1391 اسفند 3، 15:44
(1391 اسفند 2، 19:22)..:: KiMiA ::.. نوشته است: دخمل ها میشه لطفا به من بگین که طی ترک کردن داشتین چی بوده ؟ و آگه از پسش بر اومدین از چه راهی رفتین؟
ممنون میشم.
من سوالو نفهمیدم .بزرگترین مشکل ؟؟؟؟!!!!
نقل قول: سلام
من تازه اومدم. فکر کنم سه روزی میشه عضو شدم ولی تو این سه روز خیلی با خودم درگیر بودم که چرا این کار رو کردم ! بعدشم که آقای علیرضا گفتند اسمم رو توی گروه نوشتند... من نمیدونم باید چیکار کنم. حالم اصلا خوب نیست. خیلی شدید درگیر این گناه لعنتیم! 12 سالی میشه ! تقریبا از دوره راهنمایی . بدجوری معتادش شدم ! وقتی فکر و وسوسه اش میاد سراغم کوچکترین اراده ای از خودم ندارم و خیلی راحت تسلیم میشم و بعدش حالم از خودم بهم میخوره . این روزها هم سر یه سری مسائل خیلی به هم ریختم و اعتیادم بهش بیشتر شده ! حتی روزی چند بار . و وقتی میخوام مقاومت کنم حتی برای چند ساعت ، حسابی بهم میریزم ! از خدا خیلی دورم ! به اندازه این همه سال گناه کردن و نماز نخوندن و فراموش کردنش. تا حالا هیچ وقت جدی به ترک کردن فکر نکرده بودم ، نمیدونم شاید چون گناه بودنش برام مهم نبود، شاید چون برام مهم نبود خدا ازم ناراحته ! چون وقتی نماز نمیخونی دیگه خیلی چیزا برات بی اهمیت میشه ! فقط به لذتش فکر میکردم ولی الان ... الان دیگه برام مهمه . از این همه عذاب وجدان و پوچی و افسردگی و نداشتن آرامش و ... خسته شدم . از دست خودم خسته شدم . از اینکه اینقدر حقیر و بدبخت و بی اراده ام . دلم برای خدا تنگ شده ! دلم میخواد صداش کنم ، باهاش حرف بزنم ولی از پستی خودم خجالت میکشم............
(1391 اسفند 5، 16:33)ستاره سهیل نوشته است: سلام
من تازه اومدم. فکر کنم سه روزی میشه عضو شدم ولی تو این سه روز خیلی با خودم درگیر بودم که چرا این کار رو کردم ! بعدشم که آقای علیرضا گفتند اسمم رو توی گروه نوشتند... من نمیدونم باید چیکار کنم. حالم اصلا خوب نیست. خیلی شدید درگیر این گناه لعنتیم! 12 سالی میشه ! تقریبا از دوره راهنمایی . بدجوری معتادش شدم ! وقتی فکر و وسوسه اش میاد سراغم کوچکترین اراده ای از خودم ندارم و خیلی راحت تسلیم میشم و بعدش حالم از خودم بهم میخوره . این روزها هم سر یه سری مسائل خیلی به هم ریختم و اعتیادم بهش بیشتر شده ! حتی روزی چند بار . و وقتی میخوام مقاومت کنم حتی برای چند ساعت ، حسابی بهم میریزم ! از خدا خیلی دورم ! به اندازه این همه سال گناه کردن و نماز نخوندن و فراموش کردنش. تا حالا هیچ وقت جدی به ترک کردن فکر نکرده بودم ، نمیدونم شاید چون گناه بودنش برام مهم نبود، شاید چون برام مهم نبود خدا ازم ناراحته ! چون وقتی نماز نمیخونی دیگه خیلی چیزا برات بی اهمیت میشه ! فقط به لذتش فکر میکردم ولی الان ... الان دیگه برام مهمه . از این همه عذاب وجدان و پوچی و افسردگی و نداشتن آرامش و ... خسته شدم . از دست خودم خسته شدم . از اینکه اینقدر حقیر و بدبخت و بی اراده ام . دلم برای خدا تنگ شده ! دلم میخواد صداش کنم ، باهاش حرف بزنم ولی از پستی خودم خجالت میکشم . میخوام ترک کنم ولی نمیدونم چه جوری !؟ از کجا شروع کنم !؟
دلم میخواد از دست خودم خلاص شم. چه جوریش برام مهم نیست. اینقدر از دست خودم خسته ام که دلم میخواد راحت ترین و سریع ترین راه رو انتخاب کنم ! این روزها هزار جور فکر احمقانه از سرم میگذره که ... بی خیال . ببخشید اگه زیاد حرف زدم یا اگه حرفایی بود که اینجا نباید میزدم ! این روزها خیلی داغونم. ببخشید.
(1391 اسفند 5، 20:08)ستاره سهیل نوشته است: از همتون ممنونم . حرفاتون خیلی آرومم کرد . حس اینکه دیگه تنها نیستم . میخوام شروع کنم . با مسابقه 10 روزه . اما یه سری سوال دارم ممنون میشم راهنماییم کنید.خوب با اینکه هنو ترک نکردم ولی چون استارتشو زدم بخودم اجازه میدم که راهنماییت کنم
چه طوری شروع کنم ؟ با توبه کردن ؟ چه طوری باید توبه کنم ؟
فیلم دیدن هم باید کنار بگذارم ؟ فکر کنم بدونید منظورم چه نوع فیلیمیه !
میخوام نماز خوندن رو هم شروع کنم.
و مهمتر از همه اینکه وقتی وسوسه میاد سراغم چیکار کنم ؟ تا حالا راهی جز تسلیم شدن رو تجربه نکردم ! چه طوری میشه از دست وسوسه ها خلاص شد ؟ من خیلی زیاد وسوسه میشم
(1391 اسفند 6، 13:18)منم منم نوشته است: سلااااااااااااام به همگیسلام عزیز دلم...خوحالم بعد از مدتها اومدی کانون.
کلی وقته نتونستم بیام .خیلیم ناراحت بودم
شدییییییییییییییید دلم واستون تنگ شده بود
انقد نبودم همه جای کانون واسم غریبه!!!!!
بگذریییییییم...
از 7بهمن پاک بودم ولی من نفهم نمیدونم چرا دیشب شیطونی کردم
خیلی کوتاه بود اصلا نفهمیدم ار** شدم یا نه
الان نمیدونم هنو پاکم یا باید برم از اول
چه کار کنم؟؟؟؟
داغوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم
کمکم کنید