آرشیو گروه "نسیم حیات" (گروه خانم ها) (غیر فعال)

[خانوم لبخند]

آبجیا چقدر مسابقه عوض شده الان سردرگمم. ی توضیح بدید بیزحمت

منم قاطی کردم!!

ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon

دقیقا کجا و کدوم قسمت از مسابقه رو متوجه نشدین؟

[خانوم لبخند]

venoos21: تاریخ 96/05/02 

امشب تا فردا شب به ونوس جان اختصاص داره تا بیاد واسه مون از خودش بگه و هر حرفی که دوست داره..
14 صلوات به نیت پاکی و رفع مشکلات ونوس عزیز از جانب بنده

«نسیم حیات»

Queen: تاریخ 96/04/26
sheydaei: تاریخ 96/04/28
زندگی زیبا: تاریخ  96/04/31
venoos21: تاریخ 96/05/02 

mojgan: تاریخ 96/05/04
دختر خورشید: تاریخ 96/05/07
شادبانو: تاریخ 96/05/09
rezvaneh: تاریخ 96/05/11

خاله شادن: تاریخ 96/05/14
انیس: تاریخ 96/05/16
دریا جون: تاریخ 96/05/18

خدا همراهمونه: تاریخ 96/05/21

[می توانم]

تا همین یه مدت پیش که احتمالا شما هم یادتونه، خانما تو کانون همیشه حرف اول رو می زدن
مثلا فعالترین سرپرستا خانم بودن و همچنین فعالترین مدیرا و  موقع مسابقات و فعالیت های دیگه هم خانما نبض کانون دستشون بود

حالا چطوره که تو مسابقه نقاشی انقدر فعالیت کمه؟؟؟
یه نفر شرکت کرده یه نفر شرکت کرده و نقاشیشو حذف کرده یه نفرم که مسئول مسابقه است قاعدتا باید شرکت می کرد ؛ چون حرفش اینه نقاشی واسه پاکی مفیده

خب حالا چی کار کنم؟ دیگه تمدیدم نمی شه کنم!
دو روز مونده با آخر وقت مسابقه نقاشی

درباره فواید نقاشی روی روان بزرگسالانم همون تاپیک پست گذاشتم اگه دوست داشتید بخونین

[انیس]

سلام نسیمیای گل
آخجون منم راه دادید توی مسابقه؟خیلی خیلی ممنون.

خاله شادن
انیس
دریا جون
خدا همراهمونه
سلام دوستای همگروهیم. خوبید؟اسم گروهمون چیه؟
من پاکم خداروشکر

سلام عزیـــــزم
خوبی؟
چه عجب ما شما رو دیدیم
خدا رو شکر که پاکی

منم خوبم .... خوش اومدی به جمعمون

[rezvaneh]

میتوانم من خیلی وقته نقاشیو کشیدم ولی نذاشتم,میذارم امروز فردا,منو نزن  

[chika]

سلام دخمریااااای پر تلاش

خوبین ؟

آرومین؟

کسی به پیشنهاد من ایا فکر کرد >؟

[venoos21]

به نام خدای بخشنده ی مهربان

منم یه دخترم
مثل همه ی دخترا که ازبچگی شروع میکنن به خیالپردازیو رویاهای رنگ رنگی
منم همینجوربودم ..هیچوقت فک نمیکردم آینده ی اون دخترکوچولو اینقدر هراس آوره ،هراس بخاطر تنهایی
تنها موندم هیچکسو نداشتم هیچ هدفی نداشتم
درواقع همه ی رویاهامو ازم گرفتن ،با بدیهای آدما آشنا شدم من با کسی کاری نداشتم ولی همه منو شکستن
آبرویی که ریخته شد ،امیدی که نداشتم
فکر خودکشی،آرزوی اینکه فرداصبح ازخواب بیدارنشم،سرافکنده دربرابرهمه کس،تصمیمهای اشتباه ،خیالبافیهای واهی...ودریک لحظه دیدم چقدر مه دوروبرمو گرفته مه هایی ازدروغ وفریب
حالا بزرگ شده بودم اگه ایناروتجربه نمیکردم هیچوقت بزرگ نمیشدم...هیچکس دوروبرم نیست ،آدما بخاطرمشکلات نیس که اززندگی انصراف میدن بخاطر بی کسیه
اعتقاداتمو ازدست دادم به هرچیو هرکسی که باورداشتم اشتباه بود ..خدا سالها بود تو زندگیم جایی نداشت من فقط یه معتاد خ ا نبودم اعتیادای زیادی داشتم عادات بدزیادی تووجودم بود ..اعتیادبه حرف زدن با تنهاکسی که داشتم ..اما اون درکمال ناباوری بدجورضربه زد ..مجبورکردم خودمو ازش دورباشم اونم تمام لحظه هامو بافکراون میگذروندم ..اشکالی نداشت اونم بره..شعرای مولاناروخوندم آروم شدم ..امیدهای دروغی فال حافظ هرچی که بودخوب بود ،یه شب نزدیک بود بدزدنم هنوزم باورم نمیشه جوری از پل هوایی دویدم که ازهمون پله های بالا پرت شدم ..بعدازاونموقع بودکه خدارویادم اومد اون منو نجات داد نفهمیدم چطوری فرارکردم به هیچکس نگفتم کل بدنم کوفته شده بود ولی بیشترازین نمیتونستم برای خونوادم مایه ی ننگ باشم پس به هیچکس نگفتم حتی تو ذهن خودمم نمیگفتم ولی دردبودتوی قلبم ازاونموقع ازهمه ی مردا متنفرشدم به هرچی دست میزدم آخرش یجوری بدتموم میشد افسردگی شدید به سراغم اومده بود اینقدرخاطرات بدداشتم که گفتم دیگه تحمل ندارم کاش می مردم،کاش میمردمو از نو متولدمیشدم آخه من هیچی اززندگی نفهمیده بودم
از اول زندگیم محکوم به خودارضایی بودم وقتی 17سالم شدفهمیدم قبل اون نمیفهمیدم چیه ..دیگه خیلی دیربود این تو وجودمن ریشه کرده بود. وقتی ازکنارمردم ردمیشم پشت سرم درگوش هم حرف میزنن دستاشونو جلوی دهنشون میگیرنو درحالیکه به من نگاه میکنن باهم حرف میزنن اونا مگه چی میفهمن اونا مگه دردای منوکشیدن که قضاوت میکنن آره من ضعیفم
چرا خسته نمیشن اززخم زدن ....حالا منم یکی ازاوناهم همونقدر کینه ای و عقده ای خودم سعی کردم همرنگ جماعت بشم ...خلاصه ای ازوضعیت زندگی من بود ممنون که وقت گذاشتین

ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon

[دریا جون]

۱۴ صلوات برایه اجی گلم
اعلام وضعیتا کووووووو

[شادن]

سلااااااااااام
برای اروم شدن دل ابجی ونوسم 14صلوات

[دریا جون]

بچه ها من باید اعلام وضعیتا اعلام کنم .فردا صبح زود میزارم هرکی نکرده بود مشارکتش ۰ مجبورم بدم

[می توانم]

چقدر مرموز نوشتی ونوس
مگه یه نوجوان در سن حتی زیر سن قانونی چه خلافی ممکنه مرتکب شده باشه که مردم هی درباره ش حرف بزنن یا باعث سرافکندگی خانواده ش شده باشه؟
ممکنه بهتر توضیح بدی؟

[venoos21]

چقدر مرموز نوشتی ونوس
مگه یه نوجوان در سن حتی زیر سن قانونی چه خلافی ممکنه مرتکب شده باشه که مردم هی درباره ش حرف بزنن یا باعث سرافکندگی خانواده ش شده باشه؟
ممکنه بهتر توضیح بدی؟

خلاف نه
خداروشکر خلافی مرتکب نشدم ولی طلاق برای خونواده ی ما خلاف بزرگیه


ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon

[می توانم]

وااای منظورت طلاقه؟؟؟
عزیز دل من اینا اسمش سرشکستگی و خلاف و ... نیست
تو از حق خودت استفاده کردی
این فکرا رو بریز دور
اونی هم که بابت طلاق میخواد درباره تو پچ پچ کنه ولش کن بره بمیره
همه شون با هم قربون تو برن عزیزم

اون وقت چند سالت بود که جدا شدی؟
طرز فکرتو عوض کن. هر چی بقیه میگن نپذیر لطفا

[rezvaneh]

۱۴ صلوات برای ونوس جان

[venoos21]

وااای منظورت طلاقه؟؟؟
عزیز دل من اینا اسمش سرشکستگی و خلاف و ... نیست
تو از حق خودت استفاده کردی
این فکرا رو بریز دور
اونی هم که بابت طلاق میخواد درباره تو پچ پچ کنه ولش کن بره بمیره
همه شون با هم قربون تو برن عزیزم

اون وقت چند سالت بود که جدا شدی؟
طرز فکرتو عوض کن. هر چی بقیه میگن نپذیر لطفا

راستش وقتی اوایل میخواستم جداشم مثل تو فک میکردم که پچ پچای اونا ارزشی نداره و برام مهم نیس ولی گفتنش آسونه
وقتی تو جمعشون باشی مدام فکرای جورواجورمیاد توسرت
ولی خب الان دیگه مثل قبل حساس نیستم تصمیم گرفتم به هیچکس فک نکنم خودم باید راه خودمو برم
اینجا تنها جاییه که من حرف دلمو میزنم ،خوبه که کانون هست حالا خیلی سبکتر شدم

ارسال شده از GT-N7100s با استفاده از kanoon