1389 بهمن 7، 14:18
ویرایش شده
1- رفته بودیم شمال یادم نیست کدوم شهرش ولی خوب اون شهر یک جایی به اسم رادیو دریا داشت، منم می خواستم آدرس بپرسم گفتم : ببخشید می دونید رادیو فردا چه طوری میشه رفت؟؟؟ خانمه بدبخت اولش متوجه نشد منم نفهمیدم چی گفتم ولی بعدش جواب داده!
2- رفته بودیم اصفهان تو خیابون جی (فکر کنم همین بود) بودیم من فکر کردم هنوز نرسیدیم به اصفهان!!! از یکی پرسیدم آقا اصفهان چه طوری برم! طرف یک نگاه عاقل اندر سفیه کردو گفت: اینجا اصفهانست، شما کجا می خوای بری؟ (با لهجه بخونید لطفا!) منم هیچی نگفتم! یعنی موندم چی بگم!
3- رفته بودیم گرگان، می خواستیم بریم ناهارخوران. بعدش من باز رفتم پرسیدم آقا ناهارخوارن گرگان چه طوری بریم!!! (مثل این می مونه که بیای تهران بگی دربند تهران چه طوری بریم) طرف خنده ای زد و جواب داد.
4- (این سوتی نیست ولی جالب بود) رفته بودیم کیش تو تاکسی نشته بودیم آقا ما همین که نشستیم این راننده تاکسیه شروع کرد از مشهدی ها بد گفتن ما رو میگی کلی داشتیم می خندیدیم! بعد از 10 دقیقه دید که ما داریم می خندیم گفت شما که مشهدی نیستی؟ هنوز من می خواستم بگم بله هستم دیدم دامادمون گفت نه! ما سمنانی هستیم!!!!!! خیلی هم جدی! من دیگه داشتم می مردم از خنده!!!
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است \ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشته ای که به پابوس آمده \ انگار بین رفتن و ماندن مردّد است
اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست \ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟
حتی اگر به آخرخط هم رسیده ای \ اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل می شود \ جایی که بین عالم و آدم، زبانزد است
هر جا دلی شکست به این جا بیاورید \ اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است
حسین ارام جانم، حسین روح و روانم
بیا نگار اشنا، شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود، شها تو مفتخر نما