1390 مهر 9، 13:17
من یه مشکلی دارم که نمیدونم چجوری بگم البته حل کردنشم با من نیست
پدر و مادرم از چندسال پیش باهم مشکل دارن و این هروز بدتر میشه درصورتی خوبن که اصلا با هم کاری نداشته باشن و حرف نزنند
اما انتظارایی که از من دارن جالبه
هر دو شاغلن (مربی ورزش) مادرم تحصیل هم میکنند کلا وقتی دانشگاهن و باشگاه هم دارند من باید برم جاشون باشگاه توی طول تابستون هروز صبح و عصر باشگاه بودم این دومین تابستونی بود که اینجوری گذشت و البته کارای خونه و ناهار درست کردن و ازین حرفا
اما سر صحبت که میشه میگن تو هیچ کاری نکردی ما ازت راضی نیستیم هیچ پیشرفتی نکردی گفتم اخه من با کدوم وقت ازادم برای خودم باشم میگن اگه میگشتی وقت ازاد پیدا میکردی
این فقط 1 نمونشه
من روحیم خیلی داغونه واقعا شرایط همه جوره بهم فشار اورده اصلا نمیتونم حتی درس بخونم الان تقریبا 2ساله افت زیادی داشتم واقعا نمیدونم باید چکار کنم ازین بحثا خسته شدم
یجوری شدم که دلم میخواد برم یجایی که هیچکس نیست
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...