1393 شهريور 6، 21:28
کی؟؟
عروس؟
من؟
خبری نیس والا
اگه خبری شد بگین منم بیام قر بدم
تو دهقان بذر خویشتنی
(1393 شهريور 7، 23:37)sarkesh نوشته است: سلام. وقت بخیر.سلام سركش عزيز خوش اومدي
من 23 سالمه. دانشجو موسیقی هستم و آهنگساز و نوازنده ام. از بچگی به خاطر اینکه مورد تجاوز و تهدید قرار گرفتم خودارضایی رو شروع کردم. بیشترین مدت ترکم 9 ماه بوده. اما شکستم و دیگه موفق نشدم.
من خیلی به خودم ظلم کردم. خودارضایی، دوستی با جنس مخالف، مشروب، سیگار و قلیون، انتقام جویی از اونهایی که مورد تجاوز قرارم دادن، و حتی یه رابطه ی با همجنس خودم...
همه رو ترک کردم جز خودارضایی. من خیلی دختر بدی هستم و متاسفم که چنین دوست بدی دارین. اما امیدوارم کمکم کنید تا نجات پیدا کنم و بتونم جبران کنم. چون دیگه خیلی خسته ام.
(1393 شهريور 7، 23:34)ترلان نوشته است: سلام نیلو خانوممرسي ترلان جونم
خیلی خوش برگشتین
هیچی ادمو بیشتر از این خوشحال نمیکنه که قدیمیا برمیگردن
ان شالله روزای پاکی رو کنار هم داشته باشیم
(1393 شهريور 8، 0:14)به سوی خدا نوشته است: سلام هم مسیرای گل
بابا این کانون چقدر پیچیدست!!
هر دفعه که میام لایه های جدیدی رو ازش کشف میکنم!!
تاپیکی وجود داره که نحوه استفاده از امکانات پروفایل رو توضیح بده؟
مثلا در قسمت یادداشتهای پروفایل برای پاسخ دادن باید توی کادر بنویسم و روی *پاسخ* کنار اسم کلیک کنم؟
از کجا بفهمم ارسال شده؟
(1393 شهريور 8، 5:37)کیمیای سرخ نوشته است: سلام
من بازم دلم گرفته به هیچکس هم نمیتونم این حرفارو بزنم اخه دعوام میکنن
سخته خیلی سخته که یکی دوست داشته باشی بعد که میاد خواستگاری بهش بگی نه
اونم نه بخاطر خودت یا اون به خاطر پدراتون که با هم دشمنی دارن
از اون سخت تر اینه که بدونی حالش بده و نتونی کاری کنی
من دوسش دارم و حق ندارم این حرف بزنم چون همه مخالفن
دلم از همه گرفته
دلم میخواد باهاش حرف بزنم و ارومش کنم اخه قلبش مریضه
اما نمیتونم به خودم اجازه بدم باهاش حرف بزنم
من چیکار کنم موندم بین دلم و خانوادم