1391 مرداد 26، 12:29
من و آنا و نانا پاکیم.
یا حق.
(1391 مرداد 26، 12:15)مونا نوشته است:
(1391 مرداد 26، 12:38)Mosafer kocholo نوشته است:
(1391 مرداد 17، 9:14)سـُـها نوشته است: ذهن ب شدت تربیت پذیره..
یادش بخیر... من ی نظریه حبابی داشتم..
ذهن رو ی ظرف حباب در نظر بگیرین..حباب ها افکار ما هستن..
ی نی رو تصور کنین.. نی دست ماست!! دقیقا دست ما..
یکی از حباب ها رو انتخاب میکنیم و هی توش میدمیم.. بزرگ و بزرگ تر میشه..
کم کم همه ظرف میشه همون ی دونه حباب!
این حالت وقتیه ک ذهن ما فقط ب ی چیز فکر میکنه.. فقط س/ک.. فقط کار.. فقط درس.. فقط خوش گذرونی.. فقط بدبختی.. فقط غم و تنهایی.. فقط رنج و مصیبت.. فقط خوشی و لذیت.. فقط خدا!
و وای ب وقتی ک حباب بترکه.........
انتخاب حباب دست خودمونه.. چون نی دست ماست!!!
وقتی میبینی ی حباب داره بزرگ میشه سریع نی رو در بیار بذار تو ی حباب دیگه.. گاهی لازمه خیلی فوت کنی...سریع عمل کنی و دقیق باشی ک کدوم حباب رو انتخاب کنی...
(باز فک کنم اینم ی جوری شد! )
(1391 مرداد 17، 19:05)nazi1991 نوشته است:
(1391 مرداد 17، 14:27)بارونی.... نوشته است: در مورد سوال چکاوک:
یه بنده خدایی می گفت:زندگی هنر تحمل کردن است.
اول اینکه در برابر یه مشکل باید صبور بود....
نباید زود شونه خالی کرد و گفت دیگه تموم شد...من دیگه تموم شدم...دیگه امیدی نیست....الان باید بمیرم...قطعا این دیالوگ ها رو به کرات از زبون خودتون شنیدین....
باید به خودتون یادآوری کنین حتی جنگای جهانیم که سخت ترین جنگای تاریخ بودن....تموم شدن رفتن...
مشکل ما که از جنگ جهانی سخت تر نیست که!
و اینکه
اگه به خدا ایمان داری پس به چه چیزی اعتراض داری؟
مسلمان اصولا یعنی تسلیم بودن.....وقتی خودت و واگذار کنی...جایی واسه نگرانی نمی مونه
و در آخرم دوباره تکرار میکنم:
سهراب میگه:
وسیع باش،و تنها و سر به زیر و سخت.
(1391 مرداد 17، 13:51)happpygirl نوشته است: