امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

سلام. روزهای 243 و 244و 245و246و247و248و249 رو پشت سر گذاشتم. بالطف خدا البته
[تصویر:  1_sy21.jpg]

عمر را ضایع مکن در معصیت
تا تر و تازه بمانی جاودان

نفس شومت را بکش کان دیو توست
تا ز جیبت سر برآرد حوریان


چون بکشتی نفس شومت را یقین
پای نه بر بام هفتم آسمان

[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
فقط یه چیز........ شکست خوردم 117 God
حوصله حرف ندارم....... میام سر فرصت بهتون میگم..........دعام کنید دوباره بتونم پا شم....
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ

 مهربانا ببخش گناهی که دعایم را حبس می کند


[img=0x0]http://darse-emruz.persiangig.com/image/ktark/logo/Rahrovan_paki/05_blue.png[/img]
 سپاس شده توسط
سلام دوست عزیزم.
با توجه به اینکه امروز روی من هم فشار بود اما تحمل کردم. من فکر میکنم چون ما مدتی خ.ا انجام میدادیم واعتیاد داشتیم این برای ما " بارِ روانی " داره.
ممکنه ما از خارج هیچگونه تحریکی نداشته باشیم اما این بارِ روانی هست که بروز میکنه و آدم رو دیوونه میکنه.
برای مثال کسانی که اعتیاد شدید به خ.ا دارن  توی تیمارستان هایی نگه داری میشن که آستین لباساشون خیلی بلنده و از پشت دستاشونو میبندن. اونا دیگه نیاز به شهوت ندارن تا خ.ا کنن اونا فقط بخاطر بار و اعتیاد روانی  که توی ذهنشون هست اینکارو میکنن.
من فکر میکنم بعد از مدتی وقتی که ما توی مسیر درست حرکت کنیم کمرنگ میشه.
ی چیزه دیگه هم هست .چون الان ایام عید هست با توجه به تغذیه و چیزایی که میبینید تحریکات بیشتره.



[تصویر:  05_blue.png]
سلام دوستای گلم
کی بشه 40 روز بگذره تا خیالم راحت بشه
راسی از همه دوستانی که ممکنه ناامیدشون کرده باشم که ازدواج تاثیری نداره عذر میخوام
تنها راهی که الان باعث ترکم شد فقط و فقط ازدواجم بوده
 بازم از همتون عذر میخوام بخاطر حرف های اشتباهم
الان 22 روزمه 317


شعار من: ناامیدی ممنوع
[تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
نقل قول: تبریک میگم به تو... 
که اینجا هم مثل خیلی جاهای دیگه ی زندگیت... نشون دادی که تشنگی هر چقدر هم باشه، اما حرف اول و آخر رو چیزی از جنس اراده می زنه... 
اراده ای که خیلی از ما گمش کردیم... و بی تفاوت نسبت به میزان تشنگی، همیشه یه بازنده ی راحت برای رقیب مون بودیم...
مرسی ارمین جان... ولی اگه حالمو بدونی بهم تبریک نمیگی....

نقل قول: تنها راه نسبتا مهیاش احتلامی هست که تو خوابه... 
که هر چند بودنش بهتر از نبودنشه... اما شاید مشکلات دیگه ای هم به وجود بیاره... 
که البته واسه همه هم رخ نمیده... نمی دونم وضعیت تو چه جور بوده...
اینم من نداشتم تا حالا...میدونم چیه ها ولی تجربش نکردم! کلا داستانم فرق داره با بقیه...

نقل قول: اما حالا که شرایط پاسخ دادنش (لااقل تو بیداری) مهیا نیست، باید شرایط کنترل کردنش رو مهیا کرد...
کنترلی که در نهایت با حس خوب همراه بشه...
نه کنترلی که همراه با حسرت بشه...
نه کنترلی که همراه با اذیت شدن باشه...
اینجاش برام خیلی مهم بود... هیچوقت کنترل کردنم با حس خوب همراه نبوده...میدونم اشتباه اصلیم همینجاست... ولی تا حالا نتونستم از کارم لذت ببرم...

متاسفانه باید بگم دیگه خدارو قبول ندارم! وقتی معتاد بودم همیشه با خدا حرف میزدم ولی الان دیگه میدونم صدای منو نمیشنوه.

اگه دقت کنی دیگه یدونه صلوات هم نمیفرستم و توی تاپیکای مذهبی پیدام نمیشه...

خودمو گم کردم... افسرده شدم قرص میخورم! 

اینا از دستاورد های جدیدمه! ولی اخلاق و عادتم نذاشته که برم دنبال گناه و کار ناجور... از بقیه هم خیلی خوب پنهون کردم نذاشتم ناراحت باشن...

فقط بعضی وقتا کنترل از دستم خارج میشه میزنم یه چیزی رو خورد میکنم! اخرین بار سر یه چیزی کل وسایل تو کیفمو داغون کردم یادش میوفتم ناراحت 

میشم!

من قبل ازینکه ترک کنم اینطوری نبودم...

الان فکر کنم همه انگیزشون برای پاکی رفته بالا!!!

ولی مینویسم که کسی روش منو تکرار نکنه...

تورو خدا وقتی از ترک کردن متنفرید بیایید اینجا مشورت کنید مثل من نشید...

من اصلا شبیه به کسی که یه سال پاکی داره نیستم! حتی ازونی که موفق نشده یه هفته پاک بمونه هم بدترم!

فکرم داغونه... وقتی دخترارو میبینم میره تو ذهنم میام خونه دندونامو رو هم فشار میدم از ناراحتی و حسایی که اسمشونو

نمیدونم...یا مثلا توی فکر و خیالم با عشقم حرف میزنم میگم بیا بغلم! کاری میخوام بکنم باهاش مشورت میکنم یا بهش ابراز علاقه 

میکنم در صورتی که اصلا نیست!!!

روانشناسمم هیچ غلطی نتونست برام بکنه...فقط همین قرصارو میخورم شاد بشم برم تمرین یادم بره چقد بدبختم!!!

گفتم نباید منفی بنویسم... ولی الان دیدم شاید به درد بخوره...

دوباره اشکم درومد اینارو نوشتم ...ای کاش میشد یکی کمکم کنه....

ای کاش میشد این همه فشاری که تحمل کردم نتیجه بده....کسی هم حسش نمیکنه... میگن میفهمیم ولی نمیفهمن...اینا براشون 

مثل نوشته های دیگست...مثل نوشته های همیشه ی داداش تواب یا خانوم مهرانا....

پس منم نباید دیگه بنویسم...
53
سلام داداش درخشنده
کی میگه دیگران درکت تمی کنن اینجا؟
ناراحت شدی و چیزا رو شکستی؟
اگه میشد یه در تو خونمونه نشونت بدم چند جاش رو خودم با مشت شکستم  Hanghead دیگه این آخریا میزدم رو چهار چوبش جاییش نشکنه.
چیزی قبول نداری؟
افسرده شدی؟
فرقش اینه که من دارو نمی خورم و دکتر نرفتم
تحت فشاری ؟

چرا حس می کنی اینجا تنهایی؟ 302
بازم از خودت بگو داداشی
اگه قراره روحیه ی ما از حرفای تو از بین بره بزار بره 53258zu2qvp1d9v
یکم از خودت بگو من برا فشارت یه دوتا پیشنهاد دارم 303
[تصویر:  05_blue.png]
اقايون خودتونو جمع و جور كنيد 
هممون افسرده ايم
ولي خوبه باور كنيم خوشبيني و تلاش و اميد خوبه
only one ,one thing....geting rid of such dangerous habit.... not important  any problem...,but this problem....get rid it for all long life
 سپاس شده توسط
سلام
داداش درخشنده پستت رو خوندم.
منم یه دوره یه ساله مثل شما ترک کردم.
و تحت فشارهم قرار می گرفتم.
و در آخر شکست.
تا این که روش دیگه ای رو پیدا کردم.الان خدا رو شکر بیش از یک سال سه ماهه پاکم.
خوبی این روش این بود که می تونستی درک کنی که قطعا جواب میده.حسش می کردی.
قبلا من ترک می کردم اما اگاهی درونیم رو نسبت به خ ا تغییر نمی دادم.
شاید مثلا تلقین می کردم به خودم اما این راه تغییر نبود.
روشی که من یاد گرفتم این بود که با فکر کردن ترک کنم.
منظورم این نیست که موقع وسوسه فکر کنم و...
بلکه با فکر کردن درونم رو تغییر بدم طوری که وسوسه شدن بی معنی بشه.
یعنی وقتی تو قلبا فهمیدی یه کاری غلط و ضرر داره و... دیگه وسوسه شدن بی معناست.اون موقع دیگه وسوسه نمی شی.
وسوسه موقعی هست که قلب آدم غلط بودن اون کار رو درک نکنه.
نقش فکر کردن این وسط چیه؟اون درک رو در قلب ادم ایجاد می کنه.
اون وقت دیگه فشار معنی نداره.تحمل کردن معنی نداره.
فشار چی؟تحمل چی؟اینا واسه موقعیه که آدم نمی فهمه.
ربطی هم به معتاد بودن نداره.
چه موقعی بهش میشه گفت اعتیاد؟موقعی که درک درستی نداری در نتیجه بر  حسب عادت انجام می دی.
اما وقتی درک اومد.عادت هم بی معنی میشه.چون عادت بعد از نفهمیدن میاد.


اسارت نفس،اراده را قوی می کند

فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم

برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد

[تصویر:  final%201.png][تصویر:  05_blue.png]
بازم سلام
یه سلام ویژه به داداش پشتکار
یادش به خیر داداشی اون زمان که تازه داشتی شروع میکردی رو یادمه
حالا ایول داری 302
حرفات رو خوندم داداشی 
داداش درخشنده هم قرار بود بپونده بهمون 
حالا یه موضوع بود که تو حرفات داداش پشتکار توجهم رو جلب کرد
داداشی همه ی حرفات رو قبول دارم
همه جالب دقیق و منطقی هستن
ولی یه مشکلی هست
حرفات بسیار کلی هستن
بیشتر به دور دستها اشاره می کنه
یکم به حرفای داداش درخشنده توجه کنین
میگه تحت فشاره
از حرفاش معلومه خیلی وقتم هست که اینجوریه
حالا بیایم به دل بگیم قبول کن 
من که فکر نمی کنم چیزی تغییر کنه
البته ببخشین بی پرده حرف میزنما 302
مخصوصا اینکه پیش دکتر هم رفته
پس از اونجایی که من همیشه بر این باور بودم که به عمل کار برآید فکر کنم باید موضوع رو جور دیگه حل کرد.
هنوز منتظر داداش درخشنده هستیم  303


در ضمن همینجا دوست دارم یه تبریک جانانه به داداش محمد68 بگم
چهل روزه چیه داداشی ان شاالله چهل ساله بشی
ای کاش یکم در مورد موفقیتهات برامون می گفتی
دوس داشتم یکم توضیح میدادی 302
[تصویر:  05_blue.png]
(1395 فروردين 6، 23:24)رند نوشته است: سلام داداش درخشنده
کی میگه دیگران درکت تمی کنن اینجا؟
ناراحت شدی و چیزا رو شکستی؟
اگه میشد یه در تو خونمونه نشونت بدم چند جاش رو خودم با مشت شکستم  Hanghead دیگه این آخریا میزدم رو چهار چوبش جاییش نشکنه.
چیزی قبول نداری؟
افسرده شدی؟
فرقش اینه که من دارو نمی خورم و دکتر نرفتم
تحت فشاری ؟

چرا حس می کنی اینجا تنهایی؟ 302
بازم از خودت بگو داداشی
اگه قراره روحیه ی ما از حرفای تو از بین بره بزار بره 53258zu2qvp1d9v
یکم از خودت بگو من برا فشارت یه دوتا پیشنهاد دارم 303


قبلا در مورد مشکلاتم حرف میزدم بقیه یه جای دیگه بودن...البته فهمیدنش هم کار هرکسی نیست...
الان یکی بچه پولداره داره با بنزش حال میکنه خودشو بکشه هم نمیفهمه مشکل من چیه! مثال بودا
من که خیلی از خودم گفتم...فکر کنم زیادی هم نوشتم..
شما پیشنهادتون رو بگید 302
نقل قول: سلام
داداش درخشنده پستت رو خوندم.
منم یه دوره یه ساله مثل شما ترک کردم.
و تحت فشارهم قرار می گرفتم.
و در آخر شکست.
تا این که روش دیگه ای رو پیدا کردم.الان خدا رو شکر بیش از یک سال سه ماهه پاکم.
خوبی این روش این بود که می تونستی درک کنی که قطعا جواب میده.حسش می کردی.
قبلا من ترک می کردم اما اگاهی درونیم رو نسبت به خ ا تغییر نمی دادم.
شاید مثلا تلقین می کردم به خودم اما این راه تغییر نبود.
روشی که من یاد گرفتم این بود که با فکر کردن ترک کنم.
منظورم این نیست که موقع وسوسه فکر کنم و...
بلکه با فکر کردن درونم رو تغییر بدم طوری که وسوسه شدن بی معنی بشه.
یعنی وقتی تو قلبا فهمیدی یه کاری غلط و ضرر داره و... دیگه وسوسه شدن بی معناست.اون موقع دیگه وسوسه نمی شی.
وسوسه موقعی هست که قلب آدم غلط بودن اون کار رو درک نکنه.
نقش فکر کردن این وسط چیه؟اون درک رو در قلب ادم ایجاد می کنه.
اون وقت دیگه فشار معنی نداره.تحمل کردن معنی نداره.
فشار چی؟تحمل چی؟اینا واسه موقعیه که آدم نمی فهمه.
ربطی هم به معتاد بودن نداره.
چه موقعی بهش میشه گفت اعتیاد؟موقعی که درک درستی نداری در نتیجه بر  حسب عادت انجام می دی.
اما وقتی درک اومد.عادت هم بی معنی میشه.چون عادت بعد از نفهمیدن میاد.
قطعا بین 11 ماه و 15 ماه فاصله ایی نیست...منم با این روش اشتباهم میتونم تا اخر عمرم پاک بمونم...
ولی میدونم هدفم از اینجا بودنم اصلا این نیست...خدا منو آفریده که بیام ترک کنم؟( از وقتی یادم میاد اینکارو میکردم تقصیر خودم نبوده!)
اینطوری تمام کارام میمونه... میشم یکی مثل بقیه...
این فکر من دنبال اینه که راحت بشه... حالا چه با ازدواج باشه چه با گناه...براش فرقی  نداره کدوم باشه.... وسوسه شدنم اگه از بین بره 
یعنی میلم به بودن با خانومم هم از بین رفته! 
من توی عروسیا اصلا پامو نمیذارم! حالا بعضیا بگن به خاطر حسادته بزار بگن! میگن چه ربطی به اون گناه داره چون 
برای من فقط یه مدل وسوسه وجود داره.قبلا توی خودارضایی هم دنبال چیزای عجیب غریب نبودم!
خب داداش درخشنده
می خوام بدونم چه کارایی برای کم کردن از فشارت کردی؟
ورزشی که انجام میدی چیه؟
تا حالا سعی کردی یه کاری کنی فشار کم بشه؟
مثال بزن
[تصویر:  05_blue.png]
ماشالاه اینقدر مورد برای سرگرم شدن دارم که نمیدونم از کدوم شروع کنم....
ورزش که اولش برای ارامش دوچرخه سواری میکردم...6-7 سال پیش! ولی ازونجا به بعد افتادم تو کار تمرین و مسابقه که خودش شد عامل استرس...
توی خونه هم به جای اینکه تشویقم کنن برم تمرین و مسابقه بهم میگن بشین خونه! برا خودمم جالبه مامان بابایی که میگن ورزش نکن!
امیدوارم باهاش به جایی برسم و بهشون ثابت کنم ورزش کار الکی نیست...
توی کارای مربوط به الکترونیک خیلی خوب پیش رفتم. سیستم صوتی برای جشن میسازم! در جهت تکون دادن خونه و اینا!
ولی وسط کار بازم یادش میوفتم!
همیشه هم مجبورم تنهایی کارمو بکنم...پول هم زیاد میخواد...الان یه ترانس دوبل 24 2 امپر شده 40 تومن!!! 
این از تفریح ... کارای دیگه که فشار کم بشه قبلا زیاد کردم اما نتیجه نداد..
بیرون رفتن از خونه که ادمو بدتر میکنه...وقتی توی جمعیت قرار میگیری ارزش ها تغییر میکنن! دیدید وقتی توی خونه هستی
میخوای بری بیرون یه چیزی بخری که فکر میکنی به دردت میخوره... مثلا یه مالتیمتر که همه جا به کارم میومد به خاطرش 5 بار رفتم بیرون 
ولی بیرون مردم رو  میبینم کهبه اینچیزا اهمیتی نمیدن بر میگشتم خونه! 
مردم به ماشین گرون و خونه ی باحال و بزرگ اهمیت میدن... بخوای ازدواج کنی نگاه نمیکنن بلدی av400 بسازی یا نه! نمیگن تا الان چقد ماسفت 
سوزوندی؟! چنتا موتوره ماشین تعمیر کردی! 
نمیخوام دیگه چیزایی که برام ارزش دارن از بین برن  و نمیرم بیرون!
مشکلی هم به خاطر نگاه و اینا توی بیرون ندارم خداروشکر...
برای اینکه فشار کم بشه پیش روانشناس هم رفتم اولی که خیلی خوب بود باهم خیلی خوب پیش رفتیم و فوت کرد متاسفانه....
دومی با قرص کار میکنه! فقط کاری میکنه که به تمرینم برسم و افسرده تر نشم...
توی خونه هم کسی نمیدونه دارم چکار میکنم...
برای کم شدن میل جنسیم نباید اصلا کاری کنم چون روی قدرتم تاثیر منفی میذاره...شاید بگید تو ورزشت مهمتره برات نسبت به ترک....
اما قبلا ورزش رو هم کنار گذاشتم که بتونم کمتر غذا قورت بدم و میلم کمتر بشه ولی ازونطرف افسرده میشدم که نرفتم تمرین و بدبخت شدم و اینا...
اگه پول بود خیلی از مشکلام حل میشد... تغریبا همشون حل میشدن...
استرسم کم میشد...من تمرین میکنم که برم بالا  بیشترش برای پوله! 
فرصت ازدواج هم داشتم تو این سن! ولی برا همون پول لعنتی نتونستم کاری کنم...
اگه دقت کنی میبینی همه چیزم وابسته شده به همون تمرینا و مسابقه... الان مامان بابام قبولم ندارن! میگن بچست...ولی همین بچه بره اول کشور بشه 
یهو میشه غول!
باید قبول کرد خیلی از مامان باباها قابلیت بچشونو دوس دارن برای کلاس گذاشتن جلوی بقیه...الان من باید برم تخصص داخلی جراحی هم بگیرم که مامان بابام
جلو بقیه کلاس بزارن!!! خود وجود بچه مهم نیست! ولی وقتی از دستش میدن مهم میشه!
الان فکرشو کن من تمرینو برای همیشه بزارم کنار برم سیگار بکشم یا معتاد بشم! اینطوری خیلی عزیزتر میشم! جدی میگم!عادت کردن به همین وضع...
اگه اول کشور بشم پول هم میاد و کار راه میوفته...پارسال داستان خواستگاری و اینارو نوشتم یادتونه؟ Gigglesmile 

