امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

امروز موقع نماز مغرب تو مسجد موقع رکوع دیدم یه مورچه روی زمینه داره یه غذایی هم حمل میکنه دیدم همینجوری برم سجده له میشه 

موقع رفتن به سجده آروم برداشتمش گذاشتم کنار ولی اون غذاش ازش جدا شد - اعصابم خورد شد 

یاد حرف علی امیرالمونین افتادم که گفت اگر دنیا رو به من بدن پر ارزن از دهن مورچه نمیگیرم 

البته من قصدم حفظ جانش بود ولی برای چند دقیقه خیلی ناراحت شدم  Swear1 Swear1 Swear1

الان فکر میکنم میگم ایکاش نماز رو متوقف میکرم اون رد میشد
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


دم اون کسی گرم که زیاد از عضویتش نگذشته ، اما تا الان نوار وضعیتش آبی شده و به ماه های بیشتر فکر می کنه ... 

دوست من برای منم دعا کن  53
 سپاس شده توسط
دم اون کسی گرم که زیاد از عضویتش نگذشته ، اما تا الان نوار وضعیتش آبی شده و به ماه های بیشتر فکر می کنه ...  


دوست من برای منم دعا کن 53
 سپاس شده توسط
آفرین اقا روزبه ..من ادمهایی مثل شما رو تحسین میکنم این طور آدمها اینده درخشانی دارن
شاد باشید و متفاوت
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
سلام به همگی
روزهای آخری که کانون بودم ( یعنی روزهای آخری که بطور مستمر کانون میومدم ) یادمه یه پستی گذاشتم که حال و هواش شاید برای خیلیا جالب باشه
البته اون پست رو دقیق یادم نیست اما خوب میتونم از حال و هواش براتون بگم
من اونموقع تقریبا دو سالی بود که ترک کرده بودم ( الان هم به لطف خدا 5 سالی میشه که ترک کردم، البته دیگه زمان خیلی مهم نیست)
تو این مدتی که کانون بودم و با شکست های وحشتناک و گاهی خفت آمیز مواجه میشدم، همش تصورم این بود که دارم از یه گردنه سخت عبور میکنم تا به نوک قله ترک برسم اما همیشه پام سر میخوره و نه تنها به جای اولم نمیرسم بلکه به ته یه دره عمیق میرم. فرضم رو بر این میذاشتم که دوباره تلاش کنم تا اول از دره بیام بالا و بعد دوباره شروع به بالا رفتن از اون گردنه بکنم. خیلی سخت بود، واقعا سخت بود. گاهی بریدن از همه چیز. گاهی شوتیدن زیر همه چیز!
نمیخوام قصه های دردناکم رو براتون بگم، اما بدونید تمام این جملاتی که شما تو بخش های کانون میگید رو من و امثال من هم یکبار گفتن
خلاصه!
اون روزی که میخواستم برم، حس کردم به نوک قله رسیدم
واقعا برام حس جالبی بود، خیلی شور و شعف داشتم
تو پوست خودم نمیگنجیدم
خب واسه من خیلی بود، منی که روزی چندبار اینکارو میکردم، حالا دو سه سالی بود که اصلا اینکارو نکرده بودم !
تو حال و هوای این بودم که به نوک قله رسیدم، یه نسیم خنکی به صورتم میخورد، اون بالا همه چیز رو میتونستم ببینم، خورشید چقدر درخشان تر بود!
همینطور که داشتم تو خیال خودم به اطراف نگاه میکردم، دیدم جلوم چقدر قله وجود داره!
با خودم گفتم ای دل غافل!
من تا الان فک میکردم همین یه قله رو که برسم بهش دیگه همه چیز تمومه، اما نه
برای رفتن در راه خدا، قله های فراوونی وجود داره که باید فتحش کرد
اونجا بود که یه نفس عمییییییق کشیدمو کوله پشتیمو سفت چسبیدم و شروع کردم از قله پایین اومدن تا به قله های بعدی برسم

بچه ها!
منم الان توو راه یه قله دیگه گیر کردم
دارم تلاش میکنم ازش بالا برم
ممکنه الان خودارضایی برای من چیز خاصی نباشه اما یه زمانی بود!
همونطور که قله ای که الان پیش رو دارم واسه جلویی های من دیگه چیزی نیست

بچه ها میخوام بگم ما راه طولانی در پیش داریم
فک نکنید این تموم بشه دیگه همه چیز گل و بلبل میشه، نه !
و این رو بدونید که ترک خودارضایی تابع شرایط دیگه هم هست
شما باید خیلی از کارهاتونو درست کنید تا بتونید خودارضایی رو ترک کنید

اگه دایم با پدر و مادرت بحث میکنی، بدون نمیتونی خودارضایی رو ترک کنی، چون اعصابشو نداری
خواهشا نگو اونا منو درک نمیکنن و این حرفا که خودتم میدونی خودتم اونارو درک نمیکنی، یه بار شده کوتاه بیای؟!

اگه تو خیابون موقع رانندگی با همه دعوا داری، بدون نمیتونی خودارضایی رو ترک کنی
اگه تو درسات همش دنبال تقلبی، بدون نمیشه ترک کرد
اگه دروغ میگی بدون نمیشه
اگه فحش میدی بدون نمیشه
اگه شوخی های نابجا میکنی بدون نمیشه
اگه .....

چون همه اینا تاثیر میزاره، چه خودآگاه چه ناخودآگاه

خلاصه دوستان عزیز ترک کردن سخته، بله، خیلیم سخته. اما شدنیه ، اونم با یه جمله ساده! فقط باید بخوای و توکل کنی
اما ترک کردن همه راه نیست، خیلی چیزای دیگه هم هست!

ان شاء الله هممون عاقبت بخیر بشیم
( بلند بگو الهی آمین )

خیلی خیلی ارادتمند بچه های گل کانون هستم 303

التماس دعا
یا حق 53
.

خدایا همه جا هستی و تو به خواسته هایم از من آگاه تری و تو از من به من نزدیک تری .

در همه ی امور یاریم ده که تو در یاری نمودن من برای رسیدن به آرزوهای پاکم از من مشتاق تری .

فقط کافیست امور کارهایم را به تو واگذار کنم ای قدرت واقعی و بیکران ، بی شک برآورده می شود .



شاید تو درس پیشرفت کردم.
اما توی پاکی از خیلی ها جا موندم.
جا موندم و هی در جا زدم.
این خیلی خوبه که خداوند به آدم فرصت دوباره می ده.
الان مثل همین حرفی که داداش آرمان زد ،‌ خودم رو ته ته اون دره یا چیزی بد تر حس می کنم.
اما هیچ وقت ناامید نمی شم. 53258zu2qvp1d9v
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

خسته ام از همه چیز
به اندازه یه کوه
Hanghead
ترک زمانی معنا پیدا می کنه که ازش متنفر باشی و ازش لذت نبری 

اون وقت یعنی کارت درسته
وقتی حالت بده و خودتو از دیگران پنهون میکنی. خیلی فرصتای خوبو از دست میدی
اینو الان یاد گرفتم. همین الانی ک اومدم اینجا و خواستم نگفته های دو هفته امو بگم تا سبک شم امابا پست اقا ارمان موجه شدم و زبونم بند اومد....
کاش زودتر حرفاشونو میخوندم زودتر استارت دوباره میزدم
اما الانشم خیلی دیر نی
خدا بزرگه. همین برام کافیه
بک گراند دسکتاپ من که امروز ساختم

اگر خواستین استفاده کنید 

 خدا : «اي پسر عمران! { حضرت موسی } دروغ مي‌گويد كسي كه مي‌پندارد مرا دوست دارد، و آنگاه كه تاريكي شب همه جا را فرا مي‌گيرد، مي‌خوابد و مرا از ياد مي‌برد. آيا هر دوست و دلداده‌اي در پي خلوت با محبوب خود نيست».

[تصویر:  WallPaper-(136).jpg]
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
(1395 شهريور 8، 9:49)تـــواب نوشته است: ترک زمانی معنا پیدا می کنه که ازش متنفر باشی و ازش لذت نبری 

اون وقت یعنی کارت درسته

آخ اخ گفتی 

من پارسال یه مدت یکماهه این حس به من دست داده بود 

دیگه از هر چی فساد و گناه و ... بود خیلی خیلی بدم میومد

نمیدونم چی شد اون حس قشنگ رو از دست دادم 

دوباره این دل لعنتی شیفته مذخرفات شد !!!!
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
امروز ریحانه های باغچه جوانه زدند
چه کسی فکرش را می کرد:
در دانه های سیاه و کهنه کشوی عطاری 
زندگی زندانی باشد.
من مثل همیشه میتونم چون خدارو دارم اراده ام قویه
من میتونم به جاهایی برسم که هدفمه
خدایا میدونی که میتونم یک لحظه ام رهام نکن
کمکم کن زمین خوردم بلندشم
خدایا کمکم کن
خدایا من تو رو دارم کم نمیارم کمکم کن 
خدایا من تو رو دارم همه ی امیدم تویی
خدایا کمکم کن
خدایا کمکم کن شرمنده اسم زینب نشم
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
سلام
زندگیم شده عین سبد صافی برنج
همه جاش سوراخه
شبا قبل خواب هرچی اعمالمو سبک سنگین میکنم میبینم همش ضرره
قیامت واقعا سخته
Hanghead
[تصویر:  %D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%DA%86%D8%B1%D8...7-6-62.gif]
ورزش دشمن خـ . ا

« اگر لذتِ تَرک لذتِ را بدانی/ دگر لذتِ نفس را، لذت نخوانی»
به دنبال خدا نگرد
خدا در بيابانهاي خالي از
انسان نيست
به دنبالش نگرد
خدادر دستيست كه
به ياري ميگيری
درقلبيست كه
شاد ميكنی
درلبخنديست كه
هديه ميكنی
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان