1394 آبان 4، 19:20
(1394 آبان 4، 10:28)sheydaei نوشته است: ممنون از همه آبجیای گلم که خوش آمد گفتنعزیزم دیگه فکر گذشته رو نکن
بچه هاااااا من دچار یاس شدم...
نه اینکه نتونم مقاومت کنم...نه ، میدونم میتونم جلو خودمو بگیرم ولی خیلی نا امیدم از اینکه چرا این کارو کردم
همش با خودم میگم من با اونی که خودشو از این مسایل دور نگه داشته خیلی فرق دارم
من پام لغزیده و از اینکه همیشه باید در حال مراقبه باشم میترسم
آخه شنیدم یکی میگفت تا آخر عمرتون باید مواظب باشید حستون برنگرده یعنی نمیشه کاری کرد که حس نفرت نسبت به این کار تو وجودمون شکل بگیره؟
یا همیشه با خودم میگم منم اگه مثل فلانی ازدواج میکردم تو همچین وضعیتی نمی افتادم...آخه خدا خودش این غریزه رو تو وجودمون گذاشته ...ولی هیچ جوابی براش نیست ...من که آدم روابط مشکل دار نیستم...ازدواجم که تا الان نتونستم به کسی جواب بدم...هر چند میدونم توجیه خوبی نیست
ولی دلم از عالم و آدم گرفته...
بیشتر از همه از خودم ....
فقط ازش درس بگیر و بگذر همین
ناامیدی و یاس از گذشته کار شیطونست و فقط عمرت رو هدر میده
تو زمان حال زندگی کن
سعی کن همین لحظه ای که الان داخلش هستی رو زیبا و پاک کنی که بعدا حسرت نشه برات
زندگی فقط فقط تو همین لحظه
خیلی وقتا خیلی از گناه ها که دچارش میشیم باعث رشدمون میشه
همین خ ا باعث شده خیلی از بچه های این سایت نه تنها تو پاکی بلکه تو خیلی از زمینه های زندگی رشد داشته باشن
کافیه روش زندگیتو اصلاح کنی خ ا هم خود به خود حل میشه
در ضمن جوابی برای این غریزه قبل از ازدواج هم هست و اونم مبارزه با نفسمونه
خدا میخواد ببینه چقدر دوسش داریم و اطاعتش میکنیم
موفق باشی آبجی گل
[/quote]
ممنون از حرفات عزیزم
واقعا همینطوره
من اتفاقا به این نتیجه رسیدم که شاید این اتفاق یه تلنگر بود برای من که به خدا نزدیکتر بشم و سعی کنم مشکلاتمو حل کنم