من اینطور فکر میکنم ... 53
خب ممنونم از داداش درخشنده که از خودش برامون گفت
داداشی
شما همیشه حرفات رو بزن ما سراپا گوشیم
گفتنش باعث راحتی خودت هم میشه
بریم سر وقت حرف دلت:
فقط یکم رو حرفام فکر کن و بدون جبهه گیری جواب بده
داداشی
اینایی که گفتی هشتاد درصدش یا مردم بود یا پدر و مادر
تو برای کی داری زندگی می کنی؟
خودت یا دیگران؟
شما اگه بخوای به حرف ها و نظرات دیگران باشی میشی مثل ملا نصر الدین که داشت با خرش مسافرت می کرد.
اگه دنبال اینی که هر وقت میری بیرون مردم بریزن دورت و احوال پرسی کنن باید بگم شرمنده من همچین جایی سراغ ندارم.
اصلا ارزش جامعه به اینه که هر کسی ارزش خودش رو داره حالا چرا لزوما باید دیگران به ارزش های ما توجه داشته باشن.
شرمنده داداش ولی شما اگه دنبال آرامش در نظر دیگرانی پیدا نمی کنی هر چند پدر و مادر باشن.
لازمه ی ایجاد آرامش توجه به درونه.
اگه زندگیت رو با خودت ساختی آرامش داری 
حالا چطوری؟
سعی داشته باش بیشتر زندگیت رو بر مبنای مشورت بگذاری 
یعنی نظرات همه رو بپرسی و بهترین رو انتخاب کنی
نمی گم به حرف دیگران مثلا پدر و مادرت گوش نکن
ولی مسئله اینجاست که شما داری زندگی می کنی و این شخص تویی که زیر فشاری حالا عقل حکم می کنه از زیرش خارج بشی.
پس اولا
اجتماع رو برای خودت نخواه وقتی آدم میره تو اجتماع لزومیتی نداره که یکی از اونا از اون یکی فرمان ببره
دوما
سعی کن تصمیماتت رو بر مبنای مشورت و گرفتن بهترین تصمیم بگیری.

اگه پول بود مشکل حل بود؟
خب برادر من اگه پیدا کردی مارم خبر کن 4chsmu1
حالا فکر کردی من یا دیگران که اینجان میلیاردرن؟
نه به خدا ما هم شب عید به زور یه دست لباس خریدیم 65
حالا دیگه شما تا آخر خط برو
منم اگه پول بود الان ازدواج کرده بودم سه تا هم بچه داشتم دیگه داره سی سالم میشه 4chsmu1

در ضمن باید بگم بیشتر روان شناس ها و... دنبال پولن و وابسطه کردن شما
پس اولین پیشنهاد من ترک کردن قرص هاییه که مصرف می کنی و مطالعه ی کتابهاییه که بهت کمک می کنه
که خدا رو شکر تا دلت بخواد در دسترس هست

موضوع بعدی اینه که باید به ورزشت ادامه بدی
شما اگه میبینی در حد حرفه ای مشکل ساز می شه برات 
خب شما برا خودت ورزش کن
چه لزومیتی داره هدف دیگه ای داشته باشی
کی مهمتر از خودت 302
من ازت می خوام حتما ورزشی کنی که توش عرق کنی

الان تو گوهر با ارزشی داری که ملزم به حفظش هستی اونم پاکیته لازمه تصمیماتی بگیری که پایه هاش مخومتر بشه
حالا بازم مونده ها
فعلا نظرت رو بهم بده 303
[تصویر:  05_blue.png]
نقل قول: اینایی که گفتی هشتاد درصدش یا مردم بود یا پدر و مادر
تو برای کی داری زندگی می کنی؟
خودت یا دیگران؟
یکم بد نوشتم ولی نگفتم برای جلب توجه و اینچیزا زندگی میکنم! اتفاقا گفتم دوس ندارم برم بیرون قاطیه مردم که ارزشام تغییر نکنن...
در مورد مشورت خیلی حق با شماست 53
ورزش حرفه ایی وقتی برام مشکل ساز میشه که ازش هیچ نتیجه ایی نگیرم...چند میلیون پول دوچرخه و کل چیز دیگه هدر میره و میمونه تمسخر بقیه...
ولی اگه موفق بشم زندگیم خیلی عوض میشه...حد وسط نداره متاسفانه! یا صفره یا یک!
هدفامو کوچیک کوچیک میکنم تا با پیروزی توی هرکدومش یه مقدار حالم بهتر بشه....
امروز صبح برای امروزم تصمیم گرفتم یه کار خوب بکنم اینجا هم مینویسم... موفقیت توش برابره با حال روح و روان بهتر... 
میخوام 140 کیلومتر رو بدون استاپ برم...
کاری ندارم فردا هستم یا نه...میخوام امروز بهترین کارو بکنم...
خوشحالم داداشی که در مواردی به تفاهم رسیدیم
خوشحالترم که دنبال ورزش حرفه ای هستی
چیزی که من تو زندگیم به علت مشکلات نتونستم بهش برسم این حرفت واقعا منو خوشحال می کنه چون از یه اعتماد به نفس خوب سرچشمه می گیره
و اگه می خوای شروع کنی اولا 
به حرف و تمسخر دیگران چیکار داری
دوما نهایت تلاشت رو بکن ولی زندگیت رو بهش ندوز
یعنی من یکم از این حرفت که می گی یا صفر یا صد میترسم
در مورد اینکه میگی
تو اجتماع نمیرم که از ارزشم کم نشه
من خودم به شخصه این حرف رو قبول ندارم
چون اولا میگه ادب از که آموختی گفت از بی ادباب
دوما خیلی افراد هستن که تو اجتماع آدم میتونه ازشون چیز یاد بگیره و باعث رشد آدم میشن
در کل آدم یه موجود اجتماعیه و تنهایی براش مشکل سازه
ولی با این حال به نظرت احترام می گذارم و یه پیشنهاد دارم می تونی بگردی و کسایی که بیشتر باهات و خلقیاتت جور هستن رو پیدا کنی با اونا بگذرونی
الان این 140کیلومتر که گفتی من خیلی کیف کردم Khansariha (69)
من خودم دوچرخه دوس دارم ولی خب دیگه از ما گذشته برا همین بیشتر میرم کوه اونم لذت خاص خودشو داره 4chsmu1

یه پیشنهاد عملی دیگه هم دارم
تجربه ی خودمه
بهش رسیدم
مخصوصا شما که ورزش کاری
من توصیه می کنم اهدای خون رو مد نظر داشته باشی
خیلی خوبه
خیلی از فشارهای آدمو کم می کنه  303
[تصویر:  05_blue.png]

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان