1391 شهريور 27، 0:35
آدم نمیدونه کجاش رو بگیره!
حالا منم از یه جا شروع می کنم!
به Alone Man، بحث شیرین احتلام رو کردی!
هاها، شوخی!
فک کنم منظورت رو می فهمم،
مثلن آدم تو خوابه، از اون خوابا داره میبینه
کم کم اون لحظه داره فرا می رسه،
آدم بگی نگی یه کم هوشیار می شه و ممکنه تو اون جریان ارضای غیر ارادی دخالت کنه،
منظورم اینه به صورت فیزیکی دخالت کنه!
بعد آدم می گه من نبودم، من بودم، من خواب بودم، نبودم ...
منم این حالت رو تجربه کردم، چند بار
الان دیگه اگه آخرای داستان یه کم بیدار شم، دیگه دخالت نمیکنم
و سعی می کنم فکرم رو منحرف کنم، شاید از یه غسل رهیدم!
به amoor،
تو باید این چند روزای آینده خیلی حواست باشه،
همه گفتند، بهتره بگم همه تجربه کرده اند،
بعد از یه دوره طولانی دوری، احتمال لغزش زیاد میشه
خدا هوات رو داره، خودت هم به هوش باش
به CAMARO SS،
ایشون هم که فعلن به صورت تفریحی! توی ترک هستند،
همین هم خوبه، چه هر مستمع آزادی ممکنه یه روز مستمع پایه ای بشه
خودم حالا پاکم
از 22 شهریور به این ور
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش *** بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر
" مولوی "
این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...