سلام با اجازه برادر پارادایس منم یه تجربه انتقال بدم:
از بچگی من سر مذرعه کار میکردم کمک پدرم و برادرهام. اما متاسفانه تابستون که میشد برخی از دوستام میرفتن شاگرد مغازه میشدن ولی من نمیرفتم نمیدونم کمبود اعتماد به نفس بود یا چیز دیگه ای داداشم فروشندگی میکرد ولی من نمیرفتم کار میکردم ها ولی کارم سر مذرعه بود که عایدی برای خانواده داشت ولی برای خودم نه.
ارشد که اومدم یه روز یکی از بچه ها گفت میای شاندیز رستوران کار کنی؟ من گفتم آره میام. روز اول که رفتم واقعا استرس داشتم کارش خدماتی بود ظرف شستن و اینها ولی خب ترس بچگی باهام بود همش میترسیدم خرابکاری کنم یا صاحب کار بگه فردا نیا. پول نمیدادن و من اومدم بیرون. ولی این ترسم به مقدار خیلی زیادی ریخت بعدش چند روزی هم رفتم تریای دانشکده کار کردم.کاملا برای رفتن تو شرایط جدید شغلی آماده نشدم ولی خوب یه خرده الان استرسم کمتره که برم توی یه کار تجربه خیلی خوبی بود.
پیشنهاد ویژه م به بچه هایی که دانشجو هستن اینه که بزنن تو خط پروژه و ترجمه واقعا پولش عالیه. خوبی این کار اینه که نیاز به تبلیغ هم نداره شما کارتو خوب انجام بدی اینقدر بهت پیشنهادات جورواجور میشه که خیلیهاشون رو رد میکنی. تازه ارزش افزوده هم برای خودتون داره مثلا وقت میزاری یه نرم افزار رو یاد میگیری بعدش دیگه هر چی کار بهت پیشنهاد بدن تو اون حوزه دو سوت انجام میدی. از انجام دادن پروژه های دوستان و همکلاسیاتون شروع کنید.