آرشیو گروه "نسیم حیات" (گروه خانم ها) (غیر فعال)

**خانوم لبخند** · 1394 شهريور 10، 16:28

آره خانومی باید از یکی از مدیرا رمز رو بگیری...

هرچند که اونجا کسی نمیره و پست نمیذاره...

منم نرفتم تا به حال

**رضوان** · 1394 شهريور 10، 17:34

خب اونجا که رمز داره بهتره که... چرا کسی نمیره!؟ میشه راحت حرف زد. خب بریم راش بندازیم...

**می توانم** · 1394 شهريور 10، 21:52

نشسته بودیم همین جوری و من داشتم درباره یکی از پسرای کلاس فکر میکردم
احمقه درساشو میافته با استادا بیخودی شوخی میکنه سر کلاس تیکه های مسخره می ده
دو تا درس بیشتر باهش نداشتم تو جفتشم افتاد انگار یا به زور پاسش دادن دیگه
اما قد بلند و خوش تیپ یه کمی سیاه
داشتم واقعا بهش جنسی فکر می کردم
خیلی بدم می اومد از خودم
تا به حال از این چیزا در خودم ندیده بودم
به کسی فکر نکرده بودم
خیلی بد بود

در عین حال حس کردم اینکه با آدمای درس خون می پلکم پسرایی که تو درس و کار و دانشگاه موفقن باهشون سلام علیک دارم و اونام متقابلا با من سلام علیک دارن
.
.
.
هیچی نیست!!! مسایلی مثل تیپ و قیافه واسم مهم تره
و چدر ناراحت کننده است که خودم در تیپ و قیافه اینقدررررر کم دارم
اینقدررر عقبم از بقیه دخترا
و اصلا حال و حس به خود رسیدن ندارم
دخترایی که خودشونو می کشتن اصلاح کنن و من که با اصرار مادرم و اجبارش بلاخره راضی شدم اصلاح کنم!

خلاصه اینکه چند تا عیب یهو رو شد

بازم دیدم که چقدر بد هستم

**می توانم** · 1394 شهريور 10، 22:44

کاش یکی یه چیزی می گفت بهم
آره گلبرگ جان بگو تو شبانه روزی
ببخشید من پ پ نمی تونم بفرستم اینجا میگم

**گلبرگ** · 1394 شهريور 10، 22:47

وقتی گفتی دلمو میشکنه دلم یه جوری شد
باشه عزیزم میذارم تو شبانه روزی
ممنونم برای نظرات خوبت
از تیپ و قیافه و به خودمون رسیدن گفتی چقد شبیه خودمی
می گم از من که گذشت
ولی می دونم که درست نیس

**می توانم**

ببخشید بچه ها من گاهی خیلی چرند میگم
امیدوارم کسی ناراحت نشه
روحیه هاتونو حفعظ کنین

**خانوم لبخند**

(1394 شهريور 10، 23:53)MeHreKhODaa نوشته است: سلام خانوم لبخند
ببخشید مزاحمتون میشم
بدون زمینه چینی میرم سر اصل مطلب
فک میکنم تو حرفام برای کمک به تواب امشب زیاده روی کردم
میشه یه نگا بندازی اگه باهام هم عقیده بودی
بهم بگی چکارکنم بدون اینکه قرار باشه به کسی تذکری داده یه جوری من خودمو کمتر قاطی کنم و برادرا بیشتر حواسشون به تواب باش
متشکرم

راستی اگه کسی دیگه هم نظری ایده ای داره ممنون میشم راهنمایم کنه بخصوص میتوانم خانم ک تجربه اشون اینجا بیشتره از منه

سلام خانومی...

خیلی خوبه که خودت متوجه شدی 128fs318181

میدونی...
ما دخترا چون یه کم حساسیم...تصمیمامون هم اول برپایه احساساته...
میدونم نگران خیلی از بچه های اینجا هستی و میخوای کمکشون کنی...
این خوبه ها...اصلأ بد نیست...
اما کمکت رو یه کم که نه....خیلی محدود کن...

منم دورادور حواسم به آقای تواب هست...
ولی زیاد خودم رو نزدیک نمیکنم...میدونی چرا؟!
چون ذهن پسرا منفعل...
من میام برای یکی از آقایون ابراز نگرانی میکنم...هدفم و در ذهنم اینه که دارم بهش کمک میکنم...ولی ایشون نه با همون یه کلمه ابراز نگرانی فکرش میره خیلی جاها و برمیگرده...بدون اینکه به این توجه کنه که شما فقط قصدت کمکه ولاغیر...

اینا نظر شخصیه منه البته...
من به هیچ عنوان نمیتونم جای خواهر باشم برای آقایون و آقایون هم نمیتونن برای من برادر و داداش باشن...
این خواهر و برادر گفتنا تو ذهن طرف مقابل فقط یه لفظه

و اینکه یه کم با الفاظ بازی کن...
مثلأ مثال میزنم واست که ملموس تر بشه..
یکی دوتا از همین آقایون که میشناسی شما یه کم قبل تر نمیدونم چی شده بود که احساس نزدیکی کردن یهو وخیلی تریپ خودمونی برداشته بودن با من و تو پیام هاشون "چطوری؟" "تو!" "واست" خیلی به چشم میومد...

منم مثل قبل جوابشون رو میدادم و حتی جدی تر ولی با در عین حال منعطف هم بودم...
که خودشون فهمیدن با من چطور برخورد کنن...

یه کم این حواست رو پرت کن تا نگرانیت به چشم نیاد

پسرا هوای همدیگه رو خیلی دارن...

و یه نکته مهمتر اینکه آقای تواب خودش رو خیلی کنار میکشه از جمع پسرا و نمیخواد به زندگی + نگاه کنه...

خیلی حرف زدم ....
ببخشید...

هرچند که راجبه قضیه آقای تواب خیلی چیزا رو فهمیدم و حرفها دارم...

بازم عذر میخوام 1276746pa51mbeg8j

**خانوم لبخند** · 1394 شهريور 11، 0:51

(1394 شهريور 11، 0:34)MeHreKhODaa نوشته است: نه اتفاقا خانونی ممنونم ازت ک گفتی
منم همیشه رعایت میکردم تا یه مرزی تو حرفام فراتر نرم البته اینکه در مورد برادر و خواهر گفتی یا خطاب دوم شخص رعایت نمیکردم
ولی امشب نمیدونم چرا یهووو اینطوری شدم و خداروشکر ک اخرش یهوو متوجه شدم و سعی کردم سربسته همه چیو جمع کنم و بازم خداروشکر ک گفت بعدا صحبت میکنیم.
اخه من داشتم دوستی مثل تواب ک چنین مدلی بود و از جمع دوری میکرد ولی یکی باید باشه باهاش حرف بزنه
نمیدونم چرا تمام پسرا هوای همو دارن اما بجز داوود ,کسی نتونسته با تواب جور بشه اونم ک فک کنم فقط تا اخر شهریور کانون هست. درسته ما نباید همیشه وابسته یکی بشیم ولی نباید گذاشت تواب حرفاشو تو دلش بریزه و تبدیل بشه و توهین گردن خودش تو پروفایلش
خدا به هممون کمک کنه
بازم ممنونم ازت امیدوارم بتونم مث تو باشم

منم موافقم که نباید تنهاش گذاشت...
ولی بیشتر با این موافقم که دوری و دوستی و از دور هواش رو داشتن خیلی بهتره...حداقل واسه ما

من چند بار به خودش هم این حرف رو زدم که از آدم های فاز منفی بدم میاد...
ایشون رو همه تا یه جایی بهش کمک کردن! ولی وقتی دیدن رو حرف خودشه دیگه پا پس کشیدن...

مثلأ آقا مهدی یا آقای همساده این دو عزیز خیلی تلاش کردن تا یه کمک هرچند ناچیز بهش بکنن و ایشون خودش این کمک ها رو پس زده...

من هم تصمیم داشتم بهشون پیشنهاد بدم که چرا مثل آقای همساده و آقا مهدی که بیرون از کانون باهم درارتباطن و حتی آقا فرزاد که الان بن شدن این دونفر بیرون از کانون بهشون کمک میکنن تو مواقع بحرانی...میخوام پیشنهاد بدم که چرا ایشونم بااینا ارتباط برقرار نمیکنه؟!

ولی فعلا دست نگه داشتم...

حتی با رفتن موقت شما نزدیک بود آقای تواب خودش رو ببازه که به همه پیام داده بود و خواهش و التماس که به مهرخدا بگین برگرده

که اول من اومدم به شما خطاب کردم که برگرد...
بعد هم رفتم سروقت ایشون یه نهیب زدم بهشون تا حواسشون جمع خودشون باشه 53258zu2qvp1d9v

ولی خواهری من بعد 8-9 ماه بودن تو کانون به این نتیجه رسیدم که خودتو درگیر هیچ کس و هیچ چیز نکنی خیلی بهتره...بدون حاشیه...

**خانوم لبخند** · 1394 شهريور 11، 1:07

(1394 شهريور 11، 0:56)MeHreKhODaa نوشته است: از قدیمم گفتن حرف حساب جواب نداره
ممنونم بهم کمک کردین تا بتونم درست فک کنم و تصمیم بگیرم

شما لطف داری خانومی

این حرفا یه نهیب به خودمم بود تا دوباره خودمو رفرش کنم 128fs318181

درپناه حضرت حق

**خانوم لبخند**

ثبت نام دور هشتم مسابقه گروهی «گروه نسیم حیات» clapping

1- باد صبا
2- خانم لبخند

اطلاعات بیشتر تو این پست هست...

قوانین مسابقه هم تو این پست هست...

بشتابید... [تصویر: 14.gif]

**می توانم** · 1394 شهريور 11، 1:52

از شنبه است؟

**خانوم لبخند** · 1394 شهريور 11، 2:08

(1394 شهريور 11، 1:52)می توانم نوشته است: از شنبه است؟

نه خواهر جان...
این هفته هم جزو مسابقه اس فکر میکنم...
آقای عاشق چیزی نگفتن..
این هفته اصلأ همه چیز رو دور کند بود

**می توانم** · 1394 شهريور 11، 2:25

خب نمی شه که وسط هفته ثبت نام کرد
:(

اگر از شنبه بود منم ثبت نام کن
اگر نبود نکن

اگر راه داری من رو بذار تو یک گروه قوی

**خانوم لبخند** · 1394 شهريور 11، 2:35

(1394 شهريور 11، 2:25)می توانم نوشته است: خب نمی شه که وسط هفته ثبت نام کرد
:(

اگر از شنبه بود منم ثبت نام کن
اگر نبود نکن

اگر راه داری من رو بذار تو یک گروه قوی

شرمنده بخدا این هفته چون مدیرا نبودن اینجوری شد:(

آقای عاشق مسافرت بودن آقا آرمین نبودن..صبا کار داشت و مشغول بود...

چشم بانو

بازم اطلاع میدم مسابقه از کی هستش 128fs318181

**taranom2**

سلام منم تو مسابقه گروهی شرکت میکنم