امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

به نظرم به تاپیک جدید نیاز هست برای این موضوع ، نه این تاپیک  53
 سپاس شده توسط
این خیلی خوبه.
خب دیروز یکی از آشناهامون فوت شد و درگیر مراسم بودیم. وقتی داخل مراسم ترحیم و خاکسپاری هستی، حس می کنی چقدر زندگی بی ارزشه و اصلاً اعتباری به دنیا نیست. هرروز خبر مریضی و مرگ و میر. چه اعتباری هست که من نوعی تا کی زنده هستم و زندگی کنم. وقتی داخل اینگونه مراسم هستم با خودم میگم بیا ببین و عبرت بگیر. به جای زندگی پاک و خداپسندانه، گناه و نافرمانی خدا رو برگزیدن، آخر عاقبت نداره.
 سپاس شده توسط
(1398 فروردين 29، 21:10)آرمین نوشته است: سلام
دوستان یه پیشنهاد داشتم.
اینکه تو این تاپیک، مشارکت روزانه داشته باشیم.

یعنی هر روز که به کانون سر می زنیم، حس و حال اون روز، دغدغه ها و وضعیت پاکی مون رو بنویسم.
شاید یه روز شاد باشیم یه روز غمگین.
یه روز رو فرم یه روز نافرم.
اون روز در مورد همون روز بنویسیم.

ما همه گروهی هستیم که داریم برای پاکی تلاش می کنیم. چرا مثل یه گروه واقعی نباشیم و با همدیگه صحبت نکنیم؟ 
 
من میگم پست ها به پاسخ کسی نیاز نداشته باشه.
فقط بنویسیم و مشارکت کنیم برای هدف مشترکی که داریم. 

اگه کسی سوال داره و نیاز به پاسخ، خودش صریحاً جوری بنویسه که بقیه متوجه بشن.

نظرتون چیه؟

طرح خوبیه، کلا به نظر من گفتن و نوشتن احوالات ابزار خوبیه برای تخلیه انرژی های منفی.
چشمی که جمال تو ندیدست چه دیدست
افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند ...
 سپاس شده توسط
سلام 
از بازخوردهای تمامی دوستان تشکر می کنم. Khansariha (18)

ممنون که با بی توجهی عبور نکردید و تو کمتر از 24 ساعت این همه واکنش نسبت به پست من نشون دادید.  
حتی تعدادی، پست اول خودشون رو هم زدن. 

خب ظاهرا نظر اکثر دوستان مثبت هست.
نظرتون چیه که فعلا بدون هیچ قاعده و قانونی کار رو شروع بکنیم؟

الان اگه مثلا بخوایم قانون بذاریم که پست تون بیشتر از فلان تعداد خط نشه، این فلان رو چه عددی بذاریم؟ 3؟ 5؟ 10؟
بعد آیا مطمئنیم که چنین قانونی به بچه ها کمک می کنه که تاپیک رو بهتر دنبال کنن؟
شاید واقعا یکی یه موضوعی براش پیش اومد که 12 خط لازم داشت تا مطرحش کنه.

مدتی بدون هیچ گونه اجبار یا خط کشی هر کس هر چی دل تنگش می خواد بگه.
بعد با توجه به تجربه ی حاصل شده و احیاناً چالش ها و نقاط ضعف موجود، چارچوب مناسبی به این طرح بدیم.
هان؟
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

موافقم ارمین جان 
ادامه بدیم
سلام دوستان الان که دارم اینو مینویسم تو نه روز پاکیم
امروز خیلی وسوسه شدم ولی خدا کمکم کرد و ردشون کردم.
حالم خیلی خوبه ولی حیف قدرشو نمیدونم
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[تصویر:  05_blue.png]
[تصویر:  shine_light_backgrounds_vector_537230.jpg]
سلام

منم از امروز خودم بگم ...

امروز پدر و مادرم چند بار بحث ازدواج من رو پیش کشیدن


آخه من چند سال پیش، که هنوز اینجوری درگیر خ.ا نشده بودم خیلی اصرار می کردم برای ازدواج
اما مادرم مخالفت می کرد و می گفت هنوز زوده، مشکلات مالی هست و ...
راست هم می گفت بنده خدا، خب اون که خبر نداشت از حال خراب من.
اون همین الانش هم فکر می کنه که من امام زاده هستم.
یعنی بیست سال دیگه هم باور نمی کنه که من یه بار خودارضایی کرده ام تو عمرم.
چه برسه به سریالی شدن و فیلم پ.و.ر.ن دیدن و ...

اینی که می گم شاید برای همون اوایلی بود که سایت اومده بودم
چهار پنج سال پیش.
که مقارن بود با اوایل آشنایی من با خ.ا

من اصرار زیاد داشتم برای ازدواج. شبی نبود که بحث ازدواج رو پیش نکشم.
دیگه این بحث شده بود جک و شوخی توی خانواده ی ما.
هر وقت هم که می خواست جدی بشه با مخالفت شدید مادرم روبرو می شد.

حتی دوستام یه موردی رو معرفی کردن به من و همین باعث یه جر و بحث حسابی شد توی خانواده ما.
البته من به مادرم حق می دم و خیلی دوستش دارم، اما خب ...

خلاصه این که این شرایط به همین منوال بود،‌ من هم امیدی نداشتم
از اون طرف روز به روز بیشتر توی خ.ا فرو می رفتم و درگیر پ.و.ر.ن می شدم.

اوایل سال ۹۶ بود که تصمیم گرفتم اول چند ماه پاکی داشته باشم و بعدش از خدا بخوام که خودش شرایط ازدواج رو برام فراهم کنه
اما هر بار شکست می خوردم و به چند ماه نمی رسید پاکیم

اما واقعا هر چی که پیش می رفت شرایطم برای ازدواج بهتر و بهتر می شد.
تنها مشکل پاکی بود.

آخرای سال ۹۶ بود که کلا خودم خونه گرفتم و مستقل شدم از خانواده.
این یعنی این که همه چی آماده بود برای ازدواج
الا پاکی
خانواده هم کم کم نرم می شدن، اما هنوز مادرم کامل موافق نبود.

نیمه ی رجب بود که بعد از چند شکست سخت تصمیم به پاکی جدی گرفتم
و ازدواج هم برام انگیزه بزرگی ایجاد کرده بود

گذشت و گذشت و در عین ناباوری شش هفت ماه پاکی جمع کردم، یعنی تا آخرای تابستون و ماه مهر
منی که بیشترین رکوردم هفتاد روز پاکی بود، یه دفعه ای این همه مقدار پاکی

خیلی خوشحال بودم و زندگیم روی روال افتاده بود.
بعد از ۴۵ روز سفر خارجی که برگشتم ایران
به خودم اومدم و دیدم که بهترین فرصته برای اقدام برای ازدواج
هم پاکی مهیاست، هم شرایط اقتصادی خودم و همه چی
با خانواده هم صحبت کردم و اون ها رو راضی کردم. مادرم با اکراه و حرفهای من بالاخره راضی شد.

یه دختری رو توی دانشگاه قبلا دیده بودم.
شماره مادرش رو از مسئول های دانشگاه به قصد ازدواج گرفتم و با اطلاع والدین دو طرف با هم شروع به صحبت کردیم

به نظر خودم همه چی خوب بود و واقعا تصمیم داشتم که جدی تر بشم
حضوری هم صحبت کردیم
اما بعد از یک ماه، به ناگهان همه چی ۱۸۰ درجه چرخید و دختره جواب رد داد بهم

و منه بی تجربه، توی شک و بهت عجیبی فرو رفتم
و بعد از چند روز به راحتی شکستم.


و بعد از اون هم دیگه نشد که بشه
و شکست پشت شکست ....

بعد از اون باز هم دوستام دخترهای دیگه ای رو معرفی کردن بهم
اما من نتونستم پاکی جمع کنم.
امید آخرم اول رجب بود تا آخر رمضون، یعنی سه ماه که بعدش برم سراغ ازدواج
که اون هم خراب شد.

خلاصه این که الان چند ماهی هست که توی جمع خانواده من می گم که دیگه فعلا قصد ازدواج ندارم
و این تغییر من محسوس بوده برای خانواده

این شده که حالا اونها هستن که اصرار می کنن و من مخالفت
امروز هم دائم به پدر و مادرم جواب سربالا می دادم
آخرش گفتم : بابا اصلا من قصد ازدواج ندارم.

پدرم ناراحت شد. چون اون از همون اول دوست داشت که من ازدواج کنم و سعی می کرد مادرم رو راضی کنه.
اون بیشتر من رو درک می کرد و تاحدودی شرایط من رو خبر داشت.
و همون پنج سال پیش به من قول داد که یک سال دیگه شرایط رو برای ازدواج من فراهم کنه.

امشب دلم برای پدرم خیلی سوخت
اومد کنار تختم و ملتمسانه بهم گفت:
چیزی شده محمد؟ چرا نمی خوای ازدواج کنی؟ اگر مشکلی هست بهم بگو ...

چی می گفتم بهش؟ بهش می گفتم که تا کمر توی لجن خ.ا و پ.و.ر.ن فرو رفته ام؟
خیلی دوست داشتم دق و دلیم رو روی سرش خراب کنم و بگم اون زمانی که باید شما از من حمایت نکردین برای ازدواج.
دیگه الان چه فایده داره؟ اصلا دیگه ازدواج کنم برای چی؟ یه دختر دیگه رو بدبخت کنم؟
شما بهتره برین به زندگی خودتون برسین و این محمد بدبخت رو با غم و غصه هاش تنها بذارین و بذارین توی درد و غم خودش بمیره.

اون زمانی که من التماس می کردم برای ازدواج شما مخالفت می کردین
حالا نوبت منه که مخالفت کنم.

اما نگفتم. چیزی نگفتم که ناراحت بشه.
سعی کردم عادی دست به سرش کنم. گفتم ازدواج قسمته، الان یه ذره سرم شلوغه
گفتم ان شاء الله اگر خدا بخواد یکی رو جلوی راهم قرار بده
گفتم اصلا وضعیت من معلوم نیست چی میشه و شاید برنامه ام عوض بشه.

چون اون مقصر نیست. هیچکی مقصر نیست الا خودم.
اگر اون قدری مرد نبودم که جلوی خ.ا بایستم، باید اون قدری مرد باشم که اشتباه خودم رو گردن کس دیگه نندازم.
اون ها هم پدر و مادر من هستن و دلسوز من
حتی اگر من به لج اونها بیام ازدواج نکنم، چه سودی می کنم؟
این یه بازی دو سر باخته که شیطان این وسط خوشحال می شه.

ان شاء الله چند ماه پاکی جمع می کنم و بعدش باز هم اقدام می کنم برای ازدواج
اگرم خدا بخواد، درست می شه و یه نفر رو پیدا می کنم و زندگیمون رو شروع می کنیم.

اگر هم جور نشد که ازدواج کنم بازم صبر می کنم و بازم تلاش می کنم برای خودسازی و ترک گناه
اگر باز هم شکستم باز هم تلاش می کنم برای پاکی

اما خب مسئله اینه که بدون چند ماه پاکی واقعا دست و دلم نمی ره برم دنبال ازدواج

۳ تا ۶ ماه پاکی فکر می کنم کمینه مقدار لازم باشه.....

من پدر و مادر رو می بخشم از هر نظر
خودم رو هم می بخشم و می خوام یه زندگی جدید رو شروع کنم Khansariha (69) 

ممنون که خوندید، خیلی بیشتر از ۱۲ خط شد، ولی واقعا دلم پر بود 4fvfcja
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

سلام آرمین جان من با جمع موافقم ،هیچ ترتیبی و آدابی مجو،هرچه میخواهد دلت تنگت بگو 
تا ببینیم چطوری جلو میره بعد تصمیم گیری میکنیم،

محمد پستتو خوندم،خوشحالم که به سر و سامون رسیدی،
در مورد ازدواج نظری ندارم،ولى احساسى تصميم نگير،ازدواج هم يك مرحله از زندگيه،اون قدرى كه بزرگش كردن بزرگ نيست،يك مرحله ايه كه بايد به درستى و با در نظر گرفتن همه جوانب با موفقيت پشت سر گذاشت،
در مورد اون شک ای که بهت وارد شده باهات احساس همدردی میکنم،این مورد یکم زمان میبره تا درست بشه،ولى تو مشاوره هاى روانشناسى و .. اين اتفاقى كه برات افتاده روبراى هر مردى لازم ميدونن،دوره خروج از شُك اى كه بهت وارد شده تموم بشه از اون طرف با چشم كاملا باز خارج ميشى،نوشتن دفتر خاطرات و مرور اونها به مرور زمان خوب بهت نشون ميده كه در گذشته چقدر اشتباه ميكردي يا چقدر درست فكر ميكردى ، چون به قول معروف هر ديوانه اى براى خودش عاقلترينه،تو هر مرحله لحظه از زندگى آدم فكر ميكنه كار درست رو هميشه انجام ميده،
در مورد صبر و پاكى جمع كردن و اين جور طرز تفكر هركس خودشو بهتر ميشناسه،ولى بنظر من جور ديگرى هم ميشه برخورد كرد و كارها رو عقب ننداخت،چون هيچ تضمينى نيست دوباره اين موضوع تكرار نشه و اگر تكرار بشه سرخوردگي و عقب انداختن بيشتر خودش سرخوردگى دوباره ايجاد ميكنه
(1398 فروردين 31، 15:14)drift نوشته است: سلام آرمین جان من با جمع موافقم ،هیچ ترتیبی و آدابی مجو،هرچه میخواهد دلت تنگت بگو 
تا ببینیم چطوری جلو میره بعد تصمیم گیری میکنیم،

محمد پستتو خوندم،خوشحالم که به سر و سامون رسیدی،
در مورد ازدواج نظری ندارم،ولى احساسى تصميم نگير،ازدواج هم يك مرحله از زندگيه،اون قدرى كه بزرگش كردن بزرگ نيست،يك مرحله ايه كه بايد به درستى و با در نظر گرفتن همه جوانب با موفقيت پشت سر گذاشت،
در مورد اون شک ای که بهت وارد شده باهات احساس همدردی میکنم،این مورد یکم زمان میبره تا درست بشه،ولى تو مشاوره هاى روانشناسى و .. اين اتفاقى كه برات افتاده روبراى هر مردى لازم ميدونن،دوره خروج از شُك اى كه بهت وارد شده تموم بشه از اون طرف با چشم كاملا باز خارج ميشى،نوشتن دفتر خاطرات و مرور اونها به مرور زمان خوب بهت نشون ميده كه در گذشته چقدر اشتباه ميكردي يا چقدر درست فكر ميكردى ، چون به قول معروف هر ديوانه اى براى خودش عاقلترينه،تو هر مرحله لحظه از زندگى آدم فكر ميكنه كار درست رو هميشه انجام ميده،
در مورد صبر و پاكى جمع كردن و اين جور طرز تفكر هركس خودشو بهتر ميشناسه،ولى بنظر من جور ديگرى هم ميشه برخورد كرد و كارها رو عقب ننداخت،چون هيچ تضمينى نيست دوباره اين موضوع تكرار نشه و اگر تكرار بشه سرخوردگي و عقب انداختن بيشتر خودش سرخوردگى دوباره ايجاد ميكنه


خب داداش این سوال مهمیه

فرض کنیم کسی امکان ازدواج براش فراهمه
این فرد مبتلا به خ.ا هم هست.

آیا نیازه که ابتدا این فرد مثلا چند ماهی پاکی جمع کنه بعدش اقدام کنه برای خ.ا
یا نه، بهتره که هر چی سریع تر بره و ازدواج کنه.

خوشحال می شم دوستان دیگه هم پاسخ بدن به این سوال ...
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

نقل قول: خب داداش این سوال مهمیه

فرض کنیم کسی امکان ازدواج براش فراهمه
این فرد مبتلا به خ.ا هم هست.

آیا نیازه که ابتدا این فرد مثلا چند ماهی پاکی جمع کنه بعدش اقدام کنه برای خ.ا
یا نه، بهتره که هر چی سریع تر بره و ازدواج کنه.

خوشحال می شم دوستان دیگه هم پاسخ بدن به این 
سوال ...


به نظر من حتما لازمه
طبق تجربه خودم حداقل 6 ماه پاکی نیازه
به این دلیل که ازدواج نیاز به یک تمرکز و اعتماد به نفس و عزت نفس بالا داره. که بتونی طرف مقابل رو خوب بشناسی و تصمیم درست بگیری. آدمی که احساس گناه درباره خودش داره خیلی ذهن شلوغ و بهم ریخته ای داره که بتونه انتخاب مهمی رو انجام بده
یه دلیل دیگه هم دارم اینکه از دو تا منبع بزرگتر از تجربه خودم هم که استفاده می‌کردم درباره پاکی، سایت مس به طلا و انجمن sa هر دو معتقد بودن که ازدواج درمان شهوت و پ.و.ر.ن نیست بلکه اساسا رابطه عاطفی میتونه پاک موندن رو سخت بکنه بخاطر فشارها و استرس هایی که ممکنه داشته باشه
در کل شخصیت ناقص باید درمان بشه و بعد اقدام به ازدواج صورت بگیره. و چه نقصی بزرگتر از شهوت؟
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
سلام داداش , 
پست طولانی رنگی کردم که حوصلت سر نره و جاهایی که نیازه از هم تفکیک بشه
راستش این موضوع مستقیما وارد مسائل اعتقادی میشه , و چیزی که ذهن آدم رو همش درگیر میکنه احساس گتاهه که دوست دیگرمون در پست قبل من اشاره کردن, 
راستش فکر نکنم این سوال به جواب واحدی برسه و بشه نتیجه گیری کرد , 

یک نفر میتونه با خودش بگه : من ای که تا دیروز خ ا میکردم آدم ضعیف النفسی هستم و پر از گناه چطور میتونم سر تا پا گناه برم و یکی دیگر رو خوشبخت کنم ( من که تو کار خودم موندم ) پس مدمتی پاک می مونم ( بدست آمدن امنیت خاطر و آرامش و فراموش کردن خاطره عذاب وجدان بعد از خ ا ) و بعد میرم سراغ ازدواج .

یکی میتونه بگه : من یک جوونم و شرایط برام مهیا بوده یا نبوده ناخواسته گرفتار شدم و حالا که میخوام ازدواج کنم با کمک خدا که این شرایط ازدواج رو فراهم کرده , دیگه از این به بعد همه چیز رو درست میکنم ,

یکی میتونه اعتقادات مذهبی نداشته باشه , و جور دیگه ای با خودش کنار بیاد ,

دست آخر این خود ما هستیم که بنابر شخصیتی که داریم با این موضوع چطور کنار بیایم ,

من از دید خودم گفتم نیاز نیست آدم بخاطر اینکه به هر دلیلی این کارو مرتکب بشه همش برنامه هاشو عقب بندازه و برای خودش شرطی کنه که تا 1 ماه از اون کار فاصله نگرفتم من توانایی ندارم به کارام برسم , چه بسا کاری که میخواهد رو شروع کنه و اون یک ماهی که مثلا با خودش قرارداد کرده رد بشه و اون کاری که میخواسته یک ماه عقب بندازه , الان یک ماه ازش گذشته ,

متوجه شدی داداشم ؟ من نظرم اینه جواب واحدی وجود نداره , 

یک مثال ساده هم میزنم , تو کانون فرهنگی آموزش بچه ها همیشه میگن من اگر میخوندم ترازم 7000 میشد و اگر میخوندم 90% تست میزدم , پشتیبان میگه تو همون کسی هستی که نخوندی , و خودتو گول نزن ,
ماها هم که شاید چندین سال و شاید 10 سال درگیر این کار بودیم دیگه چه فرقی میکنه یک ماه یا دوماه پاکی توش گمه , ما همینیم , و با خودمون عهد میبندیم از هر لحظه همه چیز رو درست کنیم ,

پس ضمن احترام به نظر دوستان عرض میکنم : آستین بالا بزن اگر شرایطشو داری و خودتم مایلی که این اتفاق بیفته , این اتقاق رو رقم بزن و بقیه زندگی ات رو اونطور که میخوای بساز و منتظر چیزی نباش, چه بسا روزی برسه که همین حال الانتم برای ازدواج نداشته باشی که خیلی ها ندارن (مثل هر حال و هوایی که دوران سنی خودش رو داره)
دلم گرفته. خیلی زیاد.
هی نوازشش می کنم. هی براش غصه می خورم.
هی بهش وعده میدم. هی اون پشت می کنه.
این دل لعنتی رو نمیشه گول زد.

حال من خوبه اما تو باور نکن.

#روزهای_خوب_تو_راهه
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلام به همه ی دوستان و همگروهی های عزیزم
امروز 10 روز پاکیمه
خیلی خوش حالم اینگار یه انرژی خاصی توم موج میزنه
این انرژیه خیلی مثبت
انشالله با بالا رفتن روزهای پاکیم افسردگیمم از بین میره بچها برام دعا کنید که خداوند کمکم کنه 53 302 Confetti
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
[تصویر:  05_blue.png]
[تصویر:  shine_light_backgrounds_vector_537230.jpg]
(1398 فروردين 31، 17:06)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: فرض کنیم کسی امکان ازدواج براش فراهمه
این فرد مبتلا به خ.ا هم هست.

آیا نیازه که ابتدا این فرد مثلا چند ماهی پاکی جمع کنه بعدش اقدام کنه برای خ.ا
یا نه، بهتره که هر چی سریع تر بره و ازدواج کنه.

خوشحال می شم دوستان دیگه هم پاسخ بدن به این سوال ...


اول که عاشق جان اون ماجرایی که از خودت تعریف کردی در مورد ازدواج، منو یاد یه حکایت جالب انداخت که بیان کردنش خالی از لطف نیست.


مردی روستایی را پسر به حد کمال رسیده بود. روزی پسر،خود را به خواب زد، شنید که مرد به زن خود گفت: اگر سختی معاش به همین گونه بماند، ناچاریم خَرمان را بفروشیم و تنها پسرمان را داماد کنیم. بعد از آن هر وقت گفتگویی پیش می آمد، پسر به پدر می گفت: پدر جان این حرفها فایده ای ندارد. از خر بگو؛ بالاخره آن را فروختی یا نه؟ پس کی می فروشی؟
Khansariha (13)

بعد در مورد سوالی که مطرح کردی و جواب های جامع و کاملی که blueboy و drift دادن، باید بگم به نظر من هم این یک نظر شخصیه. یعنی شاید شما اینطوری صلاح ببینی که مثلاً 3 ماه یا 6 ماه یا یک سال پاک بمونی و بعد ازدواج کنی ولی منِ نوعی، شاید در خودم نبینم که بتونم از خ.ا پاک بشم. همچنان که الآن هم نتونستم متاسفانه مدت طولانی پاک بمونم.
به نظر من اگر کسی بتونه مدتی پاک بمونه و به ثبات و آرامش فکری و ذهنی برسه و بعد ازدواج کنه خیلی بهتره ولی این نسخه ای نیست که بشه برای همه تجویزش کرد.
حتماً شنیدید که یه جوان رو که خ.ا انجام داده بود، آوردن خدمت امام علی (ع). امام از باب تنبیه، با چوب یا با دست (؟) ضربه ای زد به پشت دست اون جوان و بعد گفت از پول بیت المال هزینه ازدواج این جوان رو تأمین کنید و زنش بدهید.
سلام به همگی دوستان عزیز
عید نیمه شعبان رو تبریک عرض می کنمGol

خوشحالم که شاهد حضور فعال داداشای خوبمون هستیم49-2
-----
برادر آرمین طرح خیلی خوبی در نظر گرفتی. اما با اینکه نکته موافق نیستم:

(1398 فروردين 29، 21:10)آرمین نوشته است: من میگم پست ها به پاسخ کسی نیاز نداشته باشه.
فقط بنویسیم و مشارکت کنیم برای هدف مشترکی که داریم. 
اگه کسی سوال داره و نیاز به پاسخ، خودش صریحاً جوری بنویسه که بقیه متوجه بشن.

اجازه بدیم هر کدوم از بچه ها اگه جایی لازم دونستند، دوستانشون رو راهنمایی یا کمک کنند.
این جور بهتر میشه به راه درست و صحیح رسید.
اگه بحثا وارد جزئیات شد میشه اون ها رو به میزگرد منتقل کرد.

و پیشنهاد می کنم برنامه ختم صلوات رو هم داشته باشیم. هر کی هر تعداد صلوات خواست، بفرسته به نیت رفع گرفتاری هر کدوم از رهروانی ها.
اگه بچه ها خواستند توی تاریخشون مشارکت کنند چه بهتر، اگه هم نخواستند اشکالی نداره.

خیلی ممنون از شما آرمین جان برای طرح و برنامه‌ی خوبت49-2
-----
و درباره موضوعی که عاشق جان مطرح کردند.

جای خوشحالی و شکر داره که به مرور خانواده با ازدواج موافقت کردند.
فکر می کنم این خودش قدم مهمیه.

اما اینکه آدم چه مدت از ترکش بگذره و ازدواج کنه، این بستگی به خود آدم داره.
شاید کسی که آن چنان ذهنش درگیر خ ا و تصاویر تحریک آمیز نبوده راحت تر می تونه روی ازدواج تمرکز کنه.

باید توجه داشته باشیم، غالب کسانی که گرفتار خ ا شدند، یه جور ترسی در اون ها نهادینه شده که جرئت نمی کنند به خصوص برای ازدواج قدم بردارند.
البته ترس تا حد زیادی درسته.
ترس از اینکه اگه یه موقع همسر از گذشته ما خبر دار شد، چه واکشنی نشون بدیم؟
یا ترس از رابطه درست با همسر. یا از این دست ترس ها.

اما از طرفی هم باید امیدوار بود. ترس در جای خودش خوبه به شرطی که راه درست رو هم برای رفع مشکل پیدا کنیم.
در هر حال باید توکل به خدا کرد و قدم برداشت.

ترک خ ا رو هم باید از کانال خودش دنبال کرد. ازدواج و زمینه سازی برای اون رو هم باید از کانال خودش دنبال کرد.
هر دو در کنار هم به تقویت انگیزه دیگری منجر میشه.

مهم ترین نکته‌ای که وجود داره ذهن و چشم هست که باید تلاش کرد تا از آلودگی اون ها جلوگیری کنیم.

از صمیم دل برای شما برادر خوبم دعا می کنم خدا هر چه خیر و صلاحه برات مقدر کنه و ازدواج و خانواده سالم داشته باشی128fs318181
یا علی
يادمان نرود گاهی با گناه به اندازه‌ی یک لايک فاصله داريم...
يادمان نرود فضای مجازی هم «محضر خداست» نکند که شرمنده باشيم؛ امان از لحظه‌ی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...
روی مانيتور بچسبانيم:«ورود شيطان ممنوع»
مراقب دستی که کليک می کند، چشمی که می بيند و گوشی که می شنود باشيم... و بدانيم و آگاه باشيم که خدا يک کاربر «هميشه آنلاين» است...
[تصویر:  05_blue.png]

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان