امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

نقل قول: امروز کلی گریه کردم براش...
گریه کردن رو خیلی دوست دارم
خوب کردی گریه کردی
من نمیدونم چرا دیگه درست و حسابی گریه ام نمیاد
ینی از همون اولشم درست و حسابی نمیتونستم گریه کنم
بعضی وقتا که با تمام وجودم گریه میکنم 
بعدش خیلی خوب میشم
خیلی...
دعا میکنیم برای درخشنده عزیز که خدا در راه مبارزه با شیطان موفقش بداره
الهی آمین
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
سلام
عیدتون مبارک بچه ها...  317

حال و احوال داداشای من چطوره؟ ما رو نمی بینین خوشین؟
اعلام وضعیت ها سبز بوده یا نه؟ شیردلان ما چطورن؟  Muscular
آرمین / گروه شیردلان / سبـــــــــــــــــــز  studsmatta

اگه من بگم هنوز 3 4 صفحه اخیر رو نخوندم دعوام نمی کنین؟  vayy
من الان نمی دونم کی اومده کی رفته... کی خوبه کی بد... لذا هیچ اظهار نظری نمی کنم... 42

یه سری برنامه های قرآن و ذکر و ورزش داشتیم...
برم ببینم داداش هادی سرپرست برنامه ها چه کرده... که منم هر چه سریع تر بپیوندم...  128fs318181

مراقب خودتون و خوبی هاتون باشین...  Khansariha (18)

فعلا...
یا علی  53
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلام عیدتون مبارک
 داداش درخشنده گریه جز ابزار ما نبود ها!!
فکر زشت اومد تو چکار کردی؟
وسوسه اومد تو چکار کردی؟
....................................................
داداش عاشق تو به جدول خوردی و احتلام داشتی بعدش برا پاکیت چکار کردی؟
وسوسه شدی و قرمز شدی چکار کردی؟
....................................................
همساده تو تنها تو اتاقت شدی کسی نیست پیشت شب و روز تنهایی چکار کردی؟
از ابزار استفاده میکنی؟
.................................................
همه مصیبت ما اینه که ساده میگیریم وسوسه ها رو از ابزار استفاده نمیکنیم.یه جرقه وسوسه آمیز تو ذهنمون میزنه بعد با کم توجهی یا گذشت زمان فکر میکنیم از بین میره در صورتی که خاموش نشده و بعد مدتی ما رو به آتیش میکشه و پاکیمون صفر میشه.

یه بنده خدایی میگفت من نصفه شب اومدم آب بخورم اندامم به لبه کابینت خورد و یه لحظه تحریک شدم ناخودآگاه...گفت ساعت 3 زنگ زدم به راهنمام ساعت سه برقا رو روشن کردم و شروع کردم با خدا حرف زدن ساعت سه نصفه شب از خونه زدم بیرون و قدم زدم بعد برگشتم و شروع به نشریه خوندن و نوشتن کردم  تا صبح.

خدایا یه عده دارن اینجوری پاکی جمع میکنن بعد من همساده همه چیو بازی شادی گرفتم.حتی زورم میاد بیام پستهایه بچه ها رو بخونم.سختمه روزی یه پیامک بدم به رفیق همدردم. 
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
دریل جان شما هم عوض شیرمردانی  53

.........................................................................

همساده می دونی مشکل چیه؟ مشکل من اینه که الان فکر می کنم همه چیز عادی شده و منم می تونم مثل یه انسان عادی زندگی کنم ، برم تو سایت مایتا بچرخم ، راحت فیلم نگاه کنم ، راحت برم تو خیابون بگردم ، هرچی می خوام بخورم. حتی فیلتر شکن داشته باشم و مثلا یوتویوب نگاه کنم و نیاز هم نیست به قول شما از ابزار استفاده کنم. 
دقیقا همین حرفی که شما گفتی. 
همین باعث می شه که خیلی خیلی راحت قدم قدم به سمت خ.ا نزدیک بشم و به جایی برسم که دیگه راه برگشت اگرم باشد پیمودنش سخته. و بعد شکسته که تازه هوشیار می شم ، ای دل غافل.

نه من نمی ذارم ، درخشنده تو هم مطمئن هستم که نمی ذاری. من هم همون قدر باید رعایت کنم که بقیه افراد. اصلا می دونین چیه؟ شرایط عادی ای وجود نداره ما همیشه باید مراقب باشیم و چهار چشمی هم مراقب باشیم. 
این دفعه اگر وسوسه اومد ، هزارتا صلوات می فرستم. مثل همون روز های اول ، بلند می شم قدم می زنم. تا وضعیت نرمال بشه ، بعدشم هم می آم اورژانس کانون و از بچه ها کمک می گیرم.

....................................................................

بچه های گروه شیرمردان ، آقا این برنامه هه چی شد. آرمین راست می گه ، یه هفته رفت.
من می گم همه بریم این چله ی دعای عهد رو ثبت نام کنیم و مقید کنیم خودمون رو که حتما صبح بلند شیم بخونیم. یه چیز در حد امتحان. چطور اگر صبح امتحان داشته باشین حتما بلند می شین می رین دانشگاه؟ در همون حد. نظرتون؟
فقط اگر می خواهین ثبت نام کنین عجله کنین که چله شروع شده.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

18 دی 92 آخرین پستم رو اینجا گذاشتم توی صفحه 824 این تاپیک که" 12 روزه پاکم "یادم نیست بعدش چی شد ولی انگار همه چیز فراموش شد. دیگه نه تعداد مراتب خودارضاییم رو میشمردم نه بعد خودارضایی خودمو سرزنش می کردم.
اما من دوباره برگشتم بعد دو سال...اما این بار برای شکست خوردن نیومدم.

خب 0 روزه پاکم.

فعلا 1
[تصویر:  05_blue.png]
سلام برو بچ
خیلی چاکریم
و اینکه خیلی شرمنده بچه های گروه خودم
خودتون میدونین چرا 1276746pa51mbeg8j
عاقبت این عشق هلاکم کند

درگذر کوی تو خاکم کند......

[تصویر:  07165097414216144584.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
(1394 تير 27، 2:32)yahossein نوشته است: 18 دی 92 آخرین پستم رو اینجا گذاشتم توی صفحه 824 این تاپیک که" 12 روزه پاکم "یادم نیست بعدش چی شد ولی انگار همه چیز فراموش شد. دیگه نه تعداد مراتب خودارضاییم رو میشمردم نه بعد خودارضایی خودمو سرزنش می کردم.
اما من دوباره برگشتم بعد دو سال...اما این بار برای شکست خوردن نیومدم.

خب 0 روزه پاکم.

فعلا 1

خوش برگشتی برادر خوبم 317
ان شالله ایندفه پیشمون بمونی
با کلی روزای خوب و دوست داشتنی
منتظر شروع پر انگیزه ات هستیم varzesh
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
(1394 تير 27، 1:51)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: .........................................................................

همساده می دونی مشکل چیه؟ مشکل من اینه که الان فکر می کنم همه چیز عادی شده و منم می تونم مثل یه انسان عادی زندگی کنم ، برم تو سایت مایتا بچرخم ، راحت فیلم نگاه کنم ، راحت برم تو خیابون بگردم ، هرچی می خوام بخورم. حتی فیلتر شکن داشته باشم و مثلا یوتویوب نگاه کنم و نیاز هم نیست به قول شما از ابزار استفاده کنم. 
دقیقا همین حرفی که شما گفتی. 
همین باعث می شه که خیلی خیلی راحت قدم قدم به سمت خ.ا نزدیک بشم و به جایی برسم که دیگه راه برگشت اگرم باشد پیمودنش سخته. و بعد شکسته که تازه هوشیار می شم ، ای دل غافل.

نه من نمی ذارم ، درخشنده تو هم مطمئن هستم که نمی ذاری. من هم همون قدر باید رعایت کنم که بقیه افراد. اصلا می دونین چیه؟ شرایط عادی ای وجود نداره ما همیشه باید مراقب باشیم و چهار چشمی هم مراقب باشیم. 
این دفعه اگر وسوسه اومد ، هزارتا صلوات می فرستم. مثل همون روز های اول ، بلند می شم قدم می زنم. تا وضعیت نرمال بشه ، بعدشم هم می آم اورژانس کانون و از بچه ها کمک می گیرم.

....................................................................

آفرین واقعا درسته...خیلی مهمه که ما اینو قبول کنیم.من خیلی اذیت شدم تا این واقعیت رو قبول کردم همش مقاومت میکردم در مقابل این واقعیت تا نهایتا مجبور شدم که بپذیرم: شرایط عادی وجود نداره، من نمیتونم مثه افراد عادی با مسائل جنسی رفتار کنم.من نمیتونم مثه بقیه افراد با شهوت و وسوسه ها کنار بیام.
 برای من که چندین سال درگیر بودم هیچ راهی وجود نداره جز اینکه بپذیرم من باید همیشه مراقب باشم.خودمو با افراد عادی مقایسه نکنم.


اگه در راه هوشیاری مصمم باشیم حساسیتها به مرور کمتر میشه ولی شرایط عادی در کار نیست.
من نمیتونم مثه این همه آدم که تو خوابگاه تنهان، تنها باشم و نترسم
نمیتونم مثه این همه کاربر اینترنت که از فیلتر شکن استفاده میکنن و مشکلی ندارن خیالم راحت باشه و آزادانه تو اینترنت بچرخم.
من نمیتونم مثه این همه آدم به جنس مخالف نگاه کنم و شب راحت سرمو رو بالش بزارم.


من همیشه هر روز هر ساعت با کمک خداوند باید مراقب خودم و پاکیم باشم. یک نگاه ساده یک حرف ساده یک فکر ساده میتونه واسه من سم باشه.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
سلام عبارت مبارک 
آقا هفته ما سبز بودا
نگىد نگفتى
داده ام دل به حسن سر به اباعبدالله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
نقل قول: سلام عیدتون مبارک
 داداش درخشنده گریه جز ابزار ما نبود ها!!
فکر زشت اومد تو چکار کردی؟
وسوسه اومد تو چکار کردی؟

گریه جز ابزارمون نبود ولی نمیتونم جلو خودمو بگیرم.... وقتی فکر بد تنها چیزی که دارمو ازم میگیره گریم میگیره..... خودتون هم همیشه میگفتید شهوت 

چیزی که خیلی عاشقشید رو ازتون میگیره...نمیدونم شاید حسودیش میشه!

فکر بد اومده بود سراغم با هزار جور مدل تحریک دیگه که نمیتونم بیان کنم...فقط تند رفتم تا نفس نفس بزنم نتونم فکر کنم....

بعدش رسیدم خونه اومدم اینجا....

نمیتونم کنترلش کنم...انگار یه لحظه از کار مهمم دست میکشم راضی میشه!

دفعه بعد پمپ میخورم که بترکونم همه چیرو فکر بد هم نیاد سراغم....بی رحم میشم همه چیرو داغون میکنم....

منم خیلی دلم میخواست زندگیم عادی باشه....ولی دارم کم کم قبول میکنم همیشه مراقب باشم...یه وقتایی فکر میکردم دیگهتموم شد پاک شدم اما انگار اشتباه بود...

53
(1394 تير 27، 2:32)yahossein نوشته است: 18 دی 92 آخرین پستم رو اینجا گذاشتم توی صفحه 824 این تاپیک که" 12 روزه پاکم "یادم نیست بعدش چی شد ولی انگار همه چیز فراموش شد. دیگه نه تعداد مراتب خودارضاییم رو میشمردم نه بعد خودارضایی خودمو سرزنش می کردم.
اما من دوباره برگشتم بعد دو سال...اما این بار برای شکست خوردن نیومدم.

خب 0 روزه پاکم.

فعلا 1
سلام داداش
خوش اومدی ، امیدوارم که بیشتر پیشمون بمونی. از تجربیاتت تو این مدت بگو برامون. بدون کانون بهتره یا بدتر؟ راحت تره یا سخت تر؟

................................................................................................

داداش میلاد 
به جای ناراحتی تلاشت رو بکن برای زمان باقی مونده. خب بگو مشکل از کجاست؟ پست های همساده رو هم بخونی خیلی مفیدن.

ماشاالله به داداش آبتین باشه نمی گم نگفتی.  4fvfcja 

.............................................................................................

در مورد گریه : وقتی ما گریه می کنیم سبک می شیم. عذاب وجدانمون کمتر می شه ، مثل یک جور مسکن می مونه. درمانی اتفاق نمی افته.
بیماری رو فرض کنید که تب کرده ، خب این باید استامینیوفن بخوره تا تبش قطع شه ، ولی وقتی تبش قطع شد باید بره دنبال آنتی بیوتیک برای درمان.
ابزار مثل آنتی بیوتیکه ، گریه مثل استامینیوفن. 
اینو از خودم نمی گما جایی شنیدم. راست هم هست واقعا.  53
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

عاقا شهوت عشق منو حق نداره بگیره ! 
نمیدونم بیش از 2 هفته پاکی..... 
کنکوری ها درس بخونیداااااااااا بخونید که پشیمون نشید
[تصویر:  05_blue.png]
Nariman........
(1394 تير 27، 22:36)only bugati نوشته است: عاقا شهوت عشق منو حق نداره بگیره ! 
نمیدونم بیش از 2 هفته پاکی..... 
کنکوری ها درس بخونیداااااااااا بخونید که پشیمون نشید

WhaT?!  1744337bve7cd1t81
(1394 تير 27، 22:36)only bugati نوشته است: عاقا شهوت عشق منو حق نداره بگیره ! 

واقعا راست میگی حق نداره...ولی یه خرده بهش رو میدی فکر میکنه صاخب همه چیزته صاحب جسمت روحت عشقت احساست...به کم راضی نمیشه...


یه تعریف جدید از خودارضایی و شهوت رانی یکی از بچه ها گفت:
خودارضایی یعنی غریزه پرستی...


شهوت حتی خدا رو هم میخواد از ما بگیره البته این تنها چیزیه که هرگز موفق نمیشه.هیچ جای دنیا هیچ فردی نمیتونیم پیدا کنیم که شهوت خداشو کشته باشه. چون شهوت یه نقطه ضعف داره اونم خداست. هر کاری هم کنه زورش به خدای ما نمیرسه.

سپاس خدا را به خاطر این هدیه غیرقابل توصیف 53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام

بالاخره موفق شدم پست هاتون رو بخونم...
خیلی دلم می خواد بیشتر اینجا باشم... ولی نمیشه!
همیشه آدم واسه به دست آوردن یه چیزایی باید یه چیزای دیگه رو فدا کنه...

فکر می کنم یه جاهای دیگه ی کانون مفیدتر بتونم باشم... (توهم خود مفیدپنداری 22)
اینه که محدوده ی فعالیت هام رو کم کردم...
اما حقیقتا دوست ندارم اون جایی که از دست میدم اینجا باشه... 1

این برنامه هایی که قرار بود ریخته بشه هیچ کدوم عملی نشد؟
قرآن بود... ذکر بود... ورزش بود...
چی شد؟ یعنی حتما من باید بگم؟ 42

راستی از داداش هادی خبر ندارید؟ کجاست این پسر؟

از لغزش میلاد میلانو ناراحت شدم...
داداش دوست داشتم میومدی و دلیلش رو واسمون می گفتی...
لااقل یکم از حال و احوال این روزات برامون تعریف می کردی...

داداش همساده خوش برگشتی...  Khansariha (18)

این آقا فرزاد ما هم به چشمم آشنا نمیاد... پیرشدم ذهنم یاری نمی کنه... 42
فقط یه جایی ازش خوندم که یه رکورد یک سال و نیمه داره...
داداش کلاس نمی خوای برگزاری کنی واسه مون؟ مثلاً رموز موفقیت در پاکی اونم در بلندمدت؟  128fs318181

نبینم داداش عاشق ما خطوط قرمز رد کنه...
اگه لعزش کنی، دل من کباب میشه... برادر مراقب خودت باش...   Khansariha (18)

راستی یه سئوال فنی بپرسم؟
این که کسی کلا محتلم نمیشه...
می تونه مربوط به این باشه که از دوران بچگی و نوجوونی به صورت افراطی عادت به خ.ا داشته؟
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明


موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 9 مهمان