1396 خرداد 22، 20:23
(1396 خرداد 22، 12:59)aliunknown نوشته است: دیشب ....کارت خیلی با ارزش بود
لحظه ای غافل شدم ....
شیطون کنترل من رو تو دستش گرفته بود ....
داشتم میرفتم که بشکنم ...
همه چیز آماده شده بود ....
اما
یه لحظه ....
رفتم جلو ....
گفتم اگه الان تو اینکارو بکنی
کمتر از چند ثانیه بعدش ....
شروع میکنی خودتو سرزنش کنی ....
پس ده دقیقه آینده رو اینطوری رقم نزن ....
حس عجیبی دارم که از این بار یک تنی وسوسه به خوبی نجات پیدا کردم
بجاش امروز در حد 5 -6 کیلومتر با دوستم دویدم تا حسابی خسته بشم و امواج بعد وسوسه هم از بین بره ...
الان هم پست عاشق رو خوندم فهمیدم چه خطری از بیخ گوشم رد شده و چطوری ازش جون سالم به در بردم ...