1395 بهمن 6، 1:28
ویرایش شده
(1395 بهمن 6، 1:14)mojgan نوشته است: حوا، شادن، حق با شماست. تو بلاتكليفى موندم! كسى كه با دست پس ميزنه و با پا پيش ميكشه. خدا نصيب هيشكى نكنه..
من هيچوقت بهش هيچ ابراز علاقه اى نكردم، ولى همه بچه ها از علاقه اش به من خبر داشتن و غير مستقيم ميگفتن و سر به سرش ميذاشتن و من متوجه ميشدم. مثلا صندلى مون هميشه ميذاشتن كنار هم، تا ميرفتم كلاس نگاش ميكردن چشمك ميزدن يواشكى ميخنديدن و ما رو با هم تنها ميذاشتن. هرچى ميگرفتيم بخوريم بچه ها مارو با هم شريك ميكردن و خودش هم هميشه همه جا دنبالم بود. هر شب بهم پيام ميداد. اگه با پسراى ديگه حرفى ميزدم غيرتى ميشد و قشنگ كلافه شدنش معلوم بود. پنهانى از دور منو ميپاييد و خيره ميموند بهم. بچه ها ميگفتن امروز همه بريم فلان جا، بعد ميرفتم ميديدم اين تنها اومده و ميگفت بقيه گفتن كار دارن و نميان و برنامه ميچيد و همه جوره بهم محبت ميكرد. عكس گروهى ميگرفتيم، كنار من مى ايستاد و بعد عكس من رو با خودش كات ميكرد. يا پنهانى ازم عكس ميگرفت. منم خل نميدونستم سوء استفاده است نه عشق و علاقه! حتى اساتيد فكر ميكردن نامزديم و پروژه هاى ما رو با هم ميدادن. ولى حتى يك بار هم به زبون نياورد كه دوستم داره و من ديوونه فكر ميكردم.... اون موقع محلش نميدادم و بعد يونى رابطه ام رو باهاش قطع كردم. ولى هر بار پيام داد بهش موقعيت دادم كه حرفشو بگه. اما انگار چيزى نبود كه بگه. حتى امشب... از اينكه ازدواج كردم يا نه پرسيد، گفتم به احساس فكر نميكنم كه يا بگه حرفشو يا خلاصم كنه. ولى اون گفت كار خيلى خوبى ميكنى. از اينكه خودمو مقابلش كوچيك كردم و پيام دادم بهش اعصابم خورده. من خيلى احمقم. همه جوره ازش سرم. اما احساسم منو مسخره ى اون كرده.
دعا كنيد برام. امشب براى هميشه از ذهنم پاكش ميكنم لعنتى. زندگى واسم نذاشته
خب پس دیگه بهش پیام نده یا اگه پیام داد سر سری جواب بده مثه یه هم کلاسی که دییگه تمایلی به حرف زدن باهاش نداری
اگه واقعا دوست داره که جلو میاد اگه نه هم پس بذار بره
متاسفانه دخترا به اولین چیزی که فکر میکنن ازدواج در صورتی که پسرا به آخرین چیزی که فکر میکنن ازدواجه :/
حتی اگه خودشم جلو اومد دیدی واقعا دوسش داری بگو با خانوادت صحبت کنه که اگه قصدش ازدواج نیست بره پیداش نشه
أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!