1397 آبان 21، 13:48
(1397 آبان 20، 16:19)قاصدک نوشته است: و یه سرپرست باحال برای اینجا میخواییم..من باحال نیستم سرپرستم نیستم ولی میتونم فراش مکتبخونه شم و اب و جارو بزنم و لیست رو بروز کنم
(1397 آبان 21، 13:48)مهرخدا نوشته است: من باحال نیستم سرپرستم نیستم ولی میتونم فراش مکتبخونه شم و اب و جارو بزنم و لیست رو بروز کنماین عالیه.
(1397 آبان 21، 16:25)آقای اراده نوشته است: من ازین بچه درس نخونا هستش میان مکتبخونه تخمه میشکنن
از همونام
رفیق ناباب رامین هستم
پ .ن : ببخشید این سرو صدا تاپیک جشن میاد اینجاها
نقل قول: جـــــوایـــــــــــز
پایان دومین هفته همراه کتاب : مدال آبی کتابخوانی + 1 اعتبار سبز
پایان چهارمین هفته همراه کتاب : مدال سبز کتابخوانی + 2 اعتبار سبز
پایان ششمین هفته همراه کتاب : مدال نارنجی کتابخوانی + 3 اعتبار سبز
(1397 آبان 23، 0:27)رامین. نوشته است: اسم تاپیک : مکتبخونهرامین تخمه ها رو بیار
با بچه های نمونه
خوشحال و شاد کنار هم
درس میخوندن دورهم
درس میخوندن همگی
رامین اومد به تازگی
رامین میگفت نخونین درس
مطالعه کاری مسخره س
درس چیه ؟ کتاب چیه؟
عاقل و معقول چیه؟
درد چیه؟ دوا چیه؟
عاشق معشوق چیه!
آرمین اومد تبر به دست
مدیر کل با رنگ سبز
با نیسان شاسی بلند
ابرو کمون موها کمند
پیاده شد از ماشینش
غرق به خون تا آستینش
عربده زد رامین کجاست
اون پسر پر کم و کاست
عقل نداره این پسر؟
از حرف ما کو اثر؟؟؟
رامین اومد کشمش به دست !
یه گوشه از تاپیک نشست
آرمین اومد بالا سرش
واسه کتاب کوچیک ترش
عایا بدم ؟؟؟؟؟؟؟؟
عایا ندم ؟؟؟؟؟؟؟؟
به همه کسونش نمیدم ؛ به راه دورش نمیدم ؛ به حرف زورش نمیدم
به کسی میدم درسخون باشه ؛ زرنگ باشه و خرخون باشه
کتاب من ؛ رفیق من ؛ همنفس شفیق من
عره بره اوروم بره ؛ امام خمینی رهبره
رییس کل کشوره
شاه خره !
قافیه چون تنگ آید ؛ شاعر به جفنگ آید
رامین به درس آید؟؟؟ به زور تبر شاید !
گفتیم اینهمه اراجیف از چه رو؟
صرفا از جهت حفظ آبرو
در خانه تنها بودیم همی
ناگهان شیطان درب دل بگشود کمی
بگفتا که هفت روزی بیش پاک نیستی
بسپار این عهد را به دست نیستی
بگفتم آرمین با تبر به درسم وادار نمود
رستم و افراسیاب را بگفتا از بر نمود
امروز درسم عقب است ؛ دگر مجالی برای شکست نیست
باید درسم را بخوانم که مرا به زور تبر با آرمین عهدیست
بگفتا رستم و سهراب و افراسیاب رو بیخیال
تهمینه را دریاب ؛ شهرناز و سین دخت و نوخیال
هر کدام پسندی بگو آستین بالا زنم
در تلگرام و اینستا صحبتی همین حالا زنم
دختری پیدا کنم بمانی انگشت دهان
ملیکا و پارمیدا و رزیتا ؛ زیبا و شیرین بیان
گر داخلی نخواهی بگو تا کیس خارجی جورش کنم
جنیفر ؛ آنجلینا یا سلنا ؛ یک ندا ده تا همی تورش کنم
تا جوانی زندگی کن به وقت پیری باب توبه در هم بزن
عیش و نوشت را بکن ؛ پیکی بریز و پیاله بر هم بزن
بگفتم یا شیخ ...
مرز بین مرگ و زندگی به تار مویی بند است
ارزش این دنیا بگو اخر مگر چند است؟
دست به دست هم تا توانی بر پاکی هم یاری بکن
شاید فردا دیر باشد ؛ حال که دستت میرسد کاری بکن
به زور تبر و نیسان شاسی بلند
درس بخواندیم و گریختیم از این گزند
پاک ماندیم و نلرزیدیم همچو بید
تا خاری گردد به چشم آن ابلیس پلید
ابلیس دشمنی بی رحم و رجیم و نا به خرد
که زین پست تر اندیشه برنگذرد !
نقل قول: طبق این قانون
باید به خانم کوئین مدالهای ابی ، سبز ، نارنجی + 6 اعتبار داده شه
به اقای ارمین مدالهای ابی ، سبز داده شه + 3 اعتبار داده شه
به خانم عطر رهایی مدال ابی + 1 اعتبار داده شه
به امید کسب مدالهای بیشتر
دوستان نامبرده بررسی خواهد شد کدام مدال رو نگرفتند تا بهشون داده شه