امتیاز موضوع:
  • 14 رأی - میانگین امتیازات: 4.29
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "نسیم حیات" (گروه خانم ها) (غیر فعال)

سلام علیکم بروبچزززز
خاله شادن/هفته اول و دوم سبز
شکر خدا
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
سلام خواهران گلم.
من این هفته هم سبز بودم شکر خدا. 2uge4p4
[img=0x0]http://www.ktark.com/nasimhayat.png[/img]
 سپاس شده توسط
سلام خواهرای گلم
خدا رو شکر این هفته هم سبز بودم Confetti
[img=0x0]http://avazak.ir/Java/line/Avazak.ir-Line5.gif[/img]


    
       کارگاه آموزشی تالار مسابقات

       کنترل نگاه و ذهن                                               مسابقه بهترین ها

             قرار عاشقی                                   نماز و روزه های قضا و مستحبی[img=0x0]http://dingo.care2.com/c2c/emoticons/star.gif[/img] 
                                                                                      
جشن پاکی مسابقات   


[img=0x0]http://s6.picofile.com/file/8236215876/u2kig0x2xk6igwj759y.jpg[/img]
 سپاس شده توسط
من قرمز بودم

ارسال شده از LG-E988s با استفاده از kanoon
[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
سلام
دخترا Hanghead
من یه مشورتی میخواستم ازتون 53258zu2qvp1d9v
ولی نمیدونم بگم ..نگم..
خودم هر چی فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم vayy
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط
بگو دختر ببینیم چیه 53258zu2qvp1d9v
[تصویر:  500x890_1467400547823899_1_.jpg]

شک نکن...
درست در لحظه آخر
در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان میشود
معجزه ای رخ میدهد
خدا از راه میرسد....

لطفا با احتیاط نا امید شوید , معجزه خبر نمیدهد ...

[تصویر:  u2kig0x2xk6igwj759y.jpg]
 سپاس شده توسط
46
 سپاس شده توسط
من یه داداش دارم ۱۳ سالشه
بعد من چهار/پنج ماه پیش تو گوشیش عکسا و فیلمای اونجوری دیدم بعد نمیدونین چقدر بهم ریختم ..بعد خییییلی عصبانی شدم خیلی بد بهش توپیدم چون واقعا میترسم بچه ها..نمیخوام به سن من رسید درگیر این خ.ا لعنتی باشه بعد اون موقع به هیشکی نگفتم و ازش قول گرفتم
دوباره دو ماه پیش چکش کردم دیدم دوباره فیلما و عکسای اونجوری دیده بعد دیدم دوستش تو تلگرام براش فرستاده این دفعه یکم سر و صدا کردم ولی قضیه رو بازم به مامانمینا نگفتم دلیلشم این بود مامان من اصلا ظرفیت شنیدن همچین چیزی رو به هیچ وجه نداره بگم ..بعد اون موقع امتحانای ترم دومش بود به بهانه ی این که مامان امتحاناس گوشی و با هزار دعوا و جنجال ازش گرفتیم اون موقع ازش زهر چشمم گرفتم گفتم با این زهر چشم دیگه طرف این چیزا نمیره ..بعد امتحاناش به مامانم گیر داد که گوشیمو بده گوشیشو دادن..بعد من تقریبا هر هفته بدون این که خودش بفهمه چکش میکردم حالا بماند چقدر رمز گوشی عوض کرد و من حتی دیگه به جایی رسیده بودم التماسش میکردم میگفتم رمز گوشیشت و بگو حالا بدونیم..دوباره چند روز چکشش کردم دید بله..بدتر از هر دفعه طوری که داشتمم کار دست خودمم میداد خدا رو شکر بخیر گذشت..
ولی من دیگه نمیدونم باهاش چیکار کنم ...نمیدونم چجوری بهش بفهمونم این کار تو اشتباهه چون داداش من پیش فعاله بعد به شدت تخسه ، من یه حرف میزنم فقط سرم داد میزنه اصلا این بچه احترام حالیش نیست ..اصلا هم حرف منو قبول نداره ولی من دلم براش میسوزه نمیخوام مثل من شه..
به آبجیمم نمیتونم بگم چون اون مستقیم میزاره کف دست مامانم بعد خیلی بد میشه..
میشه بگین چجوری رفتار کنم باهاش؟ خستم کرده دیگه  Hanghead
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط
کاش یه طور دیگه عمل می کردی
هنوزم دیر نیست
بفرستش کلاس شنا
با هیجان برو بگو برادر دوستم یا پسر داییش یا ... میره فلانجا استخر گفتن عالیه
پیش مامانت بگو که گیر بده بفرستتش
ورزشایی مثل شنا روحیه ش رو بهتر می گنه
کلا آب خوبه
البته بدن سازی حواسو به بدن جمع می کنه به نظرم
لذتشم کمه

هم زمان دستشو بند کن به کارای مختلف
تو خ.ا یا فیلم دیدین یا ... کارشکنی کنی

مخصوصا اگه اهل شکمه به بهانه شیرنی یا ژله و ... 
بگیرش به کار

خلاصه کارشکنی کن در تنهایی و بی کاریش
ولی نه انقدر مستقیم که گوشی رو بگیری یا نتو قطع کنی

در ضمن مگه تو رو دعوا کنن ترک خ.ا میکنی که اونو دعوا کردی؟

در آخر اینکه کلا 13 ساله ها احترتم حالیشون نیست
من خودمم احترام حالیم نبود

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
میتوانم من اگه زورم بهش میرسید که یه نتیجه ای میداد..دعوا اونجوری نکردم که منطقی نیم ساعت داشتم حرف میزذم حالا وسطاشم یکم صدام بالا میرفت ولی حس کردم انگار حرفای من اصلا براش مهم نیست22 البته یکم ترسیدا ولی چند ساعت دووم نیورد..
شنا و والیبال و فوتبال میره
اصلا هم من اینو خونه نمیبینم این تابستونی ..از من بیشتر بیرونه
ولی خب عامل اصلیش گوشیشه و دوستاش
گوشیش و ک نمیشع گرفت
دوستاشم دسته من نیست که برم بگم جداشین از هم..
میدونی من میخوام بهش بفهمونم این کار اشتباهه ولی نمیدونم چجوری
رفتاری بهش محبت کنم؟
تا چقدر؟ پرو نشه؟
ببین این شبا تا دیر وقت بیداره..حداقل گوشیشو با یه ترفندی فقط شبا ازش بگیرم چی؟
به جایی رسیدم رفتم سرچ کردم تو نت چگونه با فرزندان خود رفتار کنیم.. 53258zu2qvp1d9v
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط
به نظر من باید با خانوادت در جریان بذاری وقتی زور خودت بهش نمیرسه ولی قبلش روشن شون کن که کمک کنن بدتر نشه ! در عوض به سمت ورزش و کلاس های خوب کشیده بشه و وقتش رو اینقدر پر کنین که وقت نکنه از این کارا کنه , خداییش میگم وقت ادم بیکار کشیده میشه به این چیزها وگرنه ادم هایی که سرشون گرمه زندگی و برنامه هست کمتر میرن این سمت مگر به دلایلی مثل فشار عصبی و ... که من روانشناس نیستم ... 302
[تصویر:  500x890_1467400547823899_1_.jpg]

شک نکن...
درست در لحظه آخر
در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان میشود
معجزه ای رخ میدهد
خدا از راه میرسد....

لطفا با احتیاط نا امید شوید , معجزه خبر نمیدهد ...

[تصویر:  u2kig0x2xk6igwj759y.jpg]
 سپاس شده توسط
.....................
آخی عزیز دلم
حالا کتابایی ک سرچ زدی به درد میخوره؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1395 مرداد 30، 23:19)smwarrior نوشته است: سلاسلام
ابجی جان کار خوبی نکردی به حریم خصوصیش احترام بذار
تو خوشت میاد یکی ازت بزرگتر باشه و بخاطر اینکه فکر میکنه کارش درسته بیاد گوشیتو چک کنه؟؟؟

اینکه سرت داد میزنه!!ابجبی همیشه ما بیشتر به طرف مقابل گیر میدیم...درصورتی ک خودمون یادمون میره
تو با محبت باهاش حرف بزنی هم سرت داد میزنه؟-_-

ی چیز دیگه هم اینه ک اکثر روانشناسا توصیه میکنن رو به هم باز نشه و قبح مسایل نره و شما نبایستی تو این مسله بهش این همه مستقیم میگفتی:/
مامانت نمیدونم چرا میگی نمیتونه کمک کنه ولی بهتر بود به مامانت بگی22
من اگ جای تو بودم...سعی میکردم بیشتر باهاش کنار بیام و محبت خواهرانه ی بیشتری بهش کنم...تا بهت نزدیک بشه و ازت حرف شنوی داشته باشه
بهش انگیزه بده برا فعالیت...مثلا درس خوندن و یادگرفتن مهارت..
یا انگیزه ی معنوی بده
دیگ چیزی ذهنم نمیاد ابجی
1
مرسی عزیز دل
من اصلا سرش به اون شکل داد نزذم گفتم دیگه منطقی نشستم باهاش حرف زدم و گفتم این کاره تو اشتباهه..
گفتم دیگه مامان من تو این مورد کمکی نمیتونه آنچنان بهش بکنه چون میدونم باهاش بد برخورد میکنه..بعد همه چی بدتر میشه ..
منم گوشیش و بار اول چک نکردم..عکس براش تو تلگرام فرستاده بودم رفتم ببینم عکسه اومده بعد پی امای دوستشو دیدم خیلی اتفاقی..از اون به بعد چکش کردم هیچ وقت خودش نفهمیده.
چشم انگیزه بیشتر میدم1
محبت هم بهش بیشتر میکنم.
ممنونم ازت 53
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط
(1395 مرداد 30، 21:16)sin-sin نوشته است: به نظر من باید با خانوادت در جریان بذاری وقتی زور خودت بهش نمیرسه ولی قبلش روشن شون کن که کمک کنن بدتر نشه ! در عوض به سمت ورزش و کلاس های خوب کشیده بشه و وقتش رو اینقدر پر کنین که وقت نکنه از این کارا کنه , خداییش میگم وقت ادم بیکار کشیده میشه به این چیزها وگرنه ادم هایی که سرشون گرمه زندگی و برنامه هست کمتر میرن این سمت مگر به دلایلی مثل فشار عصبی و ... که من روانشناس نیستم ... 302
اره درست میگی سین سین جونم
ولی رو خانواده زیاد نمیشه حساب باز کرد فعلا خودم باهاش بختر برخورد میکنم ببینم نتیجه میده یا نه .
مرسی ازت 302
(1395 مرداد 31، 7:54)می توانم نوشته است: آخی عزیز دلم
حالا کتابایی ک سرچ زدی به درد میخوره؟

اره بد نبودن..یه سری مقاله ها به درد خورد
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان