آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

**حمید خان** · 1391 شهريور 27، 20:49

(1391 شهريور 27، 20:39)Thank-God نوشته است: امشب خیلی اعصبانیم
از دست همه میخوام بزنم همه چیز رو خراب کنم
نمیتونم بیشتر چیزی بنویسم
همین قدر که اگر شکستم منو ببخشید

داداش گلم چی شده
چرا اعصابت خورده
اگه میتونی برو بیرون قدم بزن
بشین فیلم نیگاه کن (البته پاستوریزه) 4fvfcja

نمیدونم هر کاری میکنی فقط نشکن

**عمو سعید**

چشاتو وا کن پسر

آحرش چی میشه ... ها؟

خوبه که بستی اون و.ی پ.ی ا.ن لعنتی رو

ولی فردا شاید نتونی ببندیش

گرفتی؟؟

با خودم بودم

سجاد میبینی

همه درگیریم

سفره دل هر کدوم وا شه جا واسه پهن کردنش نمیمونه

یه نمه باید کوتاه اومد

پدرت چند سالشه؟ تو چند سال؟

به خدا احترام باید بذاریم

پشیمونی سنگینی داره این یکی ... شوخی نیست ... قرآن تاکید داره

بدم میاد از نصیحت

اه

**Alone man** · 1391 شهريور 27، 21:36

تنکس گاد خدا خیلی خیلی خیلی علمش از انسان بیشتره
اگر قرار بود پدر و مادر به فرزند بی احترمی کنن و خدا دست اونا رو باز میزاشت به نظرت سنگ رو سنگ بند میشد؟
ببین بعضی اوقات یه سری اتفاقا می افته که پدر مادر بی حوصله میشن و مینن تو حال بچه شون
نمیدونم مشکلت چه طوره ولی فقط باید صبر کنی ...شاید این امتحان تو باشه!

**قدر**

ببین کی اینجاست داش سپهر

داداش خوش اومدی

یه اعلام وضیت می کردی خیلی خوب بود

داستانت هم خیلی باحال بود خیلی باهاش حال کردم تونستی تو تاپیک داستان کوتاه هم بنویس بقیه بچه ها هم به فیض برسن

نقل قول: خدایا نمیدونستی که یکجای شاید بزرگترها اشتباه کنن؟

مطمئن باش این امتحانه

من آدمهای بی ایمان زیاد دیدم که زندگی خیلی خوبی دارن و از خودم پرسیدم چرا؟

بعد دیدم تنها کار مثبتی که انجام میدن اینه که به پدر مادرشون احترام میزارن

و برعکس دیدم کسایی که همه چارچوب های دین رو رعایت می کنن اما زندگی فلاکت باری دارن فقط به یک دلیل..........

منم خیلی با پدر مادرم مشکل دارم گاهی اوقات هم از کوره در میرم 1276746pa51mbeg8j

اما بعد یه مدت خودم میرم میگم غلط کردم و اینقدر مسخره بازی در میارم تا بالاخره بخندن 4fvfcja

یادت باشه بدترین لحظات زندگی تو آرزوی یکی دیگست

برادرا پاشین بیاین تاپیک جشن

جشنه پاکیه داش حمید و آموسن هست

:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:اگه بتونی و نیای خیلی بی مرامی

پاشو بیا مرد:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:

**رهرو** · 1391 شهريور 27، 22:26

سلام بر رهروان عزیز

ممنون بابابزرگ که پشتکار رو نگه داشتی. داداش پشتکار یه اعلام وجود بکن ببنیم چندچندی؟

سلام داداش سجاد خوشحالم که نشکستی اما به هر حال اختلاف نظر بین فرزندها و والدین در هر خانواده ای هست. داداش قدر گل گفت که برخی آدمهای بی دین میبینی زندگی خوبی هم دارند یکی از دلایلش همین احترام هست. خداکنه شیطون گولمون نزنه و همیشه احترامشون رو حفظ کنیم.

داداش حمید تبریک

انشالله داماد بشی برادر بیام ساقدوشت بشم.

**پشتکار**

سلام

خیلی خوشحالم که به جمع شما دادشای بزرگم ملحق شدم امیدوارم تا ته ترک برم. Khansariha (18)

چی کار کنم تا اون امضای قشنگ.همونسپر و شمشیر هم توی امضای من باشه؟

**حمید خان** · 1391 شهريور 27، 22:40

(1391 شهريور 27، 22:33)پشتکار نوشته است: سلام

خیلی خوشحالم که به جمع شما دادشای بزرگم ملحق شدم امیدوارم تا ته ترک برم.

چی کار کنم تا اون امضای قشنگ.همونسپر و شمشیر هم توی امضای من باشه؟

خوش اومدی

بچه ها بیایین این داداشمونو یه خورده تحویل بگیرین
خب کاری نداره
اون امضا رو از توی امضای یکی از برادران جنگجو کپی میکنی
بعد میری تو تنضیمات پروفایل کاربریت قسمت ویرایش امضا اونجا پیست میکنی 4fvfcja

در ضمن یه اعتبار مثبت پیش خودم داری واسه خوشامد گویی cheshmak

**Alone man** · 1391 شهريور 27، 23:24

پشتکار عزیز خوشامد گویی میگم بهت ...
میریم امشب بخوابیم به امید خدا 1276746pa51mbeg8j

**soheil70**

رفقا من تو لیست... Khansariha (46)

(این چیه بابا همون شماره سه رو عشقه:2win:.....)

بازم دو کلمه از ماشین عروس....(البته از حضرت داووده.. 4fvfcja

)

هر کس آن چیزی است که در ضمیر میپندارذ.................یه نیگاه بنداز ببین الان چی هستی.....من که انداختم دیدم راست گفت داوود نبی...خدا پدرشو بیامرزه.....حقیقت محضو

گفت...........واااااالله...

هنو نیومده شب خوش...... Khansariha (18)

خواب ببینین امشب..........از اون خوباش......ایشالله..... 4fvfcja

**محب الزهرا** · 1391 شهريور 27، 23:34

سلام سلام سلام
خیلی خوشحالم چون میخواستم مشروب بخورم اما
خدا کمکم کرد و منصرف شدم
مرسی خدا میشنوی مرسی.

**soheil70** · 1391 شهريور 27، 23:39

(1391 شهريور 27، 23:34)عشق ممنوع نوشته است: سلام سلام سلام
خیلی خوشحالم چون میخواستم مشروب بخورم اما
خدا کمکم کرد و منصرف شدم
مرسی خدا میشنوی مرسی.

درود بر تو دوست پاکدامن....

بعضی چیزا بایس با نادیده گرفتنشون فراموش بشن....اینم یکی از اوناست....

تو موقعیت خوردنشم نباش برادر....

ها ماشاالله برادر........ Khansariha (18)

دیگه واقعا شب خوش....... 4fvfcja

**رهرو** · 1391 شهريور 27، 23:41

(1391 شهريور 27، 23:34)عشق ممنوع نوشته است: سلام سلام سلام
خیلی خوشحالم چون میخواستم مشروب بخورم اما
خدا کمکم کرد و منصرف شدم
مرسی خدا میشنوی مرسی.

سلام داداش گل

خیلی خوشحالمون کردی، لطفاً هر چیزی از اون نوشیدنی کثیف داری با عرض معذرت بریز تو چاه مستراح. انشالله که با قدرت ادامه بدی، خیلی میخوایمت.

**قدر** · 1391 شهريور 27، 23:42

نقل قول: سلام سلام سلام
خیلی خوشحالم چون میخواستم مشروب بخورم اما
خدا کمکم کرد و منصرف شدم
مرسی خدا میشنوی مرسی.

دمتگرم

الانم اگه هنوز داری برو بریزش دور

یه یا علی بگو برو برشون دار همش رو بریز تو توالت سیفونم محکم بکش

به امام حسین خیلی مردی داری جفتش رو با هم ترک می کنی(خ. ا و اون زهره ماری)

چیه بابا این مزخرف عقل رو از آدم می گیره

آدمی هم که عقل نداره چه فرقی با حیوون داره؟!!!

**سپهر پاک** · 1391 شهريور 27، 23:49

(1391 شهريور 27، 21:56)قدر نوشته است: ببین کی اینجاست داش سپهر

داداش خوش اومدی

یه اعلام وضیت می کردی خیلی خوب بود

داستانت هم خیلی باحال بود خیلی باهاش حال کردم تونستی تو تاپیک داستان کوتاه هم بنویس بقیه بچه ها هم به فیض برسن

ممنون داداش. Khansariha (8)

خوشحالم که خوندیش. چشم اگه وقت شد حتما" داستان برای دوستان می نویسم . Khansariha (56)

در رابطه به اعلام وضعیت : نه روزی هست که پاکم.

امید وارم بتونم ادامه بدم.

**حمید خان** · 1391 شهريور 27، 23:55

قولنامه ی جنگجویان سری جدید
تاریخ شروع (10 روزه)
25/06/1391

1- عمو سعید
2- آموسن
3- قدر
4- حمیدخان Muscular

5-الون من
6- رهرو
7-رامین
8-کامارو
9- آزاد
10- امور
11-علیرضا
12-رند
13-سهیل...
14-رامتین2012
15-نمیدانم
16-...

امشب خیلی خسته بودم حوصله ی تایپ کردن نداشتم
فقط اینو میگم و خلاص
بچه ها همتون فدایی دارین
منم