آرشیو گروه "نسیم حیات" (گروه خانم ها) (غیر فعال)
ارسالها: 662
تاریخ عضویت: دي 1394
اعتبار:
529
جنسیت: خانم
1395 خرداد 8، 19:58
ویرایش شده
سپاس شده توسط
ارسالها: 4,396
تاریخ عضویت: مهر 1394
اعتبار:
1,151
جنسیت: خانم
1395 خرداد 8، 21:39
ویرایش شده
یادمه راهنمایی که بودم بیشتر بچه های کلاسمون تو یه گروه بزرگ بودن که اکثرشون دوس پ داشتن
و بخاطر همین زیاد کسی رو تو گروهشون قبول نمیکردن چون میترسیدن که تو مدرسه لو برند و براشون مشکل به وجود بیاد
من متوجه میشدم که وقتی میرفتم نزدیکشون دیگه حرف نمیزدند و سعی میکردند دوری کنند
بخاطر همین زیاد باهاشون نمیگشتم
اون سال خیلی تنها بودم و این برام عذاب آور بود حتی بعضی شب ها کلی گریه میکردم
اما نه میخواستم و و نه جراتی داشتم برای این جور دوستی ها
اون موقعها نوجوون بودم و فوق العاده حساس
الان هم خوشحالم که تو اون سن حساس آلوده این جور دوستی ها نشدم حتی اگه بیشترش هم بخاطر ترس و غرور بود
ولی یه چیزی مدت هاست ذهنمو مشغول کرده
اینکه خیلی هم دوست ندارم به سبک سنتی ازدواج کنم چون انتخاب برام خیلی سخته
ترجیح میدم یه آشنایی قبلی داشته باشم
اما آشنایی با یه پسر هم مشکلات و مسائل خودشو داره
حالا شما نظری ندارید
سپاس شده توسط
ارسالها: 1,314
تاریخ عضویت: شهر 1394
اعتبار:
208
جنسیت: خانم
(1395 خرداد 8، 21:39)Queen نوشته است:
یادمه راهنمایی که بودم بیشتر بچه های کلاسمون تو یه گروه بزرگ بودن که اکثرشون دوس پ داشتن
و بخاطر همین زیاد کسی رو تو گروهشون قبول نمیکردن چون میترسیدن که تو مدرسه لو برند و براشون مشکل به وجود بیاد
من متوجه میشدم که وقتی میرفتم نزدیکشون دیگه حرف نمیزدند و سعی میکردند دوری کنند
بخاطر همین زیاد باهاشون نمیگشتم
اون سال خیلی تنها بودم و این برام عذاب آور بود حتی بعضی شب ها کلی گریه میکردم
اما نه میخواستم و و نه جراتی داشتم برای این جور دوستی ها
اون موقعها نوجوون بودم و فوق العاده حساس
الان هم خوشحالم که تو اون سن حساس آلوده این جور دوستی ها نشدم حتی اگه بیشترش هم بخاطر ترس و غرور بود
ولی یه چیزی مدت هاست ذهنمو مشغول کرده
اینکه خیلی هم دوست ندارم به سبک سنتی ازدواج کنم چون انتخاب برام خیلی سخته
ترجیح میدم یه آشنایی قبلی داشته باشم
اما آشنایی با یه پسر هم مشکلات و مسائل خودشو داره
حالا شما نظری ندارید
من هم مثل تو عزیزم
تا به امروز که اصلا با کسی نبودم حتی توی دوره ی دانشجوییم هم با وجود مجردی زندگی کردنم در شان خودم نمیدیدم با کسی ول بچرخم و به اصطلاح دوست باشم
ولی از ازدواج سنتی متنفرم
هیچ شناخت نسبی توش به دست نمیاد و دو طرف هم فقط برای هم فیلم میان و خانواده ها هم دنبال حق و حقوق و گرفتن امتیاز هستن ! انگاری که دارن جنس میخرن یا به قول دوستانم ماشین اومدن بخرن !
از این طرف هم من هم دنبال اینم حداقل شش ماه تا یک سال و نیم با کسی آشنا بشم و بعد ازدواج و توی این مدت هم همه جوره رعایت کنم و طرفم هم شعور این رو داشته باشه و رعایت کنه و این مجردیم تموم بشه
عقیده ات رو دوست دارم چون خودمم نگاهم به ازدواج اینطوریه
شک نکن...
درست در لحظه آخر
در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان میشود
معجزه ای رخ میدهد
خدا از راه میرسد....
لطفا با احتیاط نا امید شوید , معجزه خبر نمیدهد ...
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,627
تاریخ عضویت: مرد 1394
اعتبار:
285
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
ارسالها: 4,396
تاریخ عضویت: مهر 1394
اعتبار:
1,151
جنسیت: خانم
1395 خرداد 8، 22:30
ویرایش شده
میشه یه سوال بپرسم ؟
اینکه شما معیاراتون برای ازدواج چی هست ؟
خیلی کلی نگید
خداهمراهمونه تو چی تو شوهرت دیدی که انتخابش کردی ؟
چه خصوصیات رفتاری و ظاهری داشت؟
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,627
تاریخ عضویت: مرد 1394
اعتبار:
285
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
ارسالها: 4,396
تاریخ عضویت: مهر 1394
اعتبار:
1,151
جنسیت: خانم
1395 خرداد 8، 22:45
ویرایش شده
میتونم بپرسم تحصیلات همسرت چیه ؟
یا یه اشاره به شغلش بکنی ؟
نه خبری نیست
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,627
تاریخ عضویت: مرد 1394
اعتبار:
285
جنسیت: خانم
میترسم بگم اینجا کویین گلی. ببخشید
از این لپای قرمزت مشخصه ک ی شیرینی افتادیم
سپاس شده توسط
ارسالها: 3,399
تاریخ عضویت: دي 1394
اعتبار:
994
جنسیت: خانم
(1395 خرداد 8، 22:47)خدا همراهمونه نوشته است: میترسم بگم اینجا کویین گلی. ببخشید
از این لپای قرمزت مشخصه ک ی شیرینی افتادیم
اره کویین ؟
برم جار بزنم یا اعتبارمو میدی؟
سپاس شده توسط
ارسالها: 4,396
تاریخ عضویت: مهر 1394
اعتبار:
1,151
جنسیت: خانم
نه بابا دلتو صابون نزن
اون شکلک برا این بود که مثلا دارم خجالت میکشم
سپاس شده توسط
ارسالها: 3,399
تاریخ عضویت: دي 1394
اعتبار:
994
جنسیت: خانم
(1395 خرداد 8، 22:51)Queen نوشته است:
نه بابا دلتو صابون نزن
اون شکلک برا این بود که مثلا دارم خجالت میکشم
من نمیدونم خبر تازه شنیدم اگه اعتبارمو ندی میرم جار میزنم
سپاس شده توسط
ارسالها: 4,396
تاریخ عضویت: مهر 1394
اعتبار:
1,151
جنسیت: خانم
(1395 خرداد 8، 22:51)پیچک نوشته است: (1395 خرداد 8، 22:47)خدا همراهمونه نوشته است: میترسم بگم اینجا کویین گلی. ببخشید
از این لپای قرمزت مشخصه ک ی شیرینی افتادیم
اره کویین ؟
برم جار بزنم یا اعتبارمو میدی؟
ای بابا فقط سوال پرسیدم
از اعتبار هم خبری نیس
سپاس شده توسط
ارسالها: 3,399
تاریخ عضویت: دي 1394
اعتبار:
994
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,627
تاریخ عضویت: مرد 1394
اعتبار:
285
جنسیت: خانم
خخخخخ آره پیجگ برو شایعه کن ک ی شیرینی بهمون بده
بچه ها من برم بخابم کم کم. شاد باشید
شب خوش
سپاس شده توسط
ارسالها: 4,396
تاریخ عضویت: مهر 1394
اعتبار:
1,151
جنسیت: خانم
سپاس شده توسط
موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان