میتوانم جونم همیشه همینجوره آدم بیشتر هوای غریبه ها رو داره به چند دلیل
یکی اینکه عزیزش میدونه چقدر دوستش داره برا همین تلاشی برای اثباتش نمیکنه دومم اینکه همیشه عزیزای آدم زود آدم رو میبخشن برا همین جراتشو داره که حرفشو رک بزنه یا ناخواسته ناراحتشون کنه...ولی غریبه ها به این سادگی آدمو نمیبخشن
من یه نقاشی از خودم در سه زمان گذشته حال اینده کشیدم اینو برای نسیم میذارم
نقاشی موجود زمینی همگروهی نازنینم هم ان شاءالله می کشم
میذارم عسک گلبرگی رو ولی هر کی خندید ...... خود دانید این نقطه چین خطرناکه
اول شما تفسیر از نقاشیمو بگین بعدش من خودم توضیح میدم
خیلی خوبه می توانم
مروارید نیس یه چیز دیگس
به تغییرات تو گذشت زمان نگاه کن
من رفتم بخوابم
نمی دونم چرا اینروزام همش با سردرده
خیلی ازت ممنونم می توانم
یا علی
یه سری حرفا اونم شنیدن از عزیزان آدم سخته
واقعا..
گاهی اوقات یه چیزایی میگن شاید دلت بشکنه و بری تو خودت ، بگی واسه چی این حرف و زد؟!
ولی به فرداش نرسیده تموم میشه..
چون نه اونا ناراحتی ما رو میخوان ببینن نه ما میخوایم حرفشون و تو دلمون داشته باشیم
بخشس و گذشت حس خوبیه
+ گلبرگی چه خوبه نقاشیت
منم یه جورایی تفسیر میتوانم
نسبت به قبلنت حس شادیت بیشتر شده قصد داری تو آینده هم همین شکلی ادامه بدی
منتها قضیه دستت مورد بحثه
به مروز زمان دستت باز تر میشه...شاید دستت برای رسیدن به آرزوها و خواسته هات باز ار میشه، اون گردنبنده هم قضیش و نمیفهمم
چیه قضیش؟
.....
موجود زمینی | مبارزان خوشحال | سبززززز
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظهای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من میگویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...
"نادر ابراهیمی"
وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً یَذهَبُ لَها بَهائی...
و مرا چندان به سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام را از میان ببرد.
تعداد گلبرگ های ک رو موهاته با اونای ک ب گردنته یکیه..فرصتیه ک رفته یا دغدغه هایی ک از بین رفته؟
شادیت عمقش بیشتر شده و چشمات بازتر و دستت هم بازتر..
تو آینده لاغر هم میشی..