امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

سلام
فکر بدیه آقای همساده!!!

هم خودتون میدونین.. هم من دارم تاکید میکنم..

حجت تمامه ها..
1

بزنین ب ی کاری..
تغییر موقعیت بدید..
قرآن بخونین..

رها کنین این فکر رو..


موفق باشین..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

[dir=rtl]بابا فیلم و عکس و اینا خیلی راحتتره کنترل کردنش...
الان من شرایط گناه کاملا واسم فراهمه...
سرم از درد داره میترکه...
قرآن میخونم...
خودمو به هر کاری که بگین مشغول کردم...
خسته شدم از عوض کردن خطهای موبایلم...
من هر وقت فرصت ارتباط با جنس مخالف واسم پیش اومده تو این دو سال اکثر مواقعی که خودمو نجات دادم با استفاده از خودارضایی بوده...
الان وقتی دعوت به گناه شدم و نمیتونم از مسکن خودارضایی استفاده کنم خیلی به هم ریختم...
فلانی میگفت بریم فلان جا منم معتاد جنسی وسوسه میشدم ولی خودارضایی که میکردم فکر اون از سرم بیرون میرفت...
راه همینه که میگید همش میخوام این افکار و وسوسه ها رو رها کنم...عاجز شدم

 [/dir]
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
همچنان قرمز
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
[dir=rtl]آقا من مرز ارتباط عاطفی و اینا رو خیلی وقته رد کردم.روم به دیوار منظورم رابطه خیلی ناجوره
بدبختی اینه که من اونی که میخوام باهاش ازدواج کنم رو پیدا کردم.خانواده هامونم میدونن ولی موافقت نکردن تا موقعی که من شرایطم جور بشه.الان حدود 6 ماه هست که با ایشون ارتباطمو کمتر کردم که مبادا خدای نکرده عشقم به شهوت آلوده بشه.به هر بدبختی بوده ایشون هم راضی شده
من متاسفانه از چند سال پیش ارتباطات بسیاری با جنس مخالف داشتم.اول از پیامک و تل و چت دوستانه شروع شده  بعد رسیدبه حرفایه عشقی و احساسی بچه گانه و دروغ بعد  به حرفایه ناجور بالای 18 بعد رسیده به سینما و پارک بعدشم این اواخر که تو منجلاب دست و پا میزدم رسید به ....
خودمم باور نمیکنم که اینقدر سریع یکی پس از دیگری مرزها رو رد کردم.
خب به همین دلایلی که شما گفتین و از مکافات عمل میترسیدم اغلب موارد که فرصت گناه بدتر از خودارضایی فراهم میشد من با استفاده از خودارضایی یه جوری خودمو نجات میدادم بماند که گاهی خودارضایی هم جواب نمیداد.
اما الان نه میخوام خودارضایی کنم نه میتونم فکرمو از پیشنهادی که شده منحرف کنم.
الان به انجمن و راهنما و دوستایه بهبودیمم دسترسی ندارم اومدم شهر خودمون دیگه خوابگاه نیستم.
 
هر وقت فکر میکنم چه رابطه های قشنگی رو به گند کشیدم حالم بد میشه.
 [/dir]
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
[dir=rtl]راستی من  با اینکه آدم به شدت حساسی هستم ولی استثنا هرکی هر حرفی توهینی فحشی دری وری که اینجا تو اورژانس بهم بگه ناراحت نمیشم.هر چی به ذهنتون میرسه که شاید کمکم کنه من بدون مسکن خودارضایی بتونم دردمو کم کنم بگید.[/dir]
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام
خوبيد؟
من مدتي با يه روان شناس اينترنتي صحبت مي كردم خيلي حرفاي خوبي بهم زدن
تكنيك هايي كه بهم گفتن چند تا شونو كه انجام واقعا ارامش بخش بودن
يكيش همينه

تكنيك پرش آگاهانه ذهن

تمريني که براي تمرکز فکر به شما توصيه مي کنيم تمرين پرش آگاهانه فکر است. شما به اين شکل ياد مي گيريد که هر زمان که روي يک موضوع خاص فکر مي کنيد، به سرعت فکر خود را بر موضوعي ديگر متمرکز کنيد. براي اين منظور شما آرام و ريلکس مي نشينيد و به يک موضوع فکر مي کنيد. هر موضوعي را که دلتان مي خواهد انتخاب کنيد و به آن توجه کنيد.  اين موضوع مي تواند تصويري عيني و يا تجسمي ذهني داشته باشد. مثلاً به ماه فکر کنيد که در تاريکي آسمان، روشن است و نور مي دهد. بعد از چند دقيقه که کاملاً فکر خود را متوجه تصوير نموديد، خيلي سريع برگرديد و فوراً به يک موضوع مورد علاقه ديگر فکر کنيد. مثلاً به يک درخت. مراقب باشيد وقتي به درخت فکر مي کنيد، فکر قبلي يا تصوير ماه به ذهنتان نيايد و کاملاً به جزييات درخت فکر کنيد. بعد از چند دقيقه به فکر خود جهش دهيد و به موضوع سومي فکر کنيد. توجه داشته باشيد که روي هر سوژه بايد حدود دو دقيقه توقف کنيد. اين تمرين اگر چه ممکن است در ابتدا کمي مشکل باشد و افکار و تصاوير قبلي برايتان مزاحمت ايجاد کنند، اما خيلي زود پس از چند روز تمرين برايتان راحت مي شود.


اين تمرين خيلي كمك مي كنه

از اون تمريناست كه نه فقط اوقات اورژانس بلكه همه روزه بايد انجام بشه

حيفه اگر از دستتون در بره

[تصویر:  nasimhayat.png]
همساده جون بچه ات بی خیال شو،   به جای این فکرای مزخرف که میاد تو سرت به این فکر کن که الان مشکلی که هست که خونواده هاتون مخالفت میکنن رو برطرف کنی ( منظورم اینه مثلا مشکل مالیه یا مشکل کار شماست یا هرچی ) ، این مشکلو زودتر  حل کن که دیگه این همه هم عذاب نکشی ، انصافا ما ها مغز خر خورده ایم که دیر ازدواج میکنیم ، من هرچی فکر میکنم می بینم که  خودم  واقعا مغز خر خوردم ! Smiley-happy114 البته درست ترش اینه که به لطف جامعه و مسوولان عزیز که شرایط رو جوری کردن که من و امثال من مغز خر بخورن Khansariha (13)​، گذشتت هم که تموم شده ، برای خودت و کسایی که باهاشون بودی از خدا طلب بخشش کن، این یکی هم که قراره باهاش ازدواج کنی و خونواده هاتون هم در جریانن مشکلتو سریعتر حل کن که انقد دیگه فشار تحمل نکنی،
حالا یه زحمتی بکش خودت مارو نصیحت کن، منم حالم امروز جالب نبود ، نامردا چرا منو نصیحت نکردید؟ نگفتید بچه میره کار دست خودش میده؟ حالا خدارو شکر فعلا به خیر گذشته ، ولی جون مادرتون نصیحت کنید منو، من حالم جالب نیست، ولی تا حالا دست از پا خطا نکردم خداروشکر
راستی همساده ، از الان دیگه اسم مسکن رو روی خود ارضایی نزار،  اینجوری برات عادی میشه که یه مسکنه ، در صورتی که یه گناهه، اونم یه گناه کبیره ، اصلا هم مسکن نیست ، فقط توی لحظه و یه روز شاید اثر داشته باشه وگرنه میدونی که از چند ساعت بعدش احساس اضطراب آدم چند برابر میشه


پس خاستی در مورد خود ارضایی بنویسی بگو گناه خود ارضایی ، مسکن تعطیل . 
سلام میتوانم خانم
داداش میتوانم
و داداش وجدان بیدار از همه تون ممنونم
حرفاتون خیلی بهم کمک کرد و در آینده کمک خواهد کرد
خدا رو شکر واسه اینکه شما هستین
ایشالا این مرحله رو هم رد میکنم
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
Wink 
با سلام به آقای همساده و اقای وجدان پاک
واقعیتش اینه که همه ما تو یه مقطع زمانی این افکار و احساسات بهمون حمله میکنه.مشکل ما اینه که همه ما فکر می کنیم مساله خ ا با ازدواج و یا برقراری رابطه ج ***ی حل میشه ولی اصلا اینطور نیست، اگه یه سری به سایت های مشاوره روانشناسی بندازید افراد متاهل زیادی میبینید که یا خودشون یا همسرشون به این اختلال گرفتار هستن.به نظر من ازدواج فقط میتونه به مدت کوتاه بخشی از مساله خ ا رو بهبود ببخشه ولی همه مشکل رو حل نمی کنه.
من خودم مدتها به این قضیه فکر میکردم بعد که هیچ کاری از دستم بر نمیومد خ ا رو انجام می دادم. الان مدت زیادی هست که اصلا به ازدواج یا رابطه ج *** ی فک نمی کنم، به محض اینکه این افکار سراغم میاد سریع خودم رو دعوا میکنم یا فکرم رو به چیز دیگه ای مشغول میکنم، حتما مکانم رو تغییر میدم، فکر کردن به افکاری که میدونم منجر به خ ا میشه رو با یه صحنه دردناک و مشمئز کننده تو ذهنم برابر کردم، با فرد یا افرادی که این افکار رو به ذهن من دعوت می کنن به سرعت قطع رابطه کردم (شوخی هم با کسی ندارم)و .... همه اینا منجر میشن که از این افکار خلاص بشم.اوایل بسیار بسیار سخت بود ولی کم کم با تمرین یاد گرفتم ،هم چنان هم درگیر هستم ولی خدارو شکر تا الان بعد از 62 روز موفق بودم. 
داداش همساده عزیز داستانی که خودتون تو انجمن شبانه روزی گذاشته بودید گویای همه مطالب من هست .
یه پستی از اقای تواب تو همین اورژانس دیدم که نوشته بودن تو خونه میمونم و کمتر بیرون میرم به نظر من ایزوله کردن خودتون اصلا کار درستی نیست،
نمیدونم فیلم "ذهن زیبا" رو دیدید یا نه، فیلم بسیار زیبایی هست.شخصیت اصلی فیلم که یه دانشمند مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی هست به خاطر بیماریش توهم بینایی و شنوایی داره در واقع ادم هایی رو میبینه و صداشون رو میشنوه که اصلا وجود ندارن،، تو یه قسمت فیلم دوستش ازش پرسید که با وجود درمان ایا هنوز هم توهم بینایی یا شنوایی رو داری،گفت بله این افراد و صداها همیشه با من هستن اما من اگاهانه انتخاب میکنم که بهشون توجه نکنم ....
من از این جمله اش خیلی درس گرفتم شهوت  همیشه با ما همراه هست اما ما باید انتخاب کنیم که بهش توجه نکنیم،سخته اما با تمرین بدست میاد

خدایا به خودم و داداش همساده و داداش تواب و داداش وجدان پاک و همه داداش و خواهر های خوبم تو این کانون کمک کن راه درست رو انتخاب کنیم و اشتباه نکنیم
الهی امین  
 
روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پرواز خواهیم داد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی کهنباشم
سلام همساده جان 
ببین این تجربه ای که برات می نوسیم متاسفانه داغه داغه پس خوب گوش کن
با وسوسه قدرتمندانه برخورد کن
یعنی اگر پنج دقیقه وسوسه شدی که جواب مثبت بدی به گناه برو یکساعت بدو
اگر بازم دوباره وسوسه شدی نمی دونم مثلا پنجاه رکعت نماز بخون
اینقدر اینکار رو ادامه بده تا تموم بشه
به نظرم می ارزه به خدا می ارزه
الان می گم کاش امشب من اصلا به رخت خواب نمی  رفتم و تا صبح نماز می خوندم
اما قبل از این که اتفاق بی افته هی به خودم می گفتم ، نه من نمیشکنم ، زود تر بخوابم خستگیم درره فردا به کارام برسم بخوابم نماز صبح بیدار شم
همین جا تو رخت خواب دعا می کنم امشب نمیشکنم ، اما نشد که نشد
داداش همین الان اذان صبح رو گفتن و من دیشب رو نخوابیدم کاش اصلا تو رختخواب نمی رفتم
 
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

کسی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان