گروه اول:
باد صبا
سلام
اول از همه بگم که با دمپایی منو اوردن اینجا دمپایی نرم نیکتا
بعدشم می خوام که خاطره ای از دور قبل تعریف کنم
گلبرگ اسم نوشت و با شوق و ذوقی وافر اومد برای مسابقه
همگروهیاشو صدا زد و صدا زد و صدا زد و صدا زد تا اینکه
صداش گرفت
یه بره
دو تا بره
سه تا بره
ولی از دوری همگروهی خوابش نمی برد
داش می رفت که سر به کوه و بیابون بذاره
که بالاخره همگروهیان نازنینش اووووومدن
گلبرگ خوشحال بود
بعد از سالها فراق بالاخره به وصال رسیده بود
بالا رفتیم دوغ بود پایین اومدیم ماست بود
قصه ی ما راست بود
از این داستان نتیجه می گیریم که :
1-اینبار احیانا همگروهی بدون اکتیویته داشته باشم:highfive:
بدون نظردهی
بدون ذوق و شوقی فراوان برای اعلام پاکی :shadeshad:
بدون دست و جیغ و هورااااا
بدون امید
بدون حضور در نسیم
بدون .....
دیگر اثری از گلبرگ در نسیم نخواهد بود