1391 خرداد 19، 20:09
(1391 خرداد 19، 20:06)nazi1991 نوشته است:واااااااااااااااااااااااااای هپــــــــــــــی جونــــــــــم چقد نی نی هستی تو.......
![[تصویر: 36_1_13.gif]](http://smileys.smileycentral.com/cat/36/36_1_13.gif)
یعنی میخوای بگی تو خیلی بزرگی؟؟
هپی،این خودشم نی نیه هاااا
یه کم زیاد رشد کرده فقط
![[تصویر: nasimhayat.png]](http://www.ktark.com/nasimhayat.png)
1391 خرداد 19، 22:49
نفیسه جونم مرسیییییی گلم خیلی خوشحالم دوباره بین دویت جونیام هستم
امضاا هم آره قشنگه فقط یکم د سایزش کوچکتر بشه قشنگترم میشه دوست دارم بزارم تو امضام به زودی انشالله
گیتا جونم ربسی مشعوف شدم دیدمت ...خوبی خانمی ...خیلی دوست داریم ها
شب همگی خوش
![[تصویر: wp4003454.jpg]](https://wallpapercave.com/wp/wp4003454.jpg)
1391 خرداد 19، 23:33
(1391 خرداد 19، 20:05)مریم .. نوشته است: واییییییییییییییییییییییییی این حرارت غیر عادی بدن م کلافه م کرده دیگههمش حس میکنم دارم می پزم
خسته شدم این قدر هر رفتم دوش گرفتم
مریم جون....زیاد خنکی بخور....بری عطاری کلی چیز میز بهت میده....ولی از همه بهتر خاکشیر ه...خیلی خنکه....روزی 2-3تا لیوان بخور...بدنت و از درون خنک میکنه
هپی جون مادر من گفتم حالا نوزادی چیزی هستی بابا....همسن منی که...حالا یه چند سال اینور اون ور
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
![[تصویر: akmmowr4h0rrml1nl43w.png]](http://www.8pic.ir/images/akmmowr4h0rrml1nl43w.png)
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!
جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!
1391 خرداد 20، 0:22
(1391 خرداد 19، 23:33)barooni نوشته است:(1391 خرداد 19، 20:05)مریم .. نوشته است: واییییییییییییییییییییییییی این حرارت غیر عادی بدن م کلافه م کرده دیگه
خسته شدم این قدر هر رفتم دوش گرفتممریم جون....زیاد خنکی بخور....بری عطاری کلی چیز میز بهت میده....ولی از همه بهتر خاکشیر ه...خیلی خنکه....روزی 2-3تا لیوان بخور...بدنت و از درون خنک میکنههپی جون مادر من گفتم حالا نوزادی چیزی هستی بابا....همسن منی که...حالا یه چند سال اینور اون ور
انجام میشه ولی حرارت زیادی بالاست جواب نمیده این راه کارها
دارم می پزم رسمااااااا
1391 خرداد 20، 0:29
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!
جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!
1391 خرداد 20، 0:33
ویرایش شده
میتوانم جون من هنوز رو حرف خودم هستمااااااا.....ولی تو اصولا هرکاری رو که فکر می کنی درسته انجام بده
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!
جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!
1391 خرداد 20، 0:35
ویرایش شده
(1391 خرداد 20، 0:29)barooni نوشته است: خوب.....اومممم.....برو دکتر دیگه.....فشارت بالا نیست؟....شاید کلا طبعت گرمه.....به نظرم پیش یه دکتر طب سنتی بری خیلی خوبه.....من یه دکتر خوب سراغ دارم....اگه میخوای بهت آدرسشو بدم؟
نه طبعم گرم نیست.تحت درمان هومیو پاتی م.این بار سر خود به موقع نرفتم پیش دکتر بدن م ریخته به هم.احتمالا به اون خاطره
بعدم مگه ما تو یه شهریم که دکتر معرفی میکنی؟
(1391 خرداد 20، 0:29)می توانم نوشته است: مریم ... جونی اجازه ؟
بعضیا می گن کف پاتونو حنا بذارید خنک شید
من که از بچه گی اینقدر داغ بودم
همش بهم می گفتن برو اون ور گرمی
بعضی وقتا می رفتم بغلشون می نداختنم کنار
من فعلا مامانم این جا نیست از این درمانا ازم بر نمیاد
1391 خرداد 20، 0:37
ما تو یه شهر نیستیم!!!!!........ببخشید دیگه...این موقع شب....خوب آدم گیج میزنه دیگه.....مریم جون هومیو پاتی چیه؟به چی مربوط میشه؟
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!
جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!
1391 خرداد 20، 0:40
(1391 خرداد 20، 0:37)barooni نوشته است:مریم جون هومیو پاتی چیه؟به چی مربوط میشه؟
خوب البته من اصلا نمیدونم شما اهل کجایی
اما از خطه ی دلاور ما فعلا کسی رویت نشده تو کانونتوضیح هومیوپاتی رو اینجا بدم اعمال قانون میشم
خصوصی میگم بهت
1391 خرداد 20، 0:45
من منتظرم بفهمم هومیوپاتی چیه و برم بخوابم...اگه نفهمم چیه خوابم نمیره.....
...اگه نفهمم چیه خوابم نمیره.....میتوانم جون.....عزیز دل.....هرکاری فکر میکنی درسته انجام بده....اما این و از ته دل میگم....پای لیاقت و وسط نکش که تو به خوبی و شایستگی خودت و ثابت کردی
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!
جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!
1391 خرداد 20، 0:47
(1391 خرداد 20، 0:41)می توانم نوشته است: مریم ... جونی چ درمان با کلاسی
واقعا بگو چیه ..
بارونی جونی مرسی از توجهت
اما درستش همون کاره به نظرم
هر کاری لیاقت خودش رو می خواد
باشه میگم....الان برم لالا انشالله فردا.خیلی هم چیز عجیبی نیست....
یک نوع روش درمانه...هومئو،یعنی مشابه....میشه مشابه درمانی.بر اساس فلسفه ی شبه جالینوس که میگفت مشابه،مشابه رو درمان میکنه عمل میکنه این طب....یه سرچ به زبان انگلیسی در ویکیپدیا بزنین مطالب خوبی رو میتونین پیدا کنین
باز هم من در خدمت سوال های عزیزان هستم
فعلا شب بخیر
1391 خرداد 20، 9:19
نازی جان
بارونی عزیز
من شرمنده ام
دیشب شکستم
مثل یه آدم خودخواه
اصلا به فکر و یاد شماها نبودم
ازتون معذرت میخوام
باور کنید نمیخوام خودمو لوس کنم
اصلا بحث این حرفها نیست ولی
من از گروهتون میرم.
منو ببخشید.
واقعا متاسفم.
همین.
1391 خرداد 20، 9:29
زارا، مونا، بارونی، سوزانِ عزیز(×4
)مرسی که تو اورژانس کمکم کردید.
.gif "Khansariha (8)")
من هم چنان درگیر با امتحانا...
هم چنان نمازم رو نمی خونم و نمی دونم چرا...
اما دیشب یه تصمیمایی گرفتم برای تغییر.
یه چیزی هم برای خودم نوشتم که هروقت وسوسه شدم برم بخونمش.
توضیح دقیق این که چرا خ ا بد است!
فکر میکنم جواب بده
احساس میکنم باید از صفر بسازم خودم رو. توجیه کنم خودم رو برای همه چیز...
کسی سخنرانی ای برای یک "صفر" سراغ داره؟
یا کتاب، یا هرچی...
1391 خرداد 20، 9:33
مجبورم برم.....
میام چند ساعت یعد
1391 خرداد 20، 10:09
خوشبحالت که درس شدیمنم اصلا از پاکیم لذت نمیبرم اگه میشناختید بم بگید مرسی.آنا جونم چرا؟؟؟ایشالله که دوباره شرو میکنییی منم بد دارم عذاب میکشم.نفیسه جونم مونا جون رکسانا جون خوبید؟
خوب من دیگه برم ببخشید باز ناامیدی آوردما:13:
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش
خواهی دید که ان لحظه هرگز نخواهد رسید . . .
پا میشم تا ثابت کنم منم اراده محکمی دارم
خواهی دید که ان لحظه هرگز نخواهد رسید . . .
پا میشم تا ثابت کنم منم اراده محکمی دارم
م ن م ی ت و ن م
.gif "Khansariha (69)")