امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

ممنون از همه کسایی که توجه کردن و منو راهنمایی کردن 302
من را بسی خوشحال نمودندی  4chsmu1 49-2
 ------------------------------------------
نقل قول: کسی تا حالا مشاوره رفته؟
من اصلا خجالت می کشم در مورد این خ.ا بهش چیزی بگم
اگه میشه کسی که تجربه یا اطلاعاتی تو این زمینه مشاوره داره تو قسمت شبانه روزی به پست من جواب بده. ممنون 302
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
سلام ،بچه ها چند تا سوال ؟

برای ماها که گرفتار این قضیه هستیم ، ازدواج خوبه و باعث ترک میشه ؟ یا اینکه نه اینطور نیست و باید ابتدا ترک کرد و بعدا رفت سراغ ازدواج ؟
کسی تجربه داشته ؟
و موقع ازدواج ، به طرفمون باید بگیم که ما این کار رو می کردیم یا می کنیم یا اینکه گفته نشه بهتره ؟ اگه نگیم مرتکب یه جور خیانت نشدیم ؟
آیا ما به لحاظ فیزیکی ضعیف شدیم و این برای آینده ی روابط مون و تولید نسل مون مشکل آفرین هستش؟ یا نه و بعد از ترک همه چیز عین اولش میشه ؟
بالاخره نسبت ازدواج با این قضیه چیه و چطور باید جمعشون کرد ؟


من باید میزان هوشیاری ام در عمل رو مدام افزایش بدم
نباید بذارم هرنیرویی هر طرفی که میخواد بکشوندم
من  باید خودم باشم و مدام از خودم مراقبت کنم
من میتونم ، آره ...
چون من خدا رو دارم و اون کمکم میکنه
 سپاس شده توسط
بچه ها یه چند روزی نبودم رفته بودم مشهد یه موسسه حسابدار می خواستن منم رفتم خبرش رو گرفتم ولس خوب احساس می کنم از من خوششون نیومد چون معدلم خوب نیست Hanghead  لعنتی اینقدر گند زدم به زندگی که نمی تونم جمع وجورش کنم خدا به دادم برسه God حالا هم یه نوار آموزشی نرم افزار حسابداری رو دادن باهاش کار کنم از من یه تست بگیرن باید نهایت سعی ام رو بکنم اگه این کار واسم جور بشه حداقل یه هدف دارم تو زندگی و با مشکلات می تونم بجنگم واقعا مشغول شدن خیلی خوبه این چند روزه که درگیر بودم یه لحظه هم خ.ا  یادم نیومد Khansariha (56)  واسم دعا کنید بتونم این کار رو بگیرم
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
(1396 مرداد 18، 8:25)sabour نوشته است: سلام همگی ، آقا دمتون گرم ، ما هنوز حرف نزده صلواتا رو فرستادید ، خیلی خیلی ممنون ! 
( یه ذره هم خجالت میکشم ، چون این دور نتونستم صلوات بفرستم واسه کسی ، ولی آرزو خوبه رو داشتم واسه همتون ها ، ولی هی میگفتم بعدا ، یادم می رفت هی ! شرمنده خلاصه  Shy)
درباره موضوع هم ، نمیدونم والا ، مشکلات زیاده و نمیخوام اعصابتونو بریزم بهم ، ولی حالا که دارید صلوات میفرستید برام ، بی زحمت دعا کنید 

ارشد تهران شبانه قبول شم ، 
نمیدونم چجوری ( خودم خیلی پیگیر راهش هستم ) ولی یه اتفاقی بیفته من ماهی 10 12 تومن حقوق داشته باشم (!) با چایی نبات که سردیم نکنه یه وقت  Gigglesmile
پدرم یه کار سبک بهش پیشنهاد شه ، از خونه بزنه بیرون و یواش یواش پیدا کنه خودشو .. 
و اینکه خدا بزن و یه طوری بشه ، یه جوری یه سر و سامونی بگیره زندگیم و بتونم ازدواج کنم ( شرایط واقعا سخت شده و دیگه فکر میکنم به من واجب شده ) ، با یه دختر بساز و زن زندگی  4chsmu1 4chsmu1
و بتونم مادرمو بفرستم کربلا 
و یه ماشین بخرم 
و خدا همه مریضا رو شفا بده ، 
و ظهور امام زمان ( که میدونم من یه نفر آبروشو کلی بردم ) نزدیک تر کنه .


فقط از ته دل بفرستید صلوات ها رو بگیره ها !!  کمیسیون شمام محفوظه ! Gigglesmile

سلام امیدوارم به همه خواسته هایت برسی,15 صلوات از طرف من  53 مبارکه شبانه تهران ولی حتما قبلش جوانب ادامه تحصیل رو بررسی کن,


و یک سلام ویژه به همه روهروانی ها  4chsmu1 مدتیه که فکرم همیش درگیره اینه که چکار کنم و چکار نکنم , وقتی دارم تحقیق میکنم فلان چیز رو برای کارم بخرم این تحقیق همینطور که ادامه داره منم فکر مشغوله و همش درگیر شخم زدن اینترنتم 4chsmu1 ولی به محض اینکه تکلیف مشخص میشه و وسیله رو میخرم خیالم جمع میشه انگار یک قدم رو به جلو برداشتم , الان در مرحله شیب سختی هستم که دارم به وسطهای کوه میرسم, اون قله که برسم خیالم راحت میشه و حتی میتونم به ازدواج هم فکر کنم,



(1396 مرداد 18، 18:41)aliunknown نوشته است: خسته شدم ... 
دیشب خوابم نمیبرد بعدم نفهمیدم چی شد ساعت پنج صبح اینکارو کردم
خواب هم نبودم که بگیم خ.ا محسوب نمیشه 
نمیدونم چرا شیطون از این طرف منو مورد حمله قرار داده 
خیلی خیلی سخته ....
منطورم اینه که خیلی سخته تو این شرایط بتونی به نفست غلبه کنی چون گیج هستی و هنوز سر حال نیومدی ، یجورایی فکر میکنی کار درست رو داری انجام میدی
Hanghead

داداش تو زندگی هدف داشته باش,تو پروفایل قبلا باهم خیلی صحبت کردیم,باور کن داشتن هدف و تلاش کردن برای اون خیلی میتونه فکرتو مشغول کنه که وقت برای اینکار نداشته باشی,بعدشم باید این عادت کم کم ترک بشه اگر شکستی دلسرد نشو,مهم اینه که با وجود شکستن بازم میای اعلام میکنی نشون میده که از این مساله ناراحتی , پس هر بار باید با دقت بیشتری بررسی کنی  , یک مصاحبه با من شد ولی هنوز رو سایت نگذاشتن اونجا کامل از دید خودم توضیح دادم که چطور ترک کنیم,انشاالله اگر مصاحبه رو قرار دادن حتما بخونش 53
(1396 مرداد 19، 15:01)nobody31 نوشته است: سلام ،بچه ها چند تا سوال ؟

برای ماها که گرفتار این قضیه هستیم ، ازدواج خوبه و باعث ترک میشه ؟ یا اینکه نه اینطور نیست و باید ابتدا ترک کرد و بعدا رفت سراغ ازدواج ؟
کسی تجربه داشته ؟
و موقع ازدواج ، به طرفمون باید بگیم که ما این کار رو می کردیم یا می کنیم یا اینکه گفته نشه بهتره ؟ اگه نگیم مرتکب یه جور خیانت نشدیم ؟
آیا ما به لحاظ فیزیکی ضعیف شدیم و این برای آینده ی روابط مون و تولید نسل مون مشکل آفرین هستش؟ یا نه و بعد از ترک همه چیز عین اولش میشه ؟
بالاخره نسبت ازدواج با این قضیه چیه و چطور باید جمعشون کرد ؟

سلام داداش این حرفی که میزنم فقط نظرم هستش ممکنه درست باشه یا نادرست وممکن نظراتمون با هم متفاوت باشه ولی امیدوارم کمکت بکنه 
درباره ازدواج به نظرم ما مثل یک اسب رام نشده ایم یک اسب تا اهلیش نکنی نمیتوانی سوارش بشی و اگر سوار اون اسب وحشی بشی ممکنه زمین بزنت و زخمیت کنه و برای همیشه بیخیال اون اسب  و سوار کاری بشی پس تا نتوانستیم خودمون رو رام کنیم نباید فکر ازدواج باشیم چون احتمال شکست خیلی بالاست
درباره سوال بعدیت وقتی تو بعد از سه ماه ترک به تموم ایده ال های بدنت  میرسی و همه چیز تا حدودی مثل روز اولش میشه چه لزومی داره بیان کنی این کار فقط فکر طرف مقابل رو درباره خودت مخدوش میکنه و باعث میشه یه رابطه خوب بیخودی خراب بشه
[تصویر:  355b0c83-680a-44de-b22b-8fa226123a99-7457402.png]
سلام
آرمین وارد می شود  2uge4p4

حالتون چطوره؟ همگی دماغا چاقه؟
من که عالی.  317


بریم سراغ اعلام وضعیت.


اعلام وضعیت هفته چهارم:
آرمین / گروه عطر خدا / هفته چهارم سبز

ارزیابی برنامه هفته گذشته:
اوضاع پاکی به لطف خدا عالی.
من تلاش کنم و خدا هم کمک کنه که ادامه دار باشه.

از برنامه هم جونم بگه براتون:
1- توجه بیشتر و بیشتر به سلامتی و دستورات پزشکی:
این هفته بالاخره عمل بلاک عصبی انجام دادم. یعنی عصب هایی که درد رو به مغز منتقل می کردن، تحریک پذیری شون پایین آورده شد.
فعلا سردردها برطرف شده. خدا رو صدهزار مرتبه شکر. 1

فقط به شدت خواب آلود هستم و یه مقداری گیج.
فکر می کنم داروها بیش از حد زیاده واسه من. کم شون می کنم.
و
تا جایی که تونستم این هفته حساس بودم رو ساعت خواب.

2- مقاوم بودن در برابر وسوسه ها در لحظه ی آغازین:
وسوسه لاموجود.  4chsmu1
جرئت درآمیختن با من نیافت.  Khansariha (69)

برنامه هفته آینده:
مثل هفته گذشته + سوره یس رو دارم حفظ می کنم. ان شاالله تو هفته پیش رو تموم شه.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلام
هفته ای که گذشت سبز بود.
ارزیابی هفته گذشته: خوب خدارو شکر کارها خوب پیش رفت. کار تو شرکت خوبه، زبان و نرم افزار ادامه یافت. سستی در ورزش و زبان برقراره.
یه چیزی هم که هست مقایسه زندگی خودم با دیگرانه که گاهی شدید دامنگیرم میشم در حال تلاش برای غلبه کردن بهش هستم.
 هفته آینده: استارت یه هفته پر انرژی و پر امید. یه مسافرت کوچولو آخر هفته اگه خدا بخواد. زبان و نقشه کشی برای دفتر طراحی، ورزش و نماز جدی تر بشه.

از دوستان هم گروهی هم که خبری نیست....یه خرده حس همراهی هم خوبه ها دوستان. کجایین؟ 4chsmu1 4chsmu1
 سپاس شده توسط
سلام به همگی 
چطورین بچه ها 
خوب بریم سراغ اعلام  ضعیت گرچه برام سخته که بگم 
نام کاربری یه روز سخت 
گروه کولاک 
خوب وضعیتم متاسفانه توی این هفته قرمز بود که دلیلش یه سری وسوسه مسخره بود نمیخوام بیشتر در موردش بگم واقعا حالما بد میکنه 
برنامم بدکی نبود تا حدودی بهشون عمل کردم 
برنامه هفته اینده 
ورزش- موسیقی - زبان 
هفته اینده ایشالله بتونم پاک باشم 
ببخشید همگروهی ها  بازم شرمندم
بریم سراغ برنامه ختم صلوات ها.

14 صلوات واسه مهندس علیرضا. 14 صلوات هم واسه صبور.
برای سلامتی و پاکی و عاقبت به خیری شون.  Khansariha (18)

دوست دارم چند خطی هم برای بچه ها بنویسم.   128fs318181


(1396 مرداد 15، 18:36)طاهر نوشته است: یک مشکلی که من در گذشته و در حال حاضر زیاد ازش زخم خوردم
و باعث رنجش و ناراحتی من شده و ذهن منو درگیر خودش کرده
مقایسه کردن خودم با دیگران بوده و نتیجه این کار که سرکوفت زدن به خودم بوده

هنوز نتونستم این رو بپذریم که 
هرکسی شرایط خاص خودش رو در زندگی داره و باید باهاش کنار بیاد
راستش nobody31 خیلی خوب نوشته بود. من رو مجاب می کنه که چیزی نگم. 22

فقط یه نکته اگه بخوام اضافه کنم:
من خودم رو تو این جور مواقع می برم سمت الگو گرفتن.
فلانی پول داره. میرم ازش می پرسم چی شد به این جا رسیدی؟ از کجا شروع کردی؟ توصیه ات به من چیه؟
فلانی آدم اجتماعیه. دقیق میشم به سلام و احوال پرسی کردنش. نشست و برخاستش. غذا خوردن و راه رفتنش.
فلانی خوب سخنرانی می کنه. شروع کردن و تموم کردنش رو دقت می کنم. کلماتی که استفاده می کنه. نحوه ی مدیریت جلسه و اتفاق های پیش بینی نشده رو.

با این روش الگو گرفتن، نه تنها حس بدی بهم دست نمیده. خودم هم کم کم شبیه به اون ها میشم.  128fs318181 
و صدالبته که مقایسه کردن خوب نیست.  53258zu2qvp1d9v 

(1396 مرداد 17، 17:57)engineer نوشته است: 1- به دوستتون پول قرض دادید و از زمانی که بهش گفته بودید پس بده چند ماه میگذره و الان اون پول رو میخواید ولی هی با خودتون میگید شاید الان وضعیتش خوب نباشه، شاید فلان باشه، شاید بیسار باشه و اون آدم هم عین خیالش نباشه( البته شاید )، اینجوری هم از اون بیشتر زده می شید و هم بعضی وقتا میره رو مخ تون. 65 
علیرضا
من نمی دونم به چه علتی پول رو پس نداده. شاید یادش رفته شایدم یادش هست و وضعیتش خوب نیست. 

تو این جور مواقع من با این لحن بهش میگم: «راستی! من بهت پول قرض داده بودم؟»
چون خوب نیست که طرف مقابل مون رو شرمنده کنیم.

اگه گفت آره و نداشتم که بهت بدم. اون موقع بهش میگم باشه اشکالی نداره هر موقع داشتی بده. چیزقابل داری هم نبود. 1
اگه گفت نه. اون موقع یادش میارم.  4chsmu1 

نقل قول: 2- به یه نفر از آشناها کتاب قرض دادید و یه مدتی میگذره و دوباره شما به اون کتاب نیاز دارید.وقتی بهش میگید متوجه میشید اون کتاب رو گم کرده و مجبوری دوباره بری کتاب رو بخری. شما تو این موقعیت باشید بهش میگید که پول کتاب رو باید بده؟ ( یه بحث اخلاقه که میگه نه نگو یه بحثم حساب حساب کاکا برادر) Khansariha (56)
بهش میگم: کتاب رو نیاز دارم. می تونم ازت بگیرمش؟
اون میگه: کتاب رو گم کردم.
بعد من میگم: جدی؟ چطور؟
بعد اون یه چی میگه.
و بعد من میگم: پس یکی دیگه می خرم.  53258zu2qvp1d9v 

حالا اینجا به عقل و شعور طرف مقابل برمی گرده.
1- اگه گفت نه، خودم میگیرم و بهت میدم که می فهمی آدم با عقل و شعوریه.
2- اگه گفت برو بخر. می تونی بفهمی تا چه حد سه نقطه.  4chsmu1
(تو چنین موقعیتی من اون قدر خودم رو کوچیک نمی کنم که به خاطر یه کتاب، پول رو از حلقومش بکشم بیرون و باهاش دعوا کنم و کار به دادگاه و اینا کشیده شه. 4chsmu1  امانت دار نبودن و نادان بودن شخص مقابل برام کافیه که ارتباطم رو با طرف مقابل به حداقل برسونم. 53258zu2qvp1d9v )

(1396 مرداد 18، 8:25)sabour نوشته است: ارشد تهران شبانه قبول شم ، 
نمیدونم چجوری ( خودم خیلی پیگیر راهش هستم ) ولی یه اتفاقی بیفته من ماهی 10 12 تومن حقوق داشته باشم (!) با چایی نبات که سردیم نکنه یه وقت  Gigglesmile
پدرم یه کار سبک بهش پیشنهاد شه ، از خونه بزنه بیرون و یواش یواش پیدا کنه خودشو .. 
و اینکه خدا بزن و یه طوری بشه ، یه جوری یه سر و سامونی بگیره زندگیم و بتونم ازدواج کنم ( شرایط واقعا سخت شده و دیگه فکر میکنم به من واجب شده ) ، با یه دختر بساز و زن زندگی  4chsmu1 4chsmu1
و بتونم مادرمو بفرستم کربلا 
و یه ماشین بخرم 
و خدا همه مریضا رو شفا بده ، 
و ظهور امام زمان ( که میدونم من یه نفر آبروشو کلی بردم ) نزدیک تر کنه .

صبور
امیدوارم همه اتفاق های خوبی که دوست داری و البته به خیر و صلاحت هست یکی پس از دیگری رقم بخوره.  Khansariha (18)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلام

قاصدک / گروه همیشه سبز / هفته چهارم : زرد 
برنامه گذشته : نسبتا انجام شد .. 
برنامه هفته آتی : کنترل احساسات
[تصویر:  147.gif]
[تصویر:  ImamMahdi_mahdiyar_ir_Psd_7.jpg]
[تصویر:  05_blue3.png]
به نام خدا 
وضعیت پاکی هفته چهارم:سبز
برنامه های هفته چهارم: 
موسیقی رو تا حدی تمرین کردم ولی اتوکد نتونستم 
پروژه هم متوقفه هنوز. ای خدااا
راجب برنامه خواب پیشرفتی نداشتم 
برنامه های هفته آینده:
تمریموسیقی مثه بچه آدم
برگشتن به روزای اوج توی اتوکد
تنظیم خواب..دیگه حرصمو درآورده 4chsmu1


این ههفته بخاطر اینکه اثاث کشی داشتیم، واقعا زندگیم مختل شد. دیگه حالا که یکم اوکی تر شده، میچسبم سفت باز به برنامه هام.
دعای این هفته من: خدایا کاری کن که پدر و مادرمون سرشون رو بخاطر وجود ما بگیرن بالا
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
سلام بر رهروانی های عزیز
من اومدم تندی اعلام وضعیت کنم و برم
شب مسافرم 53258zu2qvp1d9v 
از فردا همه چیز به روال سه هفته پیش بر میگرده و من بهتر و بیشتر حضور خواهم داشت 303
و اما اعلام وضعیت من

طاهر / گروه پاکان همدل/ هفته چهارم سبز 317

ارزیابی هفته گذشته:
هرچند که هفته پیش گفتم شاید این هفته نرسم به برنامه هام عمل کنم ولی اوضاع خوب بود نسبتا
از لحاظ پاکی سخت اما به خیر گذشت
از نظر مطالعه عمومی یه کتاب خوندم
چند تا کتاب خوب برا خوندن پیدا کردم
زبان نخوندم اما یه روش پیدا کردم از هفته بعدی اجراش میکنم
حضور در کانون ضعیف بود اما بود
خواب بهتر از هفته های قبل بود
هفته آینده:
همون طور که اول صحبتام گفتم از فردا روال روزها به حالت عادی بر میگرده و من بهتر میتونم به برنامه هام عمل کنم
انشالله هفته خوبی باشه

در پایان از همگی خداحافظی میکنم چون مسیر طولانی هست و هزار و یک اتفاق غیر قابلی پیشبینی ممکنه رخ بده 53258zu2qvp1d9v

اگه رفتم و برنگشتم برام فاتحه بخونید 4chsmu1

یه سفارش:
همه بخصوص هم گروهی عزیز خودم اعلام وضعیت هاتون رو انجام بدین و پسرای خوبی باشین 49-2
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
درود به همگی 303
محمد_93/کولاک/سبززززز 
هفته ای که گذشت:خداروشکر برام هفته بسیار خوبی بود البته زیاد نتوانستم به کارهایی که در  اعلام وضعیت که اعلام کرده بودم برسم ولی خب عیب نداره چون سود اون کارهایی که انجام دادم بیشتر بود و راضیم
هفته که خواهد امد:این هفته سعیم رو میکنم بهتر از همیشه کار کنم و در تایپ و زبان و برنامه خوابم تلاش خواهم کرد تا پیشرفت اساسی بکنم
امیدوارم همگی تو این هفته سبز باشیم
[تصویر:  355b0c83-680a-44de-b22b-8fa226123a99-7457402.png]
(1396 مرداد 20، 19:55)mohammad_93 نوشته است: درود به همگی 303
محمد_93/کولاک/سبززززز 
هفته ای که گذشت:خداروشکر برام هفته بسیار خوبی بود البته زیاد نتوانستم به کارهایی که در  اعلام وضعیت که اعلام کرده بودم برسم ولی خب عیب نداره چون سود اون کارهایی که انجام دادم بیشتر بود و راضیم
هفته که خواهد امد:این هفته سعیم رو میکنم بهتر از همیشه کار کنم و در تایپ و زبان و برنامه خوابم تلاش خواهم کرد تا پیشرفت اساسی بکنم
امیدوارم همگی تو این هفته سبز باشیم



دمت گرم محمد جان. هم واسه اجرای برنامه ت هم واسه پاکیت. ایشالا هفته های آتی رو هم همینطوری بترکونیم


(1396 مرداد 20، 15:26)یه روز سخت نوشته است: سلام به همگی 
چطورین بچه ها 
خوب بریم سراغ اعلام  ضعیت گرچه برام سخته که بگم 
نام کاربری یه روز سخت 
گروه کولاک 
خوب وضعیتم متاسفانه توی این هفته قرمز بود که دلیلش یه سری وسوسه مسخره بود نمیخوام بیشتر در موردش بگم واقعا حالما بد میکنه 
برنامم بدکی نبود تا حدودی بهشون عمل کردم 
برنامه هفته اینده 
ورزش- موسیقی - زبان 
هفته اینده ایشالله بتونم پاک باشم 
ببخشید همگروهی ها  بازم شرمندم



مرسی مجید جان واسه این اعلام وضعیت سرشار از حسِ مسئولیتت. مهم اینه که این حس پیشران بشه برات تا دو هفته ی آینده رو سبز بمونی. خیلی بهت امیدوارم و بهت افتخار میکنم داداش 53 53
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
engineer / هفته چهارم / گروه پاکان همدل / قرمز 4chsmu1
-----
ارزیابی هفته ای که گذشت:
 - خب 80 روز پاکی داشتم و شکستم، نگم ناراحت نیستم دروغ گفتم ولی خب خیلی برای این موضوع ناراحت نیستم 65
- دچار روزمرگی شدم ( دروغ گفتم اصلا نمیدونم روزمرگی چیه، تو تلویزیون گفت منم یاد گرفتم) 4chsmu1
- این اواخر چه یه هفته قبل از شکست و چه الان، احساس پوچی دارم، حوصله هیج کاری ندارم،‌ انرژی ندارم، به هیج قانونی پایبند نیستم
 تو اتاق نشستم درو روی همه چی بستم، تلفن خونه رو از پریز کشیدم زنگ نزنه،‌جواب گوشیم رو هم نمیدم، باشگاه هم نرفتم اصلا.
نمیدونم از هرچی مسئولیته بدم میاد،‌ دوس دارم خودم باشم واسه خودم،، هرکاری که میخوام بکنم وهیشکی نباشه نصیحت کنه غر بزنه

دوس دارم یه اتاق داشته باشم یه یخچالم کوچیک هم داخلش باشه،‌ من باشم و لبتابم و کتابام، کاری به هیشکی تو دنیا نداشته باشم و هرکاری که دلم میخواد رو بکنم.
برنامه هفته آینده :
 اگه انجام بدم همون قبلیا
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان