امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
حافظ
 سپاس شده توسط
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

شهریار
 سپاس شده توسط
 آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
حافظ
 سپاس شده توسط
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
حافظ
 سپاس شده توسط
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
حافظ
 سپاس شده توسط
راه گم کرده و با رویی چو ماه امده ای
 
مگر ای شاهد گمراه به راه امده ای 

شهریار
 سپاس شده توسط
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود


دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

 حافظ
 سپاس شده توسط
دلبرا بنده نوازيت که آموخت بگو

که من اين ظن به رقيبان تو هرگز نبرم

حافظ
 سپاس شده توسط
مست عشقم مست شوقم مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست 

فکر میکنم از مولانا باشه
 سپاس شده توسط
تا دل به برم هوای دلبر دارد

افسانهٔ عشق دلبر از بر دارد

قاانی
 سپاس شده توسط
در جوانی جان گرگت را بگیر 
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر 

فریدون مشیری


یادمه یه دوره ای از هر سه تا امضای کاربرای کانون ,دوتاش همین شعره بود  4chsmu1
 سپاس شده توسط
روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
پیش شمع آتش پروانه به جان گو درگیر
حافظ 
 سپاس شده توسط
روز پیری گر چه باشی همچو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر

فریدون مشیری
 سپاس شده توسط
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است
حافظ
 سپاس شده توسط
تو تاج بخشی ومن شهریار ملک سخن
به دولت سرت از افتاب دارم تاج 

شهریار
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان