1398 بهمن 30، 1:04
هر روزم دست گل جدید به آب می دم
خدایا تو می دونی من چقدر پوچ و توخالی هستم
خدایا من توابم ، درب و داغون شده روزگار
خدایا من ...
خدایا ...
هعیییی ...
(1398 بهمن 30، 1:02)123Sanaz123 نوشته است:(1398 بهمن 29، 23:08)تـــواب نوشته است: همین حالا متوجه شدم که برای تابستان آینده ، باید صد میلیون تومان پول جور کنم ، در حالی که آه در بساط ندارم ...
خدا بزرگه
شاید از جایی که فکرشو نمی کنید پول برسه
به خدا توکل کنید
(1398 بهمن 30، 1:05)تـــواب نوشته است:(1398 بهمن 30، 1:02)123Sanaz123 نوشته است:(1398 بهمن 29، 23:08)تـــواب نوشته است: همین حالا متوجه شدم که برای تابستان آینده ، باید صد میلیون تومان پول جور کنم ، در حالی که آه در بساط ندارم ...
خدا بزرگه
شاید از جایی که فکرشو نمی کنید پول برسه
به خدا توکل کنید
جایی وجود نداره ، این دفعه همه چیز متفاوته متاسفانه
(1398 بهمن 30، 1:09)123Sanaz123 نوشته است:(1398 بهمن 30، 1:05)تـــواب نوشته است:(1398 بهمن 30، 1:02)123Sanaz123 نوشته است:(1398 بهمن 29، 23:08)تـــواب نوشته است: همین حالا متوجه شدم که برای تابستان آینده ، باید صد میلیون تومان پول جور کنم ، در حالی که آه در بساط ندارم ...
خدا بزرگه
شاید از جایی که فکرشو نمی کنید پول برسه
به خدا توکل کنید
جایی وجود نداره ، این دفعه همه چیز متفاوته متاسفانه
منم اعتقاد نداشتم
ولی خودم تجربه کردم که میگم
یه روزایی خدا برام یه کارایی کرد
که اصلا به عقل هیچکس نمیرسید
دنیام عوض شد
به بزرگیش قسم که اگر خودش بخواد از جایی که فکرشو نکنی میاد و کمکت میکنه
فقط توکل کنید
محکم و با اراده توکل کنید
(1393 آبان 14، 20:36)Alireza 68 نوشته است: سلام
این رو با مجتبی بزرگه مدیر قدیمی کانون تو مسیج رد و بدل کردیم
یعنی منو داشت نصیحت میکرد حرفاش خیلی قشنگ بود دلم نیومد شمارو بی نصیب نذارم الان کپیشون میکنم
مجتبی:
گاهی خواسته های خدا برای ما بزرگتره چون مارو خیلی میخواد و خیلی دوستمون داره دنبال یک مطلب بلند تره
سلسله موی دوست حلقه جام بلاست هرکه درین حلقه نیست فارق ازین ماجراست
به زندگی کسایی که خدا دوستشون داره مثل اهل بیت و اولیای خدا دقت کنی در حالی که خدا اسمان و زمین رو برای اونا افریده ولی به ظاهر مصیبت ها و رنج های بزرگی داشتن
مصیبت این گناهم بزرگه ولی همیشه توی همه حالی مخصوصا این مواقع یه عشق و محبتی هست باید پیدا کنی همین که میگن با هرسختی اسانی هست
که انقدر شیرین و لذت بخشه که تحمل و صبرت رو شدنی میکنه و حتی فراتر میونه به شدتت مستت کنه
بگرد پیدا کن این وسط حس خوب با خدا بودن و لذت این تقوا رو پیدا کن طرزبرخوردت با شرایط رو درست کن منتهی الکی و مجازی نباشه
واقعا بگرد و اون هارو توی خودت پیدا کن ببین خدا چه داده هایی یت داده چقدرلطف کرده شاید بلد نیستی ببینیشون یا ازشون استفاده کنی
اینها مثل باغ میمونن و بهشتن باغی که توش ارامش پیدا میکنی خیلی روشن و تکنیک هست باغهایی پیدا کن که بری توشون روحیه بگیری و رضایت و پذیرشت از زندگی بیشتر بشه
شکر وحمد خدا از نعمت هایی کهداری یه باغه حس خوبه این که ببینی برای خدا داری صبر و تلاش میکنی یه باغه صداقت حفظ تقوا و پاکی یه باغه سعی کن روشنی ها و زیبایی های زندگی رو ببینی
باغ های خدا توی حیاست توی نمازه توی دقت کردن و دیدن شگفتی های این زندگیه بشین عظمت و بیکرانی خدارو ببین توی چشمهات توی پردت و مادرت تویاسمون ابی توی زندگی توی لبخند رضایته
توی پاکیه توی مراقبه است اگه ازاین باغ ها لذت نبری و اثارش رو نبینی اونوقت از خدا و این شرایط زده میشی میری سمت باغهای جهنمی که جز سراب بیشتر نیست
باغ یا انیس من لا انیس له هم هست باغ یا الهی من لی غیرک باغ صفای سحر باغ رحم باغ مهربانی باغ قدرشناسی باغ لذت داشته هارو خوردن
این باغ ها به شدت روح بخش و لذت بخشن منتها بظاهر دم دست و ارزون ولی فقط نصیب کسایی میشه که خدا بهشن مصیبت داده
این ها عطای مصیبت هستن که توی زیارت عاشورا میخونیم بالا ترین عطاها این باغ ها هستن باغ حضرت زینب خیلی قشنگ بود گفت ما رایت الا جمیل
این ها شاید حرف باشه ولی بخدا من هم مثل تو اینهارو چشیدم ولی عطاهایی که از روی تجربه ام میگم واقعا خیلی بهتر و بزرگتر از این سراب های گناهه
بخدا خودم تجربه کردم گاهی از شادی و حس رضایت توی اون شرایط میخواستمسرم رو بزنم توی دیوار توی بسط روحی شدید بودم
هرچند هنوز گناهم از من سرمیزنه ولی خدا کاری کرده دلم رو برده همیشه میخوامش حتی اگه توی شرایطی نتونم اون که میخوام باشم و خراب کاری از طرف من باشه
جایی رسیدن اونوقت هاکه گم شده بودم مهم نبود چیکار میکردم فقط از خدا لذت میبردم اعمالم رو وخودم رو نمیدیدم فقط دوست داشتم این باغ ها و لذات رو ببینم و خلوتی توشون داشته باشم
خودم رو رها کرده بودم عاقبتم مهم نبود سپرده بودمبه خدا این که هنوز ترک نکرده بودم مهم نبود هرکاری اون میخواست بکنه من فقط کارم رو میکردم حرف نبود این ها یا مجازی
بلکه حقیقتا دلم روشن شده بود و پیش میرفتم با دست و پای لنگ و اراده ضعیف ولی نمیبریدم چون سپرده بودم به خدا
اینکه روزی ترک میکنم یا نه مهم نبودامروزم مهم بود که روم بخدا باشه اندازه هرچقدر که تحملش رو داشتم و عجب صفایی بود
تا حدی که خیلی لذت میبردم و گریه میکردم و اثارش رو بعد دیدم که ترک کردم
بذار باغ بقیه این چیزهای زودگذر باشه ولی باغ تو پیدا کردن معرفت و صفا کردن با نعمت های حقیقی خدا باشه
اجازه بده یکبارم که شده یکی توی این جمع یکم لذت باغ های حقیقی و صفا با خدا و عشق همین ظاهر و زندگی ظاهری کوچیکو ببره ظاهرن کمی و دست خالی ولی لذتش دریاهاست اون یک نفر تو باش
عطای مصیبت نصیب هر کسی نمیشه هم باید مصیبتش پیش بیاد و هم هنرش
ما مثل خدا نیستیم که مظهر رحم و عشق باشیم گاهی نمیفهمیم بخدا نهایت بی رحمی خودمه که من خودم رو ببازم و غصه بیخودی بخورم و یا بدبین این شرایط باشم
برم بپرم توی این دریای عشق
(1398 اسفند 6، 23:54)123Sanaz123 نوشته است: دیگه حتی روم نمیشه دعا کنم
یا با خدا حرف بزنم
اومدم یه دعا کنم
یکی تو گوشم گفت تو خجالت نمیکشی هر کاری دلت میخوام میکنی بعد میای تازه در خواست هم داری
راست میگفت
الان که دارم مینویسم یاد یه حدیثی افتادم
فکر کنم حدیث میگفت بدبخت ترین مردم کسی هست که نتونه دعا کنه
فکر کنم حدیث اینو میگفت
الان یعنی من بدبخت ترینم