امتیاز موضوع:
  • 14 رأی - میانگین امتیازات: 4.29
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "نسیم حیات" (گروه خانم ها) (غیر فعال)

نقل قول:
مهر خدا ، من پیام ندادم بهت
بیخیال مهم نی
رفتم او تنظیمات و تیکشو برداشتم ک ایمیلی برام نیاد

[تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg][تصویر:  941493eeea57.jpg]
مهرانا ، منم پیام ندادم
احتمال می دم مال درخواست دوستی که برامون فرستادی باشه
128fs318181
سلام بچه ها خوبين؟؟خيلى وقت بود كانون نيومده بودم ب دلايل مختلف ولى الان ك اومدم يه پيشنهاد دارم
Shy  ميشه كه ما دخترا شماره همو داشته باشيم اينجورى بيشتر با هم در ارتباطيم منظورم از طريق واتس آپه چون واقعا خيلى چيزا رو نميشه اينجا گفت 
[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
سلاااااااااااااااااام دلغم نازنین ماااااااااااا
نازنین بانو خوبییییییییییی؟
عزیزم اینجا هم ، یه جای خصوصی داریم برا خودمون
رمز دخترانه   رو دارین ؟ دخترانه جاییه برای همون حرفایی که نمیشه گفت اینجا
احینا ندارین از قسمت ارتباط با مدیران   درخواستتون رو به سها خانم بدین.
مرسيييى گلبرگ جووووونم به خوبى تو؛ اها باشه مرسى از راهنماييت فدات
[تصویر:  nasimhayat.png]
سلام بچه ها
دلم گرفته

چرا مامان من اینطوریه؟ Shy خیلی خوبه ها ولی نمیدونه چطور باید با بجه هاش رفتار کنه. کلی امروز نشستم با خواهرم حرف زدم داشتم کم کم میاوردمش تو خط ک کمکش کنم بهتر بشه از هر. ب مامانمم گفتم من باهاش حرف زدم تو هم ی کم مراعات کن بعد دستش درد نکنه نیم ساعت بعدش ی دعوا درست کرد تازه بابامم انداخت ب جون آبجیم. اونم قهر کرد رفت اتاقش درم محکم بست. تمام زحماتم ب باد رفت. همیشه همینطور میشه. من با ابجیم حرف میزنم ی کم سر به راهش میکنم بعد مامانم خراب میکنه. اگه طرف خواهرمو بگیرم مامانم بدش میاد طرف مامانمو بگیرم ابجیم تنهاتر میشه. وقتی هم باهاش حرف میزنم ک چرا اینطوری میکنی بدش میاد شدیدا. ب خدا دیگه دارم از وضعیت خونموم خسته میشم. بابام بیشتر رعایت میکنه تا مامانم.

بیچاره خواهرم Shy
 سپاس شده توسط
کاش ی نفر بود باهام ی کم حرف میزد. خیلی بی حوصلم Hanghead
 سپاس شده توسط
مامان منم همین طوره
من وقتی خواهرم ازدواج کنه واقعا میگم دیگه جام اینجا نیست
باید با خواهرت صحبت کنی بگی ما نمی تونیم والدینمونو تغییر بدیم
باید یه جوری خودمونو عوض کنیم که کمتر اذیت بکشیم

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
مرسی می توانم ک اومدی.
پس همدردیم با این تفاوت ک من خواهر بزرگتر نداشتم ک مشکلامو بهش بگم و همیشه از این بابت ضربه خوردم. خیلی دلم برای خواهرم میسوزه. بعضی وقتا میشینم کلی ب حالش گریه میکنم.
امروز ب مامانم بعد کلی کلنجار رفتن گفتم مشاوره میگفت نذارید بجه هاتون تنها بشن وقتی تنها بشن ب خودشون مشغول میشن و دچار خودارضایی میشن. خیلی خجالت کشیدم ولی گفتم ک بدونه. یکی از دلایل خ.ا خودم همین تنها بودنام بود. ولی فکر کنم پیش خودش میگه عمرا دختر من اینکارو بکنه ولی نمیدونه یکیشون یعنی من دچارش هستم. در مورد دوستی پسرم ک بهش آبجیمو گفتم ولی باز نمیدونه باید چ رفتاری داشته باشه. از آینده خواهرم میترسم اینم با این وضعیت حالا Shy
 سپاس شده توسط
(1394 آذر 7، 0:08)سها نوشته است: سلام
آقا عرض ادب و احترام فراوان..
بسی هم ارادت..

و
ی چیزی میخوام بگم.. بعدا میگم..22

و
چرا جدیدی ها رمز گروه دخترونه رو از من نگرفتین؟؟
کیا دارن؟ کیا ندارن؟

ارادتمندم..
یاعلی. 302

سها جان من تازه از غیبتم برگشتم , هرکاری میکنم نمیتونم تو قسمت ارتباط با مدیران برات پیام بذارم که رمز میخوام , اینجا مجبورم بهت بگم , امیدوارم ببینیش 302
[تصویر:  500x890_1467400547823899_1_.jpg]

شک نکن...
درست در لحظه آخر
در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان میشود
معجزه ای رخ میدهد
خدا از راه میرسد....

لطفا با احتیاط نا امید شوید , معجزه خبر نمیدهد ...

[تصویر:  u2kig0x2xk6igwj759y.jpg]
 سپاس شده توسط
دخترا مسابقات این هفته شروع شده نه ؟ من توی لیست نیستم ؟ 20
منم میخوام باشم Hanghead
[تصویر:  500x890_1467400547823899_1_.jpg]

شک نکن...
درست در لحظه آخر
در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان میشود
معجزه ای رخ میدهد
خدا از راه میرسد....

لطفا با احتیاط نا امید شوید , معجزه خبر نمیدهد ...

[تصویر:  u2kig0x2xk6igwj759y.jpg]
 سپاس شده توسط
(1394 آذر 7، 16:34)خدا همراهمونه نوشته است: مرسی می توانم ک اومدی.
پس همدردیم با این تفاوت ک من خواهر بزرگتر نداشتم ک مشکلامو بهش بگم و همیشه از این بابت ضربه خوردم. خیلی دلم برای خواهرم میسوزه. بعضی وقتا میشینم کلی ب حالش گریه میکنم.
امروز ب مامانم بعد کلی کلنجار رفتن گفتم مشاوره میگفت نذارید بجه هاتون تنها بشن وقتی تنها بشن ب خودشون مشغول میشن و دچار خودارضایی میشن. خیلی خجالت کشیدم ولی گفتم ک بدونه. یکی از دلایل خ.ا خودم همین تنها بودنام بود. ولی فکر کنم پیش خودش میگه عمرا دختر من اینکارو بکنه ولی نمیدونه یکیشون یعنی من دچارش هستم. در مورد دوستی پسرم ک بهش آبجیمو گفتم ولی باز نمیدونه باید چ رفتاری داشته باشه. از آینده خواهرم میترسم اینم با این وضعیت حالا Shy



عزیزم فکر میکنم تقریبا هممون این مشکل رو داشته باشیم

بنده خدا ها حقم دارن
من الان با خواهرم کوچیکم فقط چند سال اختلاف سن دارم ولی تا میام چیزی بگم هی میگه شما با ماها خیلی فرق دارید و نمیتونی منو درک کنی و ما شرایطمون با شرایطی که شما توش بودین فرق داره که میبینم راستم میگه
دیگه خدا به داد مامان باباهامون برسه که بیشتر از یه دهه با ما اختلاف سن دارن
و خیلی از مسائل سن ما و جامعمون رو درک نمیکنن
من یه سری چیزا رو برا مامانم تعریف میکنم از تعجب دهنش باز میمونه در صورتی که همون مساله برا ما عادی شده از بس دیدیم دور و برمون
و یه چیز دیگم اینکه اونا مدام سن خودشون رو با سن ما مقایسه میکنن و چون اونا خیلی خودساخته تر از ما بزرگ شدن و ماماناشون زیاد درگیر ناز کشیدن و... نبودن فکر میکنن ما هم نیازی نداریم یا باید همونجوری بزرگ بشیم در صورتیکه همه چی خیلی عوض شده
من قبلا با مامان به مشکل میخوردم تو ارتباط ولی بعد یه مدت هم مامانم خودشو بهمون نزدیک تر کرد هم ما متعادل تر شدیم و الان مشکلی نداریم با هم
البته هر چی سن کمتر باشه مسلما حساسیت والدینم نسبت به بچه هاشون بیشتره
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط
شیدایی جون درسته ک فاصله زیاده منم انتظار ندارم خیلی درک کنه ولی حداقل میتونه ی کم اعصاب خودشو کنترل کنه ک، میتونه بعضی وقتا دخترشو بغل کنه و نازش کنه. اگه ی اپسیلون توجهی ک ب فامیل و بچه هاشونو مشکلاشونو داره ب من ن ولی ب خواهرم داشت الان وضع این نبود. بیشتر ب فکر دیگرانه تا بجه اش
 سپاس شده توسط
من رفتم تو قسمت ارتباط با مدیران ولی نمیشه پیام داد
یعنی ارسالو که میزنم میره تو این صفحه های 404 not found
Hanghead
[img=0x0]http://8pic.ir/images/u2kig0x2xk6igwj759y.png[/img][تصویر:  QS_7c5f964da77044e88497dbf7f765d819.jpg]
خب عزیزم بعضیا واقعا نمیتونن با بغل و نوازش دوست داشتنشونو ابراز کنن
مامان منم اینجوریه ولی من همیشه خودم میپرم بغلش میکنم محکم میبوسمش

ولی اینکه بگی خودش بیا بغلم کنه یا ناز و نوازشم کنه نه...با اینکه خیلی مهربونه ولی نمیتونه اینجوری ابراز کنه
خودشم حتی میگه من بلد نیستم و سختمه

اینا رو میگم برا اینکه بهت بگم هیشکی مهربون تر از مادر برای آدم نیست ...شاید رفتاراش هزار و یک دلیل داره که تو ازش بیخبری
هر چند منم اگه جای تو بودم اینطوری فکر میکردم


اینم بگم ما هم یه زمانی دقیقا در مورد خواهر کوچیکمو مامانم همین مسائل شما رو داشتیم
که مامانم رفت با مشاور صحبت کرد مشاور بهش گفت چیکار کنه چیکار نکنه که بعدش خیلی مامانم به دل خواهرم راه میومد
[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8255085326/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88_%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C.gif[/img]
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان