آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

[رند]

6 بهمن شروع قولنامه


 بسم الله:

1- علیرضا 68 ==> نذر چهل روزگی ( خون دادن)


2-عطا


3-احسان 1500


4-Ezio Auditore--->>نذر چهل روز پاکی کمک به نیازمند


5-مهدی 68


6-سهیل


7-مجتبی پیلوت--->>نذر چهل روزگی اهدای خون





8-امیر حسین خان




9- روزبه




10-رند 


11-میلاد




12- پشتکار




13-مرد مجاهد--->>نذر چهل روزگی سه تا پنج روز روزه




14- آبتین--->>نذر چهل روزگی {اهدای خون}




15- راسخ

16- حمید خان

درووووووووود

اینم فقط برای رو کم کنی آقا رامین

دوستان

داداش عطا داداش احسان

باقی داداشا ایول دارین

منم پاکم

به امید خدا امروز شدم10 روزه میرم بیست روزه حالشو ببرم:22:

دوستان 9 روز از قولنامه گذشت

[Ezio Auditore]

سلام
پاکم.

[mehdi68]

سلام بر دوستان عزیز

:22:شکر خدا منم همچنان پاکم دیروز شد هفت ماه:22:

[MUTE]

سلام

مرد مجاهد  عزیز دلم ، شیطون زد قولنامه رو پاره کرد ، این دفعه که اومد وسوسه ات کرد ، با نماز و روزه بزن دهنشو سرویس کن...
مثل من که یه عالمه خوشگل تو خیابون می بینم ، به خدا می گم خدایا می دونی دوست دارم از اینا ولی تورو بیشتر دوست دارم و چشمم رو بر می گردونم
یک حالی می ده ، اینجوری شیطون آتیش می گیره ، 
نبینم غم تو پسر ، بلند شو ، بازم تلاش کن

...


یه مسئله به کل پسرا اینکه
چند تا از داداشیا احتمالا جمعه کنکور دارن اگه اشتب نکنم
براشون دعا کنید این چند روز باقی مانده که موفق باشن
فداتون

[Mojтaba ρiloт]

سلام به همه 

منم رفتم تو سه ماه

قولنامه رو عشقه

[احسان،]

سلام به همگی :22::22:

من پاککممممممممممممممممم

[Ezio Auditore]

[Reza_d]

به نام خداوند رنگین کمان

از همه عزیزان بابت غیبت بدون خبرم عذرخواهی می خوام و شرمنده همشون هستم.

به همه دوستام سلام عرض می کنم :

من یک لغزش داشتم که بعد از اون لغزش دیگه به اینجا نیومدم تا این لحظه .

ماجرای لغزش من :

تاسوعا محرم امسال بود که ما طبق معمول ناهار امام حسین (ع) میدادیم.

تا اون روز من 6 یا 7 روز پاک بودم ، صبح همون روز به کانون اومدم و اعلام وضعیت کردم خیلی خوشحال و پرانرژی بودم .

بعد از اینکه رفتیم خونه ی پدر بزرگم اونجا مشغول کمک کردن بودم و بعد از اینکه هیئت اومد شروع کردم به ناهار دادن .

موقع ناهار دادن به ما گفته بودن که کسی رو به داخل (همونجایی که غذا رو می کشیدن و من اونجا بودم ) راه ندید چون ما غذا و گوشت و مواد مورد 

نیازشم خودمون تهیه می کردیم و می پختیم و مثل الآن به رستوران ها سفارش نمی دیم.(البته دردسرش کمتره)

من در رو بسته بودم که یکهو مردم هجوم آوردن طرف در ، عموی من هم می خواست بیاد داخل که اتفاقی من خوردم به عموم .

من اصلاً قصد بدی نداشتم اما عموم گفت که اینکارت خیلی بده ! تمام ! همین جمله شوک عصبی شدیدی بود که من رو در بر گرفت !

من که داشتم از تعجب شاخ در می آوردم گفتم عمو منظوری نداشتم و اینا که دیدم اون ناراحت شد و من عذاب وجدان گرفتم.

شب که رسیدم خونه خیلی حالم بد بود نمازمم نخونده بودم اومدم کانون اون موقع کسی داخل کانون نبود و من که حالم بد بود نیاز به همدردی 

داشتم اما کسی نبود به این و اون پیام میدادم که من حالم خرابه !

اما شیطون امونم نداد و وسوسه شدم و ... .

همین ! یک جمله باعث لغزش من شد اما این شوک عصبی آنقدر قوی بود که عقل از سرم پریده بود و مجبور شدم ... .

بعد پشیمون شدم اما به خاطر همون شوک و شرمندگی روی برگشتن به کانون رو نداشتم .

و الآن که حدود 94 روز از غیبتم می گذره با خجالت به کانون اومدم .

میدونم نباید این غیبت رو می کردم اما الآن نیاز به کمک دارم ، نیاز به کمک شما ، عذاب وجدان دارم و شدیداً حالم بده ... .

تو رو خدا کمکم کنید ... . 

[رند]

به نام خداوند رنگین کمان

از همه عزیزان بابت غیبت بدون خبرم عذرخواهی می خوام و شرمنده همشون هستم.

به همه دوستام سلام عرض می کنم :

من یک لغزش داشتم که بعد از اون لغزش دیگه به اینجا نیومدم تا این لحظه .

ماجرای لغزش من :

تاسوعا محرم امسال بود که ما طبق معمول ناهار امام حسین (ع) میدادیم.

تا اون روز من 6 یا 7 روز پاک بودم ، صبح همون روز به کانون اومدم و اعلام وضعیت کردم خیلی خوشحال و پرانرژی بودم .

بعد از اینکه رفتیم خونه ی پدر بزرگم اونجا مشغول کمک کردن بودم و بعد از اینکه هیئت اومد شروع کردم به ناهار دادن .

موقع ناهار دادن به ما گفته بودن که کسی رو به داخل (همونجایی که غذا رو می کشیدن و من اونجا بودم ) راه ندید چون ما غذا و گوشت و مواد مورد 

نیازشم خودمون تهیه می کردیم و می پختیم و مثل الآن به رستوران ها سفارش نمی دیم.(البته دردسرش کمتره)

من در رو بسته بودم که یکهو مردم هجوم آوردن طرف در ، عموی من هم می خواست بیاد داخل که اتفاقی من خوردم به عموم .

من اصلاً قصد بدی نداشتم اما عموم گفت که اینکارت خیلی بده ! تمام ! همین جمله شوک عصبی شدیدی بود که من رو در بر گرفت !

من که داشتم از تعجب شاخ در می آوردم گفتم عمو منظوری نداشتم و اینا که دیدم اون ناراحت شد و من عذاب وجدان گرفتم.

شب که رسیدم خونه خیلی حالم بد بود نمازمم نخونده بودم اومدم کانون اون موقع کسی داخل کانون نبود و من که حالم بد بود نیاز به همدردی 

داشتم اما کسی نبود به این و اون پیام میدادم که من حالم خرابه !

اما شیطون امونم نداد و وسوسه شدم و ... .

همین ! یک جمله باعث لغزش من شد اما این شوک عصبی آنقدر قوی بود که عقل از سرم پریده بود و مجبور شدم ... .

بعد پشیمون شدم اما به خاطر همون شوک و شرمندگی روی برگشتن به کانون رو نداشتم .

و الآن که حدود 94 روز از غیبتم می گذره با خجالت به کانون اومدم .

میدونم نباید این غیبت رو می کردم اما الآن نیاز به کمک دارم ، نیاز به کمک شما ، عذاب وجدان دارم و شدیداً حالم بده ... .

تو رو خدا کمکم کنید ... . 

سلام داداشی
راستش رو بخوای درست متوجه نشدم عموتون چرا ناراحت شده ولی تا اونجایی که متوجه شدم شما انجام وظیفه می کردین و ایشون باید این موضوع رو درک می کرد.
همیشه بزرگتر بودن اشخاص دلیل نمی شه که تمام اعمالشون درست باشه.
اگه از من می شنوی چون خودم زیاد عذاب وجدان تجربه کردم.وقتی می بینی کاری رو که کردی درست بوده اعتماد به نفس داشته باش و تمام تلاشت رو بکن که افکار مخرب رو از فکرت بیرون کنی.
شما نمی تونی زندگیت رو روی یک سو تفاهم زهر کنی.
ایشون اگه منطقی باشن درک می کنن اگر هم نه که شما نمی تونی کسی که خودش رو به خواب زده رو بیدار کنی.
یکم هم خودت رو دوست داشته باش

[Ezio Auditore]

سلام
خوبید؟
من سر قولم هستم.

[احسان،]

سلام داداش رِند
من پاکه پاکم

Sent from my GT-I9100 using Tapatalk

[Reza_d]

سلام ؛ از همه ممنونم بابت همدردی و انرژی که دادید :

اون لحظه شیطون گولم زد و منم که اعتماد به نفسم پایین بود نتونستم خودم رو عقب بکشم و ... .

اما دوباره برگشتم و امیدوارم که این دفعه بتونم ترک بهتری داشته باشم .

یک روز پاکی ... 

تقدیم به همه 

[Ezio Auditore]

سلام داداشا
چرا دیگه کسی نمی یاد اینجا برا عهدنامه اعلام وضعیت کنه؟:smiley-yell:

آقا من که کم کم شوت می شم مسابقه ماهانه.
زود بیاین اعلام وضعیت کنین دیگه

[Reza_d]

سلام ؛

رضا / 19 بهمن / یک روز خوب

شرایط مسابقه 10 روزه :

موارد مسابقه + موارد اختیاری :

1- نماز
2- چشم پاکی
3- پایبندی به قول و محاسبه روزانه

[MUTE]

سلام

داداشایی که دیروز کنکور داشتن
تشریف بیارن بگن ببینیم چه دسته گلی به آب دادن؟!

و همچنین اونایی که حرفی نمی زنن
نزارین اسمتون رو بگم
خودتون بیایین تو گروه... و اعلام وضعیت کنید.

منتظریما