آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

[only bugati]

شکست پس از 26 روز ..... نیمه پر لیوان ؛  سایت ها حوصلمو سر میبردن و تکراری .... فقط عطش به خ.ا بود.... 
البته اولش داشتم تحقیق درباره زندگی پ.استارها میکردم.... که اکثرا یا خودکشی میکنن یا افسردگی میگیرن یا از هزارتا بیماری میمیرن و از دهه 60 میلادی تا حالا هر سال حدود 10 برابر به تعداد پ.استارها افزوده شده ......  یعنی هر روز میخوان به ارمانشهر جنسی نزدیکتر بشن ......
خب شنیدم مسابقه گروهی شروع شده  ، منم هستم .

[همساده]

البته اولش داشتم تحقیق درباره زندگی پ.استارها میکردم.... که اکثرا یا خودکشی میکنن یا افسردگی میگیرن یا از هزارتا بیماری میمیرن و از دهه 60 میلادی تا حالا هر سال حدود 10 برابر به تعداد پ.استارها افزوده شده ......  یعنی هر روز میخوان به ارمانشهر جنسی نزدیکتر بشن ......

لعنت به این شهوت مرموز و موذی
ببیبینین دوستمون از چه جایی ضربه خورده...تحقیق برای اینکه ته شهوترانی پوچی و بدبختی هستش...
خدایی سرم چسبید به سقف ببین از کجاها وارد میشه شهوت...میگه حالا که قراره ترک کنی بیا یه خرده سرگذشت پورن استارها و آدمهایی که شهوترانی کردن رو بخون و عبرت بگیر بعد میون اینا با یه عکس با یه صحنه کار خودشو میکنه...
عجب لامسب لاکرداریه..

---

منم خاطره خوبی از عصبیت ندارم...ولی خوب از یه روش دیگه استفاده میکنم...
روش سپردن...
هر قوت از این روش درست و کامل استفاده کردم موفق شدم...
شهوت و وسوسه و خشم و رنجش و اینا رو وقتی سپردم بخدا از ته دل سپردم نتیجه گرفتم.
.......................................
هیچ سوء برداشتی نشه ها ولی این حکایت عرفا گاهی با هم نمیخونه...یعنی روش سلوکشون با هم فرق داره...حتی گاهی تناقض داره...دلیلشم اینه هر کدوم از یه راه متفاوت استفاده میکردن و تو  جاهایی که قوی تر بودن بیشترتمرکز میکردن...اگه میخوای پا جا پای یکیشون بزاری باید مطمئن بشی که اون میتونه مراد تو باشه...اگه تو زندگینامه ها دقت کرده باشیم همین عرفا کلی میگشتن که یه استاد پیدا میکردن...این به معنی اون نبوده که آدم خوب کم بوده یلکه به این معناست سیستم ها باید با هم جور باشه.
 قبلنا تمام کتابهایی که سرگذشت عرفا رو مینوشتن میخوندم...فکر کنم 15 سالم بود که تذکره الاولیا عطار رو دو بار خوندم تا این اواخر که کتابهای جدید آقای بهجت وآقای قاضی و  بزرگواران دیگه ای که هر کدومشون اعجوبه ای بودن و بسیار مردان بزرگی بودن به بازار اومد و یه جوری مد شد این کتابا، من همه رو خوندم....
من که کلا یکی دو سالی هست خودمو از این خط کشیدم بیرون

[نمیدانم]

سلام بچه ها،
خوب باشید ان شاء الله.

آقا اسم من م بنویسید برا مسابقه،
البته به صورت غیر حضوری شرکت می کنم.
فکر نکنم دسترسی داشته باشم که سر وقت بتونم علام وضعیت کنم.

[همساده]

بچه ها به این جمله اعتقاد دارین؟ یا نه؟

شهوت یه بیماری مسری هستش.

هرکی نظری داره بگه...

[عاشق فاطمه زهرا]

اصولا،
با اینکه این خاطرات صلابت و جهاد
برام شیرینه؛

اما خاطره ی چندان خوبی از با عصبیت تام و تمام صحبت کردن با خودم و فشار اوردن انتقام جویانه و نه تعاملی ندارم.

خداوند، نادانیم رو ببخشد و به دانایی تبدیل کناد.

مثال می زنی برامون.

منظورت رو نمی فهمم.

مثلا وقتی مبتلا به وسوسه میشیم
به قول سعدی:
از طرفی تو میکشی از طرفی سلاسلم

از یه طرف وسوسه ها اذیت میکنن
و از طرف دیگه "خود تارکم" فشار میاره و دائم سرکوفت میزنه و بکن نکن میکنه و سطح توقعش رو بالا میبره؛
در حالیکه ممکنه خود اون وسوسه ی ممتد به خاطر ادبار روحی و وازدگی باشه و این تشدیدش بکنه؛

برای همین شاید بهتر بشه گاهی اوقات نفس رو گول زد؛
حواسش رو پرت کرد؛

شاید بهتر باشه گاهی اوقات به "مهار کردن نفس" یا "به دست گرفتن افسار نفس" یا "کنترل نفس" فکر کرد نه "سرکوب نفس"
شاید تعبیر دقیق تر در خط بالا، جایگزینی "تمایلات" با "نفس" باشه.

مثال دیگه مثال این بچه تخساست؛
یهو میفتن تو فاز کرم ریختن و مثلا ناهنجاری زبانی کردن؛
حالا اگه هر چی بگه تو جوابشو سریع بدی،
نه تنها فایده ای نداره؛ بلکه بدتر هم میکنه و انگار بیشتر تشویق میشه.
بهتره یه جور کم محلی هوشمندانه رو پیش بگیری و یا فضاش رو عوش کنی.

فهمیدم منظورت چیه.
مشکل اینه که یه زمان هایی هم اگر چیزی نگی این بچه تخس آتیش خودش رو می سوزونه.
انگار یه بمب کار گذاشتنن تو وجود ما ، این ثانیه شمار داره کار می کنه ، به ما هم گفتن این رو خنثی کن.
سیم آبی رو قطع می کنی ، سرعت ثانیه شمار بیشتر می شه. بعد تو مضطرب می شی دیگه عقلت هم کار نمی کنه.
سیم قرمز رو قطع می کنی ، یک دفعه بوووووووم.
می ری هوا.

گرد و خاک به پا می شه ، زمین و زمان درگون می شه.
بعد چند روز که همه چی خوابید ، دوباره یه بمب دیگه ، همون شکلی.
هزاران سیم تو هم تو هم ، و تو یک سیم چین در دستت.
چاره چیه؟

[همساده]

داداش عاشق من بیتفاوت نیستم واقعا...اون روز هم که گفتی نیازمند یاری هستی خواستم یه چیزی بگم گفتم شاید تکرار مکررات باشه.
هر چی باشه منم از دید خودم حرف میزنم و حرفام تازه نیست ولی خوب دوباره میگم:
1- یکی اینکه شهوت رو تغذیه نکنیم. اون کاری به ما نداره یا حداقل مثه یه پشه وز وز شاید کنه ولی وقتی تغذیه ش کنیم میشه مثه موشک اسکات
2-  این حرف داداش مرد مجاهد رو من اینجوری برداشت کردم میبینی بعضی وقتها به تیک تیک ساعت یا چکه قطرات آب حساس میشیم؟ در شرایط عادی اصلا واسمون مهم نبوده ولی یهو اینقدر تمرکز میکنیم رو این که میشه تیک واسمون و میره روی اعصاب همش واسه اینه خیلی توجه کردیم به اون صدای تیک تیک و به قطره آب، اگه زیاد توجه نکنیم و کلید نکنیم روی این صدا دیگه عصبی نمیشیم.

پس یکی اینکه شهوت رو تغذیه نکنیم. و دیگه اینکه به کارای دیگه مون برسیم اینقدر پر و بال بهش ندیم

و بازم آقا ببخشید اینقدر تکرار میکنم چون راه حلی که بهم جواب میده همینه:

شهوت رو بسپر وسوسه ها رو بسپر...نه سیم آبی رو قطع کن نه قرمز به ثانیه شمار نگاه نکن...سیم چین رو بنداز زمین زانو بزن پیش خدا بهش بگو خدایا من واقعا از ته دلم نمیخوام شهوترانی کنم ولی من نمیتونم اینو متوقف کنم خودت این بار رو از رو دوشم بردار...میدونی کار راحتی به نظر میاد ولی جواب میده...سپردن همراه با صداقت جواب میده خیلی خوب جواب میده...

[احسان،]

سلام

من نمی دونم میتونم یا نه
ولی اسم منم ثبت نام کنین برای ترک گروهی

[razmjoo]

سلام . با لطف و عنایت خدا روز 45 رو پشت سر گذاشتم...

دشمن ترین دشمنان نفس توست !!! پس با او بجنگ و جهاد اکبر کن..

باشد تا پا جای پای پهلوانان آبتین و صدف و داوود جی تی و فرشاد و برادر مهدی، و پهلوان بانوان سها خانم و خانم الون بگذاریم کسانی که برای همیشه از این منجلاب بیرون آمده اند (این لیست بلند بالاتر از این حرفهاست و با کمک دوستان کامل تر می شود)

[omid-2]

سلام و عرض ادب
آقا مسابقه گروهی منم هستم .اگر برگزار شد منم قرار بدید .

[طاهر]

سلام
خوبین؟
حسابی کم پیدا شدم هااااااا
میدونم دلتون شدیدا برام تنگ شده ولی چاره ای نیست باید بسوزید وبسازید
اقا عرضم به خدمت شما که یه نگاهی به لیست بندازید ببینید اسم تون جا نیفتاده ک
غایب بزرگ این دوره تا الان درخشنده هست
امیدوارم خودشو برسونه. بچه ها گفتن نتش خراب شده
دعا میکنیم درست شه تا برگرده پیشمون
و دیگه اینکه ایا کس دیگه ای نمیخواد تو مسابقه باشه؟
فقط تا فردا ظهر وقت ثبت نام هستا
اگه کسی جا مونده سریع اسم نویسی کنه

ثبت نام دور هشتم مسابقه گروهی «گروه رهروان پاکی»

1- عاشق فاطمه زهرا

2- طاهر 

3- جناب خان

4- همساده

5- آرمین

6- قاصدک

7- رزمجو

8- رامین.

9-شازده کوچولو

10-سید مهدی

11-اونلی بوگاتی

12-الون واریر

13-نمیدانم

14-احسان

15-امید 2

اطلاعات بیشتر تو این پست هست...

قوانین مسابقه هم تو این پست هست...

بشتابید...  

---

سلام و عرض ادب
آقا مسابقه گروهی منم هستم .اگر برگزار شد منم قرار بدید .

و سلام بر شما
خدا بخواد حتما برگذار میشه و شما هم خواهید بود

---

راستیییییییییییی فردا دعای ندبه یادمون نمیره بعد از نماز صبح
چهارمین هفته هست ک باهم قرار میذاریم برای دعای ندبه
خوش ب حال اوناییی ک وقتی دعا رو میخونن ی استفاده ای هم ازش میبرن و مثل من نیستن ک دعاها فقط شده لق لقه ی زبانم
دعا کنید فراوان
التماس دعا
یاعلی

[جناب خان :)]

خییییییییلی سخت بود امروز
همش داشتم میجنگیدم
خداراشکر پیروز شدم
ولی از همه کار و زندگیم افتادم

[razmjoo]

رفقا برای ترک اول باید با فکر خ . ا مبارزه کنید تا اصلا نیاز نباشه با خودش درگیر بشین... حتی با فکرش هم به سخت ترین شکل مبارزه کنید. خیلی دشمنمون موزی و مکاره . خیلی پلیده ، از ذهنتون مراقبت کنید پیش از ابتلا تا اصلا مبتلا نشین..

جلوگیری از ورود خر به اتاق ذهنتون راحت تر هست تا اینکه بخواین این خر رو بعد از ورود به اتاق بندازین بیرون . جلوی در وایستین و راهش ندین.

[عاشق فاطمه زهرا]

همساده جمله ی خوبی گفتی ولی اگر اجازه بدی قبل از اون بحث قبلی رو جمع کنیم.

این که ما همیشه نباید خودمون رو تحت فشار قرار بدیم.
بعضی جاها باید سر افسار نفسمون رو شل کنیم.
امشب نشستم بعد از مدت ها فیلم سینمایی دیدم
چقدر حال داد.

الان همه فکر می کنن ، من صبح تا شب سر سجاده ام و پوستم چسبیده به استخونم.  
نه بابا ، من که فکر نمی کنم ، سخت گیری کرده باشم. در هر صورت.
گاهی وقت ها باید ذهنمون رو منحرف کنیم. یک سرگرمی سالم که حسابی ذهن آدم رو مشغول کنه.
بچه ها نظر بدین دیگه.
راه درست چیه؟ باید به نفسمون سخت بگیریم یا نه؟
موقعی که وسوسه می شیم و موقعی که وسوسه نمی شیم. فرق می کنه؟

.................................

دعای ندبه رو من هم هستم. البته اگر صبح بیدار شم. ممنون طاهر جان.

.................................

از حال من اگر می پرسی ، حالم خوب است.
یک جهش دیگر برای پیروزی ، ان شاء الله که دیگر زمین نخوریم.
محتاج دعای خیرتون هستم شدید.

.................................

داداش احسان
کی می دونه که می تونه یا نه؟
داداش ما می آییم این جا که به کمک هم بتونیم.
ما می تونیم داداش.

................................
جناب خان ، آفرین پسر ، گل کاشتی.
حالا باید بری تو فاز بعدی. فاز بعدی اینه که یه کاری کنی شرایط عادی بشه.
یه جایزه به خودت بده. البته قبلش تو این بحثی که گفتم شرکت کن و نظرت رو بگو.

.................................

مرد مجاهد عزیز ما شالاه شما خودت اوستایی.
فقط می تونم بگم ، موفق باشی داداش تو این مسیر.
اگر قابل باشم دعا می کنم.

.................................

داداش رزمجو خیلی خوب پیش می ری.
در یک خط ، راست و مستقیم. جدی می گما.
موفق باشی داداش.
خانم گلبرگ گفتن که می خوان با داداش رزمجو مصاحبه کنن ، و شما باید سوالاتتون رو مطرح کنین.

سوالاتشون حول و حوش پاکی و تجربیات ایشون باشه ان شاءالله،

...............................

دقت کردین این دوره از مسابقه چقدر قدیمی داریم.
مثلا این اقا امید-2 رو من اصلا نمی شناسمشون ، اینقدر قدیمی هستند.
ان شاء الله این دوره ، بتونه نقطه عطفی در رهروان باشه.

و

این که درخشنده حتما هست ، حالا اسمش رو می نویسیم ، فوقش اگر دوباره گفت حذفش می کنیم.
این یعنی...

ثبت نام دور هشتم مسابقه گروهی «گروه رهروان پاکی»

1- عاشق فاطمه زهرا

2- طاهر 

3- جناب خان

4- همساده

5- آرمین

6- قاصدک

7- رزمجو

8- رامین.

9-شازده کوچولو

10-سید مهدی

11-اونلی بوگاتی

12-الون واریر

13-نمیدانم

14-احسان

15-امید 2

16- مرد مجاهد
17-درخشنده

اطلاعات بیشتر تو این پست هست...

قوانین مسابقه هم تو این پست هست...

بشتابید...  

دوستان ما رو در مسابقه آواتار فراموش نکنید.
فقط رامین این جمله رو نخونه که خفتم می کنه.

[درخشنده]

من نتم مشکلش اینه که زیادی سرعتی شده...جرات نمیکنم بیام! جم کردن زندگیمم که شده داستان....

مرسی که اسممو نوشتید...

سه هفته ی سبز میدیم به هر تیمی که افتادیم توش! 

مراقب خودتون باشید....

[آرمین]

سلام به رهروانی ها و داداشای عزیز

چه خوبه لیست این سری این قدر پرباره...
ان شالله نتیجه ی این گردهمایی هم در خور شأن این گروه باشه...
------------------

درخشنده خوش اومدی... گفتیم این داداش ما رو بردن سر به نیست کردن ازش خبری نیست... 
منم مث تو یکم گیجم تو جمع کردن زندگی... خود خدا کمک می کنه بهمون ان شالله... غمت نباشه... 
این جا بچه ها یه پا مشاورن... کمک خواستی، فقط ندا بده...

------------------

بچه ها نظر بدین دیگه.
راه درست چیه؟ باید به نفسمون سخت بگیریم یا نه؟
موقعی که وسوسه می شیم و موقعی که وسوسه نمی شیم. فرق می کنه؟

به نظرم بستگی داره...
این که کجای مسیر پاکی باشیم... هدف مون هنوز ترک خ.ا باشه یا پا رو فراتر گذاشتیم برای خودسازی؟
این که حال و هوای این روزهامون چطور باشه... چقدر اوضاع روحی مون بحرانیه؟
این که کلا آدم سخت گیری باشیم یا سهل گیر؟ 
این که سخت گیری رو تو چه چیزهایی بخوایم اعمال کنیم؟

من هنوز تو ابتدای راه ترک خ.ا ام... اوضاع روحیم به شدت نابسامانه... خودمم به اندازه ی کافی که چه عرض کنم، بیش از حد آدم سخت گیریم...
کافیه یکم سخت گیری به نفسم رو در پیش بگیرم دیگه واویلا! بیچاره میشم...
همین جوریش به اندازه ی کافی خودخوری و حساب کشیدن از خودم دارم... دیگه جای اضافه ای واسه سخت گرفتن باقی نمی مونه...

واسه یکی مث من سخت گیری جواب نمیده... اما بازم بستگی داره کجاها باشه...
اگه شبا به رو بخوابم معلومه تحریک میشم...
اگه چشممو کنترل نکنم معلومه هوایی میشم...
اگه مراقب ذهنم نباشم معلومه کارم به کجا میکشه...

اگه حواسم به اینا نباشه، معلومه نتیجه اش چی میشه...
نفسم خیلی چیزا دلش می خواد... ولی باید حواسم باشه کدوم ها رو بهش بدم کدوم ها رو ندم...

به نظر من...
سخت گیری اگه هم باید باشه، باید طبق اصولی باشه...
همین جوری نیست که من راه سخت گیری به نفس رو در پیش بگیرم و برم جلو...
باید بدونم کجاها اعمالش کنم کجاها نکنم... 
وگرنه نه تنها سودمند نیست، که بدتر مانع مسیر و پیشرفت من میشه...