1395 شهريور 22، 8:09
(1395 شهريور 21، 23:20)زینبی نوشته است: نیست که فقط سوال پرسیدم
دیدی سلام منم بهش برسون
بچه های امام صادقی رو میشناسین؟
من فک کردم تو چنته داری چندتا از اینا کح ای باو
من یه خاستگار از بچه های امام صادق داشتم دو سال پیش .. خیلی خوشم اومده بود ازش
ی سوالایی میپرسید کف میکردم اینقدر بحث و صحبت شد ک نگو همه چی خوب بود تااااااااااااا اینکه مامی شون فرمودن منو نپسندیدن
ایشونم فرمودن چون فرزند ارشد خانواده هستن دلشون نمیخواد رو حرف مادرشون حرف بزنن ولی دنبال راهی برای راضی کردنشون هستن
هنووووووووز بعد دو سال خبرش به گوشم میرسه ک از اینور اونور آمار بنده رو در میارن
اینقد بدم میاد از پسرای این مدلی ک فاقد استقلالن و بیشتر بدم میاد از مادرایی ک بعد ان جلسه صحبت تازه یادشون میفته چهره شما بدلشون نمیشینه
موندم من قرار بود با پسره زندگی کنم یا مادره؟ یحتمل مادره میخاست شوهرم بشه
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