امتیاز موضوع:
  • 14 رأی - میانگین امتیازات: 4.29
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "نسیم حیات" (گروه خانم ها) (غیر فعال)

سلااااام دوستان
خوبیییییید؟
باید اعلام وضعیت کنیم؟
کویین / دختران سرزمین نجابت/ سبز
بچه ها شما ژله رولی درست کردید؟
من برم نماز بخونم اذان شده
دعای کمیل هم بخونم برمیگردم

فعلااااااا
 سپاس شده توسط
چرا یه فرصت دیگه به خودت نمی دی؟
فقط چند دقیقه تا اذان مونده
پا شو وضو بگیر
همه این حرفا که داری و تو دلت باد کرده رو شخصا بهش بگو
بهش بگو که دیگه نمی تونی بهش بگو فقط خودش می تونه کمکت کنه همه چیزو بگو
همه درماندگیا و سر در گمیاتو
اگرچه می دونه

باور کن امید بهترین چیز دنیاست


میدونی خود خدا دعاهایی یادمون داده تا بدونیم بهش چی بگیم
همین دعای کمیل که واسه امشب طراحی شده
پر از امیده
خدایا چطور بهت امید نداشته باشم؟ نه! حتی لحظه ای که تو آتیش جهنم می سوزم هنوز امیدم صرفا تویی


یه سر بهش بزن

یا به مناجان راجین یعنی مناجات امیدواران


یدایی نذار این غم دلتو بمیرونه
با خودش درد دل کن
میتونی؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
نمیتونم... 809197ps94ijjhwg

همه این حرفا رو بهش زدم

بارها و بارها

دیگه چیزی ندارم که بگم... Tears

نمازمو میخونم......ولی حرفی ندارم باهاش
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
من احساس یکنم که باید خیلی برای خدا ناراحت کننده و غم گین کننده باشه که نماز بخونیم ولی باهش حرف نزنیم
نظر تو چیه؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
نمیدونم...نمیتونم بگم موافقم

حداقل الان که خودمو نابود شده میدونم

من همیشه عاشق خدام بودم
الانم شاید باشم
ولی میدونم کمکم نمیکنه

چون این درخواست رو بارها و بارها ازش داشتم ولی اجابت نکرد و گذاشت من بیشتر و بیشتر گناه کنم

من که معصوم نبودم که بتونم تحمل کنم
نتونستم و الان شکستم

و بدتر از همه اینکه نمیخوام خودمو ببخشم
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
چرا؟
چرا عاشقش بودی؟
چی کار کرده که دیگه عاشقش نیستی؟
چرا یهو کاری نمی کنه؟ من نمی دونم
فقط می دونم نمی تونی این اندوه رو تحمل کنی
باهش حرف بزن
نمی تونی تحمل کنی

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
واقعا نمیتونم تحمل کنم
خیلی درد بزرگیه

نمیدونم همیشه بهم میگفتن تو خدا خیلی دوستت داره میگفتن کافیه بغض کنی خدا دست به کار میشه... حتی الانم اونایی که از هیچی خبر ندارن میگن بهم
همیشه هوامو داشت
ولی تو این مورد بخصوص که امکان لغزش من بود هیچوقت دستمو نگرفت و من لغزیدم

هیشکی از دلم خبر نداره

همیشه همه جا سعی کردم بریزم تو خودم که کسی رو اذیت نکنم
مخصوصا تو خونه
برا همینم همه خیالشون از من راحته که من همه چی بر وفق مرادمه
هیشکی نمیدونه من چه غم سنگینی تو دلمه....


مرسی میتوانم جون که باهام حرف زدی مرسی برام وقت گذاشتی
دوست دارم 302
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
من دوست ندارم بشنوم دوستم داری
من دوست دارم بشنوم آروم گرفتی

دقیق نمی فهمم چی می گی
منظورت اینه که خدا باید می اومد دستاتو صفت می چسبید تا اون کار رو نکنی؟
حالا یعنی مقصره؟
یا شاید. مسیولیتشو به پای خودت گذاشته؟
من نمی دونم

ولی چرا مثبت فکر نکنیم؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
عزیزم حرفات اینقدر تاثیر داشته که تصمیم دارم اگه تنبلی و بیحوصلگی بذاره نماز شب بخونم
مثل خیلی وقتایی که دلم میگرفت و نماز شب میخوندم و ازش میخواستم کمکم کنه

الانم دارم به این فکر میکنم هر چقدرم که بی جواب بذاره حرفامو ..چاره ای ندارم...باز در خونه خودشم
چون فقط و فقط خودشه که باید کمکم کنه از این وضع بیام بیرون


میتوانم جون من نمیگم اون مقصره مسلما من خودم نباید یه سری کارا رو انجام میدادم ولی منم خیلی تحمل کردم تا رسیدم به این مرحله خیلی تحمل کردم تا پام لغزید

مدام بهش میگفتم خدایا من ضعیفم میدونم نمیتونم تحمل کنم ازش میخواستم یه دعامو که به واسطه اون دیگه پام نمیلغزید رو به اجابت برسونه ولی این اتفاق نیفتاد و منم نتونستم تحمل کنم

ابعدم وقتی فکر میکنم خیلی عوامل دخیل بود تو ایجاد این شخصیتی که من دارم

خونواده ..حرفایی که بعضیها بهم میزدن و خیلی چیزای دیگه

ولی مهم این بود که من از همون اول رفتم در خونشو گفتم نذار پام بلغزه
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
به چه نکته ی مهمی اشاره کردی
تو حتی برای اینکه گناه نکنی به خدا پناه بردی
می بینی؟
تو هنوز عاشقشی
اگه الان پریشونی علتش یه احساس عذاب وجدان کاذبه
به قول شهاب مرادی احساس گناه نا به جا
گناه کردی توبه کن سعی کن حلش کنی جبرانش کنی
دیگه بیشتر از این وظیفه ای به گردنت نیست
باور کن
باور کن هنوز عاشقشی
از دست وپا زدنت معلومه

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
مرسی بابت حرفای قشنگت عزیزم...واقعا آروم شدم

توبه کردم ولی باز شکستمش...برا همین از خودم نا امیدم


ولی یه نقطه مثبتی که یه ذره دلمو گرم نگه داشته اینه که به قول تو هنوز دارم دست و پا میزنم که نجاتم بده

ببین حرفات چه تاثیری داشته
اول همش داشتم فقط و فقط نکات منفیشو میدیدم
الان که دلم آروم گرفته دارم نکات مثبتشم میبینم...


نمیدونم
دعا کن این بار خدا نجاتم بده
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
اثر حرفام واسم مهم نیست
این حرفا رو فقط به و نمی گم
اینا واقعیته
به همه میگم
اگه احساس میکنی خدا دوستت داره و تو هم دوستش داری
آخر کار برنده ای

یه سوال
کی لغزیدی؟ امروز؟
مگه نگفتی سبزی؟ شایدم اشتبا میکنم

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
نه
چرا حذف کنی پستات رو؟
خیلی هم پستات خوبن
مهم اینه که سبز هستی
گناهای دیگه هم کم کم به برکت ترک خود... کم میکنی و ترک میکنی
عزیز دلمی

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
اینجا جواب دادی 317

ممنون عزیزم
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
آخه من نمی تونم با گوشی پ پ بفرستم

موفق باشی
برای منم دعا کن

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان