امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

خواهش میکنم دگرش جان،

تو همین رهروان تونستم نماز های ترک شده رو به نمازهای نصفه نیمه تبدیل کنم،نمازهای نصفه نیمه رو به نماز کامل و اول وقت تبدیل کردم،اونم بخاطر سیستم جدید ارزیابیه که واقعا نمیخواستم هر دفعه بیام بگم نمازم قضا شده،
با تبدیل نمازم به اول وقت + حذف ایسنتا و تلگرام از تبلتم ، واقعا وخونه به همه کارم میرسم و آامش خاصی حاکمه،
همین نمازم که آخر وقت بود واقعا عذاب وجدان داشتم الکی خم و راست میشدم و سریع میخوندم که قضا نشه،ولی حالا یک چیز از نماز خوندنم میفهمم،
به همه توصیه میکنم نمازشونو اول وقت کنن،یا به محض ورود به خونه در اولین فرصت بعد از لباس در آوردن بخونید واقعا تاثیر روانی بالایی داره.
 سپاس شده توسط
دریفت جون من متنی که نوشتی برای مستر، خوندم. کامل هم خوندم. خیلی خوشم اومد دمت گرم که اینقدر وقت برای تایپش گذاشتی
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
سلام دوستان من هم بالاخره از حالت خلا به در اومدم.
و برای هفته و ماه برنامه ریزی کردم. 4chsmu1

ان شاء الله


کار های درسی شامل :
شرکت در کلاس ها‌
درس خوندن
کار های تحقیقاتی
تدریس

کار های متفرقه
قرآن
مطالعه

کار های اداری

49-2

بقیه ی هفته هم استراحت و تفکر و ...
تا روز جمعه که دوباره باید برنامه ریزی کنم.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
ورزش صبحگاهی یکی از بهترین روش های مقابله با شیطان است
هم سحر خیزی Khansariha (46) Khansariha (46)
هم نماز صبح رو خوندن 53258zu2qvp1d9v 53258zu2qvp1d9v
ورزش صبحگاهی و یک صبحانه ی عالی 53 53
صبح همه دوستان بخیر 302 302
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[تصویر:  05_blue.png]
[تصویر:  shine_light_backgrounds_vector_537230.jpg]
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 10، 0:21)وریا نوشته است: سلام داداش . ما شا الله این همه مدال . از تجربیاتت برای ما تعریف کن. 49-2 49-2 49-2


سلام وریا جان. از تجربیات خودم چی بگم.. 39 39 
آهان من یادمه یه ماه گذشته بود از ترکم. (10 فروردین امسال شروع به ترک کردم و بعد تا 11 اردیبهشت که اومدم توی ktark ثبت نام کردم) همون حدود 30 روز جمع کرده بودم 
ولی یه وقتایی میشد که میگفتم وااای چقد حرف و درد و دل دارم که به هیچکسم نمیتونم بگم. دیگه بالاخره بحثِ خودارضایی بود و اصن نمیشه اینچیزا رو با خانواده یا رفیقا مطرح کرد. خلاصه پیش خودم گفتم چی میشد اگه یه جامعه ای بود که اونام توی وضعیت من باشن. اونوقت راحت آدم هرچی میخاد میگه.
خلاصه هیچی دیگه اومدم گوگل سرچ کردم: ترک خودارضایی... که دیدم نتیجه اول همین ktark باز شد. بعد اومدم ثبت نام که کردم، مثه وحشیا رفتم اول توی 10 روزه اعلام وضعیت کردم Khansariha (13) Khansariha (13) 
بعد دیدم ای وای پروسه داره. هیچی دیگه خلاصه عضو شدیم و بعد یه طومارِ بلند بالا اومدم توی این رهروان نوشتم و قششنگ خالی کردم خودمو. 
نتیجه ای که میخام از این تجربه بگیرم اینه که داشتن هم صحبت و کسی که تورو درک کنه فوق العاده مهمه. بطوری که اگه من کانون رو پیدا نمیکردم، ممکن بود نتونم خیلی موفق باشم توی ترک. چون دیگه با عضویت توی اینجا بود که عکس و فیلم و دست ورزی رو هم کنار گذاشتم.
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
(1396 مهر 9، 17:24)آرمین نوشته است: سلام بچه ها
چند تا از چیزهایی که دوست داشتم واسه بچه ها دیروز بنویسم رو امروز می نویسم.

اول از همه:
محمدرضای عزیز خوش اومدی.  Welcome (1)
راهنمایی که انجام شد و دیدم تو گروه هم ثبت نام کردی.
اما از خودت بیشتر برامون بگو. امسال کنکوری هستی؟ اوضاع درسی در چه حاله؟
قبلا واقعا تجربه ی یک سال پاکی داشتی؟ این خیلی عالیه. مربوط به چه زمانی میشه؟
و وضعیت پاکی این چند وقت اخیر چطور بوده؟ 
ان شالله با یه عزم راسخ و تلاشی که به دنبالش میاد، همه چی رو تغییر میدی.  Khansariha (18)

آقا محسن73 گل
اون سری هم یادمه گفتی سر ارائه یا چیزی شبیه به این اعصابم خورد شد و ....
هر سری همین جوره؟ اون اتفاقی که میگی افتاده رو میشه برای ما هم تعریف کنی؟
الان خودت می دونی باید چی کار کنی یا نیاز به کمک داری؟
و
یه جایی هم از کمبود اعتماد به نفس گفتی.
این مشکل برمی گرده به اینکه ما خودمون رو کم می بینیم. کوچیک می بینیم. ناتوان و کم ارزش.
یکی از بهترین راه ها اینه که برای خودت کارهای کوچیک تعریف کنی و شروع به انجام دادن شون کنی. وقتی ببینی یه کاری که برای خودت تعریف کردی رو می تونی انجام بدی و این مدام «تموم کردن» کارها برای تو تکرار و تکرار بشه، اعتماد به نفس پیدا می کنی.
می فهمی اگه سراغ یه کار بزرگ تر هم بری، احتمالا می تونی از پسش بربیای.
منظم زندگی کردن و دونستن اینکه داریم تو زندگی مون چی کار می کنیم و هر روزمون رو چطور می گذرونیم و جهت زندگی مون به کدوم سمت میره، خودش بهمون اعتماد به نفس میده.

مستر دگرش جان
مگه چقدر پیرمردی شدی که نباید هدف بزرگ داشته باشی؟ تو تازه مشغول به کار شدی و حتما می تونی کلی پیشرفت کنی.
واسه آدم کاربلد و کاردرست اتفاقا درها به روش بازه. این ربطی به پارتی بازی نداره.
بهترین هدف در حال حاضر برای تو ازدواج هست. بقیه اش زیرشاخه هایی برای این موضوع هست.
الان تو چه زمینه ای فعالیت می کنی؟ به نظرت شرایط مالی ایده آل چیه؟

حامد6 عزیز
یک ماه پاکیت مبارک باشه.  317 ان شالله یک سال پاکیت رو ببینیم.  Khansariha (18)
گفتی بزرگ ترین عامل تحریک کننده ی تو مشکلات حل نشده هستن. (هر چند که نمی دونم چه مشکلاتی رو میگی)
اما حالا که از خ.ا فاصله گرفتی، بهترین موقعیته که فکری هم به حال اون مشکلات حل نشده کنی تا دوباره مانعت نشن.

صلوات های من برای داداش های خوبم:
طاهر چهارده صلوات
mohammad_93  چهارده صلوات
موری چهارده صلوات
mohsennia چهارده صلوات
عاشق فاطمه زهرا: چهارده صلوات
Mr Degareshچهارده صلوات
nobody31:  چهارده صلوات
Hamed6چهارده صلوات

ان شالله همشون هم مسائل و مشکلات شون حل بشه، هم پاک بشن و با یه همسر خوب وصلت کنن.
سلامت باشن و عاقبت به خیر.  Khansariha (18)

اره ارمین جان هرچی میکشم از کمبود اعتماد به نفسه این کاری که گفتید هدفای کوچیک برا خودت تعین کن روش خوبی به نظر میاد  Smiley-face-thumb
 سپاس شده توسط
سلام
اگر چه دیر ولی بالاخره آخرین دقایق برا اعلام وضعیت منم اومدم 4chsmu1

هر چند که بهانه ای برای نیومدن نمیشه داشت ولی خب بی دلیل هم نیست این نبودن ها
تنها اکتفا می کنم به همین تک مصراع حافظ که میگه "کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور"

طاهر / گروه بیرق سبز / هفته سوم سبز
ارزیاب هفته گذشته: 
هفته خوبی نبود... اصلن وقتی انگیزه های ادم کم سو میشه رمقی برای تلاش و کوشش باقی نمی مونه
آدم سرگردان و حیران میمونه و دست و دلش به هیچ کاری نمیره
و بدا به حال آدمی که انگیزه هاش رو کور کرده باشن
هفته ای که گذشت البته یک نکته مثبت هم داشت که اونم این بود که سعی کردم مراسمات عزاداری رو خیلی کوتاه هم که شده برم
هفته آینده : که این هفته باشه تو مرخصی هستم و کنار خانواده
حفظ پاکی تو اولویت هست
و اگه شد تو این دو سه روز باقی مونده یکم کارای عقب افتاده انجام بدم


عاشق فاطمه زهرا: چهارده صلوات
Mr Degareshچهارده صلوات
nobody31:  چهارده صلوات
Hamed6چهارده صلوات

(از آرمین کپی زدم ... فقط اون سه تای اولی قبلن صلوت فرستاده بودم)
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
 سپاس شده توسط
سلام
منم میخوام کارامو بنویسم، هرچند که تومسابقه نیستم ولی خب دوس دارم بنویسم
ارزیابی هفته ای که گذشت:
 - اول هفته تلگرام باعث شکستام میشد که پاکش کردم و جلوشو گرفتم هرچند پس لرزه هاش کار دستم داد ولی خب الان عالی شده.
65
- همیشه با یه روشی از مشکلات فرار میکردم، Hanghead این هفته یه بازی نصب کردم که همش پای اون بودم و با این بازی هرچند که تفریح بود از مشکلاتم فرار کردم و حلشون نکردم ولی از امشب بازی رو با این که خیلی دوسش داشتم حذف کردم 53258zu2qvp1d9v

-پیگیر امریه سربازی نبودم
- امروز وسوسه کار دستم داد و یه عکس بد دیدم و دوبار خرابکاری کردم و از این بابت برای خودم خیلی متاسفم که نتونستم از یه عکس بگذرم

- این هفته خیلی زیاد تنبلی کردم
- یه گوشی جدید خریدم که منتظرم بیاد

برنامه هفته ی آینده:
- ثبت نام در ..... به محض رسیدن گوشی
- تلگرام رو نصب نکنم به هیج عنوان و بی هیج دلیلی
-پیگیری امریه
- نصب و کار کردن با اتوکد
- کنترل چشم و ذهن
- بازاریابی در صورت امکان
- شروع مجدد برنامه ریزی و پیگیری آخرشب و اول صبح
- تغذیه

امیدوارم موفق باشم 1 Khansariha (56)
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
14 صلوات برای آرمین

منتظریم ...

[تصویر:  Gol.gif]
[تصویر:  Gol.gif]
[تصویر:  Gol.gif]
[تصویر:  Gol.gif]

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم




برنامه ی مقرر ختم صلوات  دوره سی و دوم :

طاهر [تصویر:  53.gif] 
mohammad_93 [تصویر:  53.gif] 
موری [تصویر:  53.gif] 
mohsennia [تصویر:  53.gif] 

عاشق فاطمه زهرا: [تصویر:  53.gif] 
Mr Degaresh[تصویر:  53.gif] 
nobody31:  [تصویر:  53.gif] 
Hamed6:  53

آرمینتاریخ 96/07/10
hamedhamed: تاریخ 96/07/12
شازده کوچولو: تاریخ 96/07/15
aliunknown: تاریخ 96/07/17

rezaKy: تاریخ 96/07/19
drift: تاریخ 96/07/22
رضا222: تاریخ 96/07/24
101: تاریخ 96/07/26
omid 24: تاریخ 96/07/29

همه برای آرمین عزیز تر از جون مون سنگ تموم بذارند لطفا  Khansariha (69)





---------------------------------------------------------------------------
باز هم مختصری از ارزیابی و برنامه ام رو میذارم : تفصیلش باشه برای بعد واقعا کم توفیق شدم از بابت سر زدن به کانون :

ارزیابی هفته ی قبل:
پروژه ی ترجمه ام رو راضی بودم از خودم و نسبتا خوب براش کار کردم
نمازام تقریبا راضی بودم
پاکی عالی بود و از مرز سی روز گذشتم
کنترل ذهن و نگاه عالی بود و امتیاز کامل رو گرفتم.
قرار های سه گانه ام (دعای عهد ، زیارت عاشورا و حدیث کسا) رو خوب انجام دادم.
ورزش رو یه روز انجام دادم و باتوجه به شرایطم راضی ام
زبان هم یه خورده غفلت کردم ازش ولی راضی ام در کل.

هفته ی خوبی بود و خدارو شکر بابتش

برنامه های هفته ی بعد :

ترجمه : برسونمش به صفحه ی شصت
ورزش : یک روز
زبان : مثل قبل هر روز
پاکی و کنترل ذهن و نگاه و نماز و قرارهام هم سرجاش مثل همیشه


من باید میزان هوشیاری ام در عمل رو مدام افزایش بدم
نباید بذارم هرنیرویی هر طرفی که میخواد بکشوندم
من  باید خودم باشم و مدام از خودم مراقبت کنم
من میتونم ، آره ...
چون من خدا رو دارم و اون کمکم میکنه
نقل قول: کار های درسی شامل :
شرکت در کلاس ها‌
.....

کار های اداری

جونم براتون بگه که این کارهای اداری داره کمرم رو می شکنه 4chsmu1 
کلاس ها هیچ کدوم رو نرفتم. Khansariha (116)
امروز همه اش سرگرم این کارها بودم، فردا هم احتمالا پر باشم 4chsmu1 
با اجازتون یه سفر درپیش دارم. اگر همه چیز جور بشه و بتونم ویزا رو بگیرم،
برای سفر علمی یه هفته ای می خوام برم مملکت کفر Swear1
دعا کنید بدون مشکل بگذره. 53258zu2qvp1d9v 
و این که اگر رفتم اونور، بتونم پاکیم رو حفظ کنم. 53258zu2qvp1d9v 
واقعا باید قدر مملکت خودمون رو بدونیم. درسته هزار و یکی مشکل داره. اما هیچ جا کشور خود آدم نمیشه 53258zu2qvp1d9v 
بازم تا شب می آم یه پست دیگه می ذارم. ان شاء الله
(1396 مهر 10، 12:57)rezaKy نوشته است: بعد دیدم ای وای پروسه داره. هیچی دیگه خلاصه عضو شدیم و بعد یه طومارِ بلند بالا اومدم توی این رهروان نوشتم و قششنگ خالی کردم خودمو. 
نتیجه ای که میخام از این تجربه بگیرم اینه که داشتن هم صحبت و کسی که تورو درک کنه فوق العاده مهمه. بطوری که اگه من کانون رو پیدا نمیکردم، ممکن بود نتونم خیلی موفق باشم توی ترک. چون دیگه با عضویت توی اینجا بود که عکس و فیلم و دست ورزی رو هم کنار گذاشتم.

موافقم، این درد و دل کردن خیلی خوبه.
وقتی در مورد موضوعی داری می نویسی برای دیگران، روش خودت تمرکز می کنی و قبل از این که دکمه ی ارسال رو بزنی، کلی راه حل برای مشکلاتت توی ذهنت می آد. 53258zu2qvp1d9v
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام به همگی
خوبین ایشالا؟
مثله اینکه برنامه هفته جاری و آینده رو اعلام نکردم
خوب هفته ای گذشت یه سری لغزشها داشت اتفاق می افتاد که به خیر گذشت...
خوب برنامه ها هفته پیش خوب پیش رفت و زبان و برنامه و باشگاه و زبان و بیشتر کنار خانواده بودن
هفته بعد ایشالا: مثبت اندیشی و عدم افکار منفی، زبان و نقشه کشی و باشگاه

یا حق 317 317
 سپاس شده توسط
14 تا صلوات برای آرمین جون. 53 53 همیشه بخند
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
سلام دوستان
الان متاسفانه فرصت نیست صحبت هاتون رو بخونم.
از اون جا که نوبت ختم صلوات منه و می گذره، دوست داشتم چند چیز رو براتون بگم.
از هیچ کس  4chsmu1 (نوبادی) عزیز ممنونم که برنامه رو ترتیب می بینه.  Khansariha (18)

دوست دارم بگم
خیلی از مشکلات ما اون قدر عمیقه که شاید سالیان سال طول بکشه تا درمان بشه. این قدر زود کنار نکشیم که محروم بشیم از داشتن یه زندگی خوب. همون طور که تا حالا محروم بودیم.

دوست دارم بگم
خدا واقعا اون بالا خداییش رو می کنه. سمتش که بریم و عزم تغییر کنیم، خدا خودش راه ها رو بهمون نشون میده. همه چیز 2 2 تا 4 تا نیست. همه چیز با فکر ما نیست. همه چیز دست ما نیست.

دوست دارم بگم
اگه ضعف می بینیم تو خودمون و اگه حس خوبی نداریم نسبت به خودمون، فکر نکنیم اینا همیشگیه. مثل همه ی آدمای دنیا ما هم می تونیم پیشرفت کنیم و یه آدم توانمند بشیم. اون قدرها هم که خودمون فکر می کنیم بی استعداد و بی ارزش نیستیم.

دوست دارم بگم
خیلی به آدمای دور و برمون کار نداشته باشیم. زندگی خودمون رو انجام بدیم. کاری که درسته رو انجام بدیم. راه درست و کار درست نتیجه ی خوب داره. حتا اگه دور از ذهن و متفاوت با آدم های اطراف مون باشه.

دوست دارم بگم
یه ذره بیشتر با خودمون همدلی کنیم. یاد بگیریم که با خودمون همدلی کنیم. آدمی که آسیب دیده یهو متحول نمیشه. زمان بدیم به خودمون. نابلدی و اشتباه کردن ها بخشی از مسیر یادگیریه. این قدر رو اعصاب خودمون راه نریم. 

دوست دارم بگم
برای رسیدن به هر چیز ارزشمندی، باید بهای اون چیز ارزشمند رو پرداخت کرد. یه ذره اهل عمل تر شیم. یه ذره سختی کشیدن رو بهتر برای خودمون معنا کنیم. آسودگی پشت سختی زحمت هات رو حتما جبران می کنه.

دوست دارم بگم
واقعا عمر زود می گذره. انگار همین چند وقت پیش بود که اومدم کانون. اما پروفایلم میگه 5 ساله. ما همیشه فرصت تغییر نداریم. همیشه یکی نیست که بهمون تلنگر بزنه. یه سری چیزها فقط یک بار شاید ایده اش به ذهنت برسه و یک بار وقت عمل کردن باشه. فرصت رو از دست بدی، باختی.

دوست دارم بگم؛ همون طور که بزرگان گفتن
باقی مونده ی عمر مؤمن، ارزشمندترین  دارایی مؤمنه. باهاش میشه کارهایی کرد و به جاهایی رسید که هیچ وقت بهش فکر نکردیم و هیچ وقت نرسیدیم. دیروزمون رو اگه باختیم، امروز و فردامون رو دریابیم.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

درود بر آرمین عزیز،۱۵ صلوات محمدی پسند برات فرستادم امیدوارم حالت بهتر و بهتر بشه و به آرزوهات برسی،من معتقدم هرچیزی رو از خدا بخواهیم بهمون میده، و بارها این بهم ثابت شده، هرسال همسایه ما برامون محرم یک شب بخصوص که نمیدونم چندمه حلیم میاره،یک شب نشسته بودم و یک آن تصویر اون شخص اومد جلوم تا با خودم فکر کردم "امسال چرا نیاورد" دقیقا تو فکرم وسط جمله قبل بودم همزمان در خونمون با آیفون باز کردن و اون پشت در بود،حتی به صدای زنگشم نرسید چون من طبقه پایین خونه بودم اونها از بالا درو باز کردن، یه لحظه کن فیکون برام تداعی شد.

برای اولین بار اتفاقی که برام افتاد رو اینجا میخوام تعریف کنم:
چیزی برام شبیه معجزه پارسال اتفاق افتاد تقریباً پارسال همین موقع ها که تنها زندگی میکردم : شبا از سر کار میومدم یک مدت شبکه قرآن میزدم تلاوتها رو گوش میدادم یک برنامه تلویزیونی در باره مسابقات قرآنی بود،قرار بود بعد از برنامه برم شام بسازم یادکار دیگه خلاصه یادم نمیاد،همینجوری داشتم زیرنویس تلاوت هارو میخوندم که صحبت از کیفیت زمان بود ،مضمون آیه در مورد گذشتن سریع زمان بود فکر کنم کسانی که موقع قیامت سر از گوربرمیدارند میگویند انگار چند لحظه پیش ما مردیم،این بود فکر کنم،توهمون فکر بودم،چند لحظه ای بهش فکر کردمبلند شدم برم کاری که قرار بود انجام بدم بکنم دیدم زمان خیلی رد شده،اینقدر تعجب کردم که اصلا برام باور کردنی نبود،چون کاملا هوشیار بودم،دقیقا از اون لحظه که میخواستم برم گفتم همینجارم ببینم بعد برم،یعنی کامل حواسم بود که الان چند دقیقه است بیشتر ننشستم،یادمه دقیقا چند بار ساعت رو نگاه کردم فکر کردم اشتباه کردم،ساعت موبایل رو نگاه کردم ،ساعت گیرنده دیجیتال رو نگاه کردم ، دیدم نه درسته،حتی با خودم نشستم مرور کردم که خب من الان چند دقیقه بیشتر نیست اینجا نشستم،چند لحظه قبلشم یادم بود ،خلاصه اون کاری که میخواستم انجام بدم رو دیگه انجام ندادم چون وقت گذشته بود،اصلا برام این موضوع هضم نشد،اون آیه رو دقیقا حس کردم،
اون روزها چه روزهایی بود،اینقدر محو قرآن بودم که تو تاکسی یک نفر رادیو قرآن گذاشته بود جوون هم بود بهش گفتم عجب قرائتی داشتم فکر میکردم قاری اش کیه،چه اشکها که اون روزها با قرائت محمود شحات انور نریختم،واقعا یکم به خدا نزدیک شدم چطور اون لحظه برام تداعی شد،به امید روزهای خوب بیشتر و قدر بودن در دنیا رو برای رسیدن به خدا بیشتر بدونیم.
 سپاس شده توسط
(1396 مهر 11، 22:00)drift نوشته است:
برای اولین بار اتفاقی که برام افتاد رو اینجا میخوام تعریف کنم:
چیزی برام شبیه معجزه پارسال اتفاق افتاد تقریباً پارسال همین موقع ها که تنها زندگی میکردم : شبا از سر کار میومدم یک مدت شبکه قرآن میزدم تلاوتها رو گوش میدادم یک برنامه تلویزیونی در باره مسابقات قرآنی بود،قرار بود بعد از برنامه برم شام بسازم یادکار دیگه خلاصه یادم نمیاد،همینجوری داشتم زیرنویس تلاوت هارو میخوندم که صحبت از کیفیت زمان بود ،مضمون آیه در مورد گذشتن سریع زمان بود فکر کنم کسانی که موقع قیامت سر از گوربرمیدارند میگویند انگار چند لحظه پیش ما مردیم،این بود فکر کنم،توهمون فکر بودم،چند لحظه ای بهش فکر کردمبلند شدم برم کاری که قرار بود انجام بدم بکنم دیدم زمان خیلی رد شده،اینقدر تعجب کردم که اصلا برام باور کردنی نبود،چون کاملا هوشیار بودم،دقیقا از اون لحظه که میخواستم برم گفتم همینجارم ببینم بعد برم،یعنی کامل حواسم بود که الان چند دقیقه است بیشتر ننشستم،یادمه دقیقا چند بار ساعت رو نگاه کردم فکر کردم اشتباه کردم،ساعت موبایل رو نگاه کردم ،ساعت گیرنده دیجیتال رو نگاه کردم ، دیدم نه درسته،حتی با خودم نشستم مرور کردم که خب من الان چند دقیقه بیشتر نیست اینجا نشستم،چند لحظه قبلشم یادم بود ،خلاصه اون کاری که میخواستم انجام بدم رو دیگه انجام ندادم چون وقت گذشته بود،اصلا برام این موضوع هضم نشد،اون آیه رو دقیقا حس کردم،
اون روزها چه روزهایی بود،اینقدر محو قرآن بودم که تو تاکسی یک نفر رادیو قرآن گذاشته بود جوون هم بود بهش گفتم عجب قرائتی داشتم فکر میکردم قاری اش کیه،چه اشکها که اون روزها با قرائت محمود شحات انور نریختم،واقعا یکم به خدا نزدیک شدم چطور اون لحظه برام تداعی شد،به امید روزهای خوب بیشتر و قدر بودن در دنیا رو برای رسیدن به خدا بیشتر بدونیم.

لذت بردم دریفت جان
من از خیلی سال پیش با تلاوت های قرآن آشنا شدم.
اونم به خاطر یه سی دی عبدوالباسط که از یکی از همکلاسی هام گرفته بودم.  4chsmu1
عجب سی دی پر برکتی.
سوره ی مریم عبدالباسط رو گوش می دادم و لذت می بردم.
عادت کرده بودم هر شب قبل از خواب یک سوره گوش می دادم.

حکایت انس با قرآن حکایته عجیبیه. این مجزاتی که می گی برای من خیلی اتفاق افتاده.
قبلا ها خیلی پیش می اومد که به سوالی فکر می کردم یا چیزی، قرآن باز می کردم، دقیقا پاسخش رو توی قرآن پیدا می کردم.
یه نمونه اش رو تعریف کنم. شاید برای ۱۰ سال پیش باشه این داستان ، مرسی حافظه 4chsmu1

یه روزی بود که فکر شهادت اینا رفته بود توی مخم. سر نماز دعا می کردم که خدایا من باید شهید بشم.
خیلی با اصرار و گله و شکایت و ... خدایا چرا من شهید نمی شم ، چرا شرایطش فراهم نیست. و ...
همون جا قرآن باز کردم ، یه چیزی اومد که خشکم زد، انگار خدا جواب داده بهم.
اگر اشتباه نکنم این آیات از قرآن بود.

چرا در راه خدا جهاد نمی‌کنید و در راه (آزادی) جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک که (در مکه اسیر ظلم کفارند و) دائم می‌گویند: بار خدایا، ما را از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون آر و از جانب خود برای ما (بیچارگان) نگهدار و یاوری فرست. (۷۵) اهل ایمان در راه خدا، و کافران در راه طاغوت (شیطان) جهاد می‌کنند، پس (شما مؤمنان) با دوستان شیطان بجنگید (و از آنها بیم و اندیشه مکنید) که مکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است. (۷۶) آیا نمی‌نگری به حال مردمی که (گفتند: به ما اجازه جنگ ده و) به آنها گفته شد: اکنون از جنگ خودداری کرده، به نماز و زکات قیام کنید؛ پس آن‌گاه که بر آنها حکم جهاد آمد در آن هنگام گروهی از آنان به همان اندازه که باید از خدا ترسند یا بیش از آن، از مردم ترسیدند و گفتند: ای خدا، چرا بر ما حکم جنگ را فرض کردی؟ چرا عمر ما را تا اجل نزدیک طبیعی به تأخیر نیفکندی؟ بگو: زندگانی دنیا متاعی اندک است و جهان آخرت برای هر کس که خداترس باشد بهتر از دنیاست، و (در آنجا) کمترین ستمی به شما نخواهد شد. (۷۷)


همین یه مورد نبود، خیلی خیلی موارد مختلفی برام پیش اومده بود.
خب اون موقع هم بچه بودم، هم پاک بودم، گناهی نداشتم واقعا.
از وقتی که خ.ا شروع شد، کم کم اون ارتباطم با قرآن کم و کم تر شد.
و دیگه همچین اتفاق هایی برام نیافتاد.  53258zu2qvp1d9v

داداش این آیاتی که شما ازش صحبت می کنی یا سوره ی طه ،‌ آیات ۱۰۳ یا سوره مومنون آیات ۱۱۳ به بعد باید باشه.

بیایم قرار بذاریم از این به بعد، روزانه چند خط، چند صفحه قرآن بخونیم.
قرآن داشته باشیم توی گوشی، چقدر توی مترو و تاکسی و ... در و دیوار رو نگاه کنیم، می تونیم چند خط قرآن بخونیم، با معنی.
چرا که نه؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان