه ی راه رو بدون هیچ وسوسه ای ادامه بدم . به یه نقطه ای رسیدم که حتی فکر گناه هم به سرم نمیزد و این خیلی عالیه امیدوارم هیچوقت فکر گناه تو سرم شکل نگیره . روز نهم ترکم بود که احساس عذاب وجدان خیلی بدی گرفتم که تا بیشتر از دو هفته ادامه داشت .... اما بهم کمک کرد که دیگه فکر گناه نکنم . همینطور بهم کمک کرد همیشه تو ذهنم تکرار بشه که بعد این کار لعنتی چه حسی تو درونم ایجاد میشه . و کلی چیز دیگه که نمیدونم چجوری بگم دست به دست هم دادن و باعث شدن حالم بهتر بشه . الان روز به روز احساس تنفر از خودم کمتر میشه . خیلی حس عالیه .... من که حتی از دیدن خودم تو آینه خجالت میکشیدم الان میتونم سرم رو بالا بگیرم و بگم بالاخره از پسش بر اومدم ....
یه دفترچه یا حتی دفتر یا هر چیزی که بشه روش نوشت پیدا کنید و خاطرات ترکتون رو توش بنویسید . هر روزی که سپری میکنید رو توصیف کنید . حتی اگه شکستم خوردید بازم بنویسید . بعد آخر هر هفته خاطرات رو بخونید . انقدر لذت میبرید از اینکه تونستید مقاومت کنید که نمیتونم بگم چه حسی داره . اگه هم شکست خورده بودید اون عامل رو کامل مهر و موم میکنید که دیگه در دسترس شیطان نباشه . خیلی خیلی به پیشرفتتون توی ترک کمک میکنه . نگید حالشو ندارم . از همین الان دست به کار بشید .... یبار امتحان کنید اونوقت هر شب ۱۵ دقیقه بهش اختصاص میدید ....
از صمیم دلم آرزو میکنم که کسایی دچار خ.ا هستن هر چه زودتر از شرش خلاص بشن .
انگیزتون رو از دست ندید ..... و به خودتون افتخار کنید که قدم توی مسیر پاکی گذاشتید .
ممنون که وقت گذاشتید و خوندید . امیدوارم تونسته باشم کمکی هر چند کوچیک کرده باشم